میرحسن حبیبی موسوی، پدر شهید موسوی و همسر خواهر میرحسین موسوی در مصاحبه با “روز” از عدم امنیت خانواده نخست وزیر زمان جنگ سخن می گوید و اینکه “آزادی ما را سلب کرده اند و هیچ گونه امنیتی نداریم”.
او می افزاید: همه جا زیر نظر هستیم، تلفن هایمان کنترل است و هیچ گونه تامین امنیتی نداریم.
آقای حبیبی موسوی، پدر دو شهید است؛ یکی از فرزندانش در جنگ ایران و عراق و دیگر فرزندش، روز عاشورای 88 و در جریان اعتراضات مردمی شهید شده اند. خود او هم سال گذشته و در جریان مراسم تشییع پیکر میراسماعیل موسوی، پدر میرحسین موسوی به اتفاق چند تن دیگر از اعضای خانواده موسوی مورد ضرب و شتم قرار گرفته و بازداشت شده بود.
او اکنون به “روز” میگوید که هیچ گونه مراسمی برای اولین سالگرد درگذشت پدر میرحسین موسوی که نهم فروردین بود، برگزار نشد.
میرحسین موسوی و زهرا رهنورد از 25 بهمن سال 89 در حالی در بازداشت خانگی به سر می برند که علیرغم همه اتهاماتی که حامیان محمود احمدی نژاد و رهبر جمهوری اسلامی، متوجه آنها کرده اند هیچ دادگاهی برای رسیدگی به این ادعاها برگزار نشده است. تاکنون هیچ یک از مقامات جمهوری اسلامی نیز مسئولیت حصر میرحسین موسوی، زهرا رهنورد و همچنین مهدی کروبی را برعهده نگرفته اند.
سالگرد پدر میرحسین موسوی در سکوت
نوروز امسال دومین نوروزی بود که میرحسین موسوی و زهرا رهنورد در حصر خانگی به سر بردند. آنها در روزهای نخست سال نو و در حضور نیروهای امنیتی با دختران خود دیدار کرده اند اما میرحسن موسوی حبیبی می گوید که سایر اعضای خانواده موفق به دیدار با آنها نشده اند.
همسر خواهر میرحسین موسوی می گوید: ما ملاقات نداشتیم فقط تلفنی صحبت کردیم. خیلی نگران حالشان بودیم اما حالشان بهتر بود یعنی اینطور تشخیص دادیم که حالشان خوب است. روحیه شان هم عالی بود.
آقای موسوی می افزاید: ما در این مدت یکبار وقتی پدر مهندس در گذشت و او را بالای سر پیکر پدرشان آوردند دیدیم و یکبار هم که به خانه برادرشان آورده بودند. غیر از این در این مدت دیداری نداشته ایم.
از او می پرسم آیا تاکنون درخواست ملاقات با آقای موسوی و خانم رهنورد را داده اید؟ می گوید: نه. از چه کسی درخواست ملاقات کنیم؟ تا به حال نکرده و این توقعات را نداشته ایم؛ در حقیقت تامین امنیتی نداریم و احساس امنیت نمیکنیم. حتی سالگرد درگذشت پدر مهندس هم که چند روز پیش بود نتوانستیم مراسمی بگیریم چون مرتب تلفن می کردند و ما هم گفتیم اصلا مراسمی نداریم.
آقای موسوی می افزاید: خودمان نهم فروردین رفتیم سر مزار؛ آنجا را هم که نیروهای امنیتی قرق کرده بودند. بعد هم فهمیدیم زمانی که ما نبودیم مهندس را سر خاک برده بودند.
میراسماعیل موسوی، پدر میرحسین موسوی نهم فروردین سال گذشته در 103 سالگی فوت کرد. از حضور مردم در مراسم تشییع پیکر او جلوگیری شد، بهشت زهرا در تصرف نیروهای امنیتی، گارد ضد شورش و لباس شخصی ها به حالت نیمه تعطیل درآمد.
تعدادی از اعضای خانواده آقای موسوی بازداشت شدند و مراسم ترحیم (شب سوم) هم به دلیل فشارهای امنیتی لغو شد. مراسم شب هفتم و همچنین چهلم نیز به دلیل فشارهای امنیتی برگزار نشد و اکنون با گذشت یکسال از درگذشت او، مراسم سالگرد نیز به همین دلیل برگزار نشد.
پیشتر وب سایت کلمه از فشارهای امنیتی بر خانواده میرحسین موسوی و تهدید دختران او به بازداشت خبر داده و اعلام کرده بود که ماموران امنیتی پیش از این هم دختران آقای موسوی را “تهدیدهای کاری و جانی” کرده بودند و این بار، در تماس با آنان، گفته اند که “آنها را بازداشت و به زندان یا مکانی منتقل خواهند کرد که هیچکس از آن خبردار نشود.
از آقای موسوی در همین زمینه سئوال میکنم.می گوید: این جریانات تبعاتی برای همه ما دارد و همه جا تحت نظر هستیم، تلفن هایمان کنترل است و آزادی نداریم. در حقیقت آزادی ما سلب شده اما جز صبر چاره ای نیست.
او می افزاید: از خدا میخواهیم این گرفتاریها برطرف شود. نه فقط برای ما، که این گرفتاریهای عمومی برطرف شود، همه زندانیان آزاد شوند و دو زندانی ما نیز که در حصر هستند و در واقعیت زندانی اند و ما آن را زندان می دانیم، همراه با بقیه آزاد شوند.
توصیه موسوی برای خواندن کتاب “وجدان بیدار”
میرحسین موسوی که همچنان در بازداشت خانگی به سر می برد در دیدار با فرزندان خود، از مردم خواسته است کتاب “وجدان بیدار” نوشته اشتفان تسوایگ، نویسنده سرشناس آلمانی زبان و اتریشی تبار را بخوانند.
او پیشتر خواندن کتاب “گزارش یک آدم ربایی” اثر گابریل گارسیا ماکز را توصیه کرده بود که با اقبال و استقبال زیادی مواجه شد.
کتاب “وجدان بیدار” براساس گزارش وب سایت کلمه، روایت زندگی مردی است که در سده شانزدهم میلادی به مبارزه علیه انحراف کلیسا و ظلم و دروغگویی ارباب دین بر می خیزد؛ آنها که با تفسیری خشک و سختگیرانه از دین، ستمگری بر مردم را به اوج رسانده اند و همه زشتکاری هایشان را نیز به نام خدا و پیامبرخدا مسیح توجیه می کنند.
سباستین کاستلیو، بزرگمرد قهرمان داستان، اما خواستار بازخوانی آموزه های دین و راه یافتن به حقیقت آنهاست. او اگرچه فکر خود را بی عیب و نقص نمی داند، اما از جوانی به فکر ایستادگی علیه دنیاپرستی پاپ هاست و ظلم و جور آنها را که رنگ و لعاب دینی گرفته بر نمی تابد.
کاستلیو معلمی است فقیر که از همان آغاز به فرجام خود در مبارزه با قدرت استبدادی آگاه است چرا که با دستی تهی مقابل کالونی ایستاده است که با قدرت سازمان دهی خود همه شهر را یکسره فرمانبردار کرده بود. اما روشنگری آغاز میکند.
اشتفان تسوایگ، نویسنده سرشناس آلمانی زبان و اتریشی تبار، در رمان وجدان بیدار به جنبه ای پنهان و دردناک از تاریخ روشنگری در اروپا اشاره می کند: کالون که خود پیشتر نهضتی آزادی خواهانه علیه سلطه کلیسای کاتولیک شکل داده بود، به شکلی تازه به سرکوب آزادی ها می پردازد و از قضا همانند پاپ، همگان را وادار به اعتراف به ایمان می کند و در غیر این صورت تهدید به تبعید. در نظامی که او شکل داده، همه متهم اند، همه باید منتظر هجوم ماموران حکومتی برای تفتیش عقیده باشند و همه به طور منظم باید به بازجویان جواب پس دهند. شکنجه و اعتراف گیری در این نظام همچنان رواج دارد و هنر و زیبایی، دشمن کالون و دشمن خدا قلمداد می شود.
کالون که استاد اخلاق است، ناگهان احساس می کند که وظیفه دارد مردم را تربیت و هدایت کند، و در این مسیر هر ناروایی را روا می شمرد. زندانی یا تبعید کردن مخالفان و شکنجه ی آنها برای اعتراف، ضرورتی گریزناپذیر می شود.آزادی اندیشه که نقطه شروع حرکت او و یارانش بود، اکنون که آنها به قدرت رسیده اند، ممنوع می شود و دورانی شاید سیاه تر از قبل آغاز می شود.
پاسداران حکومت کالون نه فقط از دعاهای حفظ شده و حضور مردم در مجالس مذهبی می پرسند، بلکه حتی لباس زنان را هم اندازه می گیرند تا کوچک و بزرگ نباشد، و همچنین موی آنها را، و نیز بر ترانه های شاد و ممنوعی نظارت می کنند که شاید مردم در خیابان بخوانند. از همه می خواهند که جاسوسی یکدیگر را بکنند، و فی الجمله شهر پر از آزادی را یکباره و به طرزی باورنکردنی، زیر سقفی از استبداد و خودکامگی دینی می برند؛ و این چیزی نیست که سباستین کاستلیو، آن را برتابد. او می خواهد از آموزه های دین خدا قرائتی راستین ارایه کند که با آن مردمان را تحقیر نکنند و ظلم و استبداد را با دین پیوند ندهد…
کتاب وجدان بیدار، دو بار به فارسی ترجمه شده است: یک بار توسط سیروس آرین پور که نشر فرزان روز منتشر کرده، و دیگری توسط عبدالله توکل که نشر مرکز آن را منتشر کرده است.