کمیته ی مستقل ضد سرکوب شهروندان ایرانی در پاریس همزمان با سفر محمود احمدی نژاد به نیویورک و برگزاری تظاهرات توسط ایرانیان مقیم خارج، با برگزاری مراسمی در میدان تروکادروی پاریس، به حضور رئیس دولت کودتا در نیویورک، اعتراض کرد.
در پایان این مراسم که با پخش فیلم و سخنرانی همراه بود، بیانیه این کمیته قرائت شد که طی آن احمدی نژاد به عنوان “رئیس دولت کودتا و مسئول وقایع سیاه ترین تابستان تاریخ معاصر ایران” معرفی شد.
در این بیانیه با عنوان “احمدی نژاد و میعادگاه همیشگی اش نیویورک!” صحنه حضور رئیس دولت کودتا در سازمان ملل چنین تصویر شده است: “فردی برای ایراد سخنرانی در یکی از مهمترین مجامع جهانی که در آن تمامی سیاستمداران بزرگ کشورها جمع هستند، قصد سفر می کند. پیش از ورودش، بسیاری از هتل های آن شهر از پذیرش او و همراهانش امتناع می کنند و مهمترین رسانه های خبری جهان با خوشحالی این خبر را پوشش می دهند. در همین روزها، عده ای رکاب زنان از کیلومترها آنطرفتر خود را به شهر مذکور رسانده تا در طول مسیر و نهایتا در مقصد فریاد بزنند که از این فرد بیزارند. بعلاوه حدود 4000 نفر زن و مرد، بلندترین طومار تاریخ را آماده می کنند تا در روز سخنرانی جلوی مقر محل سخنرانی فریاد بزنند که این فرد را به رسمیت نمی شناسند. همچنین، کامیون هایی را تصور کنید که از صبح در شهر و درست در جلوی محل سخنرانی در حال حرکت هستند که روی آنها نوشته شده: شکنجه، قتل و تجاو، احمدی نژاد مسئول است. زمان سخنرانی فرا می رسد. دیکتاتور حقیر خطاب به صندلی های خالی، ملغمه ی بی سر و تهی از دروس اخلاقی - مذهبی و آداب دموکراسی را خطاب به سیاستمداران دنیا، ارائه می کند. چند صندلی هم که صاحبانشان هنوز آنها را ترک نکرده اند، یکی پس از دیگری خالی می شوند و در نهایت هیات ایرانی که همراه او به نیویورک رفته اند، تشویقش می کنند. همان هیات همراهی که چند ساعت قبل، در لحظه ی ورود به ساختمان مجمع توسط مردم «هو» شده بودند.”
در بخش دیگری از این بیانیه آمده است: “محمود احمدی نژاد، چهارشنبه 24 سپتامبر 2009 یک بار دیگر خود را بعنوان نماینده ی کشور ایران در مجمع عمومی سازمان ملل معرفی کرد. درست وقتی که بیش از هر زمان دیگری، همه ی چشم های جهان شاهد صحنه های رقت آور زوال حکمرانی او در ایران بزرگ بوده اند. او درست نمایش خنده آور دیکتاتورهای تاریخ را اجرا می کند و بیش از پیش شکاف تاریخی میان مردم ایران و حکومت واپسگرای جمهوری اسلامی را نمایان می سازد. سخنان محمود احمدی نژاد، نماینده ی جمهوری اسلامی در خارج از ایران در راستای سیاست خارجی حکومت، طی سالهای گذشته هزینههای هنگفتی برای منافع ملت ایران داشته است. سیاست خارجی حکومت طی ۳۰ سال گذشته بر «تنش زایی» استوار بوده است، از گروگان گیری و جنگ گرفته تا عملیات برون مرزی سپاه قدس و بحران هستهای و ادعای محو اسرائیل از نقشه ی جهان. هدف این سیاست همواره ایجاد وضعیتی اضطراری، برزخی میان جنگ و صلح در داخل بوده است. وضعیتی استثنائی که طی ۳۰ سال اخیر به قاعده بدل گشته است. قاعده ی بحرانسازی در خارج مرزها و انحصار طلبی و سرکوب در درون مرزها. ابزاری برای حذف آزادی، برای امنیتی کردن فضای کشور و انتقال قدرت سیاسی و اقتصادی از نهادهای اجرائی به قوای نظامی. سیاست انزوای جهانی و امتیاز دهی به این و آن و معاملههای خفت آور. گواه این مدعا پرونده اتمی و ادعای محو اسرائیل از نقشهٔ جهان است. دستیابی به انرژی اتمی برای ملت ایران سودی جز عریض و طویل شدن دستگاه سرکوب نداشته است.اتم برای مردم ایران معنایی ندارد جز دشمن دیدن در همه جا، جز ترس بی پایان، اتم یعنی سانسور، یعنی سرزمین ممنوعه، یعنی خشونت و سرکوب، یعنی عوام فریبی، یعنی متشنج کردن منطقه و مستحکمتر کردن پایههای استبداد. حاکمان ایران بیش از هر حکومت دیگری به دشمنانشان وابسته اند. گویی حیات آنان به حیات قدرتمدارن در آمریکا و اسرائیل گره خورده است. از حق مسلم ایران برای انرژی هستهای سخن می گویند، از محو اسراییل و نفی هولوکاست می گویند، تا صفحات کیفر خواستهایشان را سیاهتر کنند. تا هر صدای مخالفی را به جرم همسویی با بیگانه خاموش کنند، بگیرند و ببندند و شکنجه کنند. آری رئیس دولت کودتا، که مسئول وقایع سیاه ترین تابستان تاریخ معاصر ایران است، دیگر حتی حرفی برای ملل ستمدیده و مظلوم جهان نیز ندارد. وقتی گستاخانه سوال می کند: «چه کسی تصور می کند ادامه ی سیاست های غیرانسانی در فلسطین امکان پذیر باشد؟» در حالی که زمان زیادی از رفتار سبعانه ای که این فرد با مردم کشورش انجام داد و همه ی تلویزیون های جهان آن را به تصویر کشیدند، نمی گذرد.”
در پایان این بیانیه می خوانیم: “اما جنبش مردمی ایران ورق را برگرداند. دیروز دچار «ترس مرگ» بودیم و امروز «مرگ ترس» را به نظاره نشسته ایم. حرکت مردم ایران از یکسو و رفع نسبی تهدیدات خارجی از سوی دیگر حربهٔ دیرین حکومت را ناکارا کرده است. امروز حاکمان ایران از چه سخن بگویند، از صلح طلبی؟ از آزادی مطلق در کشورشان؟ از حقوق مردمان فلسطین و فقرای آمریکا؟ از چه؟ این بار تصویرها گویاتر و صدای مردم ایران در سراسر جهان بارها رساتر از صدای آنهاست.”