محمدرضا رحیمی معاون اول احمدی نژاد و کاشف پیامبر بودن وی و همچنین رکورددار بیشترین پرونده فساد مالی یک مقام دولتی در قوه قضائیه ایران، در یک اظهارنظر غافلگیرانه گفت: “ رفاه را به مردم هدیه می دهیم.” یک مقام آگاه جمله مذکور را چنین توصیف کرد:
اول: اصولا بودجه کشور در هفت سال گذشته که بیش از بودجه کشور در سی سال قبل از آن است، ارث پدری آقای رحیمی بوده که به دلیل نداشتن نیاز خانواده وی این مبلغ پانصد میلیارد دلار را پس از اینکه کمی از آن را برای خودش و مقداری را برای سایر اختلاس کنندگان برداشته، بقیه را به احمدی نژاد اهدا نموده و آقای احمدی نژاد نیز پس از اینکه مقداری از آن را به روسای بانک ها، بیمه، سپاه، جهاد، حزب الله لبنان، چاوز، پوتین، مجاهدین یمن، مجاهدین بحرین، فقرای ارمنستان، یتیمان افغانستان، بیوه زنان بولیوی، پیرزنان نیکاراگوئه و همچنین ۲۶ کشور آفریقایی داده و در مقابلش انگشت شصت آنها را در سازمان ملل علیه ایران دریافت داشته است، برای رفاه مردم مصرف کرده است.
دوم: اصولا این که یک دولت در هفت سال موفق شود قیمت خانه را به هشت برابر و قیمت کالاهای روزمره را به حداقل چهار برابر برساند، یک هدیه بی نظیر است که در طول تاریخ سابقه نداشته است.
سوم: دولت هیچ وظیفه ای در مقابل اینکه در مقابل درآمد ملی کشور، برای مردم رفاه ایجاد کند، نداشته و فقط قرار بود نفت را به سفره مردم بیاورد، که چون نفت بوی بدی می داد، آن را به سپاه داده، و به جای دادن نفت به ضرس قاطع تصمیم گرفت که نان و مرغ و گوجه فرنگی و میوه و سایر مواد مصرفی مردم را به قیمت ارزانی به مردم بدهد که چون این کار سخت بود، به جای آن چیزهایی را که سرسفره مردم بود برداشت تا بعدا اگر دولت دیگری آمد آنها را به مردم بدهد.
چهارم: یکی از مهم ترین معجزات دولت نهم و دهم دادن رفاه به بسیاری از مخالفان خود بود، دولت کاری کرد تا بسیاری از مخالفان خودش به خارج رفته و در رفاه نسبی قرار بگیرند. بسیاری از این مخالفان به تحصیل در بهترین دانشگاههای جهان پرداخته و برخی از آنان نیز برای زندگی به اقصی نقاط جهان رفتند. وقتی دولتی مخالفان خودش را، گیریم به زور، به خارج از کشور می فرستد، یا شرایط مناسب را برای سفر آنان فراهم می کند، معلوم است که طرفدارانش چقدر در رفاه خواهند بود. این مخالفان می توانند هر وقت که از اقامت در بیرون ایران خسته شدند به کشور برگشته و مثل آنهایی که از ایران نرفتند، به زندان رفته و به صورت مجانی هزینه خوراک و مسکن آنها در زندان داده شود.
پنجم: یکی از مهم ترین هدایای دولت به مردم ایجاد برابری میان همه مردم بود که دولتهای مختلف برای رسیدن به آن دهها سال زحمت کشیده و موفق به رسیدن به آن نشده بودند. تا قبل از دولت نهم بخشی از مردم زیر خط فقر و بخش دیگر بالای خط فقر بودند، دولت با زحمات همه روزه و جانفرسا موفق شد خط فقر را از ۳۰۰ هزار تومان به یک میلیون تومان رسانده و بخش اعظم آنها را در برابری کامل زیر خط فقر قرار دهد که هنوز هیچ دولتی جز دولت زیمبابوه موفق نشده در مدتی این قدر کوتاه، جمعیتی این قدر زیاد را به این سرعت در برابری کامل قرار دهد.
ششم: البته آقای محمدرضا رحیمی، اهدا کننده رفاه به ملت ایران که دولتی که او در آن وزیر بود و حالا معاون اول شده است، نگفته که تا امروز که دولت عدالتخواه نهم و دهم ۲۵۹۰ روز از آغازش میگذرد، و تا پایانش یازده ماه یا دقیقا ۳۳۱ روز مانده است، چه زمانی این هدیه را به مردم خواهد داد. آیا دولت دهم خودش این هدیه را به مردم خواهد داد؟ یا آن را یواشکی به دولت بعدی می دهد تا اگر جنگ نشد، انقلاب نشد، کشوری باقی ماند و هزار اگر و امای دیگر، این هدیه را به مردم بدهد.
هفتم: یکی از نکاتی که مرد م ایران را از دریافت هدیه رفاه مطمئن می کند و آنها می دانند بالاخره گرفتن این هدیه چه سه سال دیگر چه سی سال دیگر، دیر و زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد، این است که تا امروز هر وعده ای دولت داده همه را بر آورده کرده است. دولت قول داد برای بیکاران کار فراهم می کند که فعلا همه مردم سرکار هستند، دولت قول داد که تورم را یک رقمی می کند، که تمام مرغ ها و خروس های ایران شاهدند که قیمت گران شده و هیچ مرغی هم به تخم مرغش نیست که گران است یا ارزان است، دولت قول داد لیست همه مفسدین اقتصادی را منتشر می کند، که فعلا همه اعضای دولت به عنوان مفسد اقتصادی تحت تعقیب هستند، دولت قول داد که ایران را هسته ای می کند، که فعلا موفق شده احتمال جنگ هسته ای را علیه ایران به وجود بیاورد، دولت قول داد که مدیریت جهان را در دست می گیرد که فعلا روسیه و چین در حال مدیریت ایران هستند و چیزهای دیگری را وعده داد که همه آنها تا همین امروز به نتیجه رسیده است، دیگر چه می خواهید درد گرم خورده ها؟
ماه رمضان و صلح در جهان اسلام
روند صلح در جهان همچنان ادامه دارد. به گزارش خبرگزاری های مختلف در کشورهای مختلف، چهار مقام امنیتی چهار کشور مهم از نظر امنیتی در سه روز گذشته حذف شدند. به دلیل آغاز ماه مبارک رمضان که برای مسلمانان صدر اسلام به معنی ماه صلح و آرامش بود، احتمالا این اتفاقات به طور غیرمستقیم با بارگاه الهی ارتباط دارد. هشام بختیار رئیس سازمان اطلاعات سوریه سه روز قبل در انفجار بزرگی در سوریه که تا دو روز قبل کار مخالفان بشار اسد بود، اما دو روز قبل به گفته بی بی سی احتمالا کار خود بشار اسد بوده، اما به گفته ایران کار سرویس های اطلاعاتی اسرائیل بود، کشته شد. بن عویز شامیر رئیس اطلاعات خارجی اسرائیل هم که احتمالا ترور رئیس سازمان اطلاعات سوریه را به گفته خبرگزاری های ایرانی انجام داده، در همان روز یعنی۲۹ تیر در وین ترور و کشته شد. عمر سلیمان مرد اول سازمان اطلاعاتی سابق مصر نیز سه روز قبل در آمریکا در بیمارستان به ملاء اعلی پیوست. مقرن بن عبدالعزیز رئیس سازمان اطلاعات عربستان هم دو روز قبل از مقام خود برکنار شد. حال حیدر مصلحی رئیس سازمان اطلاعات ایران خوب است و هنوز ترور نشده است. از قاسم سلیمانی اطلاعات مشخصی در دست نیست، اما اطلاعات غیرمشخص در دست است.
مسلمانان میانمار از کجا پیدا شدند؟
من نمی فهمم این کشف مسلمانان مظلوم چطور صورت می گیرد؟ نه اینکه اصولا نمی شود مظلومیت مسلمین را کشف کرد، منتها من نمی توانم بفهمم مسلمان مظلوم واقعا چه کسی است؟ مثلا آیا اگر ده هزار مسلمان توسط بشار اسد کشته شوند همه شان کافر بی دین هستند و دولت سکولار بشار اسد حافظ اسلام است؟ ولی اگر یک مسلمان توسط حکومت عربستان لگد بخورد انگار ده هزار مسلمان کشته شده اند. اصلا نمی فهمم چطور مسلمانان لیبی تا یک روز قبل از کشته شدن قذافی همه مظلوم هستند و به محض کشته شدن قذافی همه ظالم می شوند؟ یا مثلا مسلمانان مصر تا یک روز قبل از انتخاب محمد مرسی همه مسلمانان مظلوم بودند و حالا همه شان کفار ظالم هستند؟ یا مسلمانان تونس تا دو ماه پس از انقلاب همه شان جیگر اسلام بودند، ولی حالا مثانه اسلام هم نیستند.
اصلا من نمی فهمم این دستگاه مسلمان یاب جمهوری اسلامی چطور کار می کند؟ یک دفعه همه امت ویزززززز ویززززان کشف می کنند که مسلمانان میانمار مظلوم ترین مسلمانان جهان هستند. اصلا مهم نیست که ده هزار مسلمان توسط بشار اسد کشته شده، مهم این است که صد مسلمان توسط حکومت میانمار کشته شده.
البته برای ما که کشته شدن هر کسی در هر جایی توسط هر حکومت یا گروهی یک اتفاق غیرانسانی است، اما من هرچه سعی می کنم نمی فهمم یک آدمی که شاعر است، مثل آقای علیرضا قزوه که از در آمد و با سر آمد و اول آمد و آخر آمد، چطور می شود که چشم های خوشگل اش ده هزار جسد را در فاصله هزار کیلومتری ایران نمی بیند، ولی کشتار پنجاه نفر را در فاصله پنج هزار کیلومتری می بیند؟ چگونه است که این همه مسلمان در چین کشته می شوند و اصلا علمای اسلام عین خیال شان نیست و محض رضای خدا یا محض رفع تکلیف یک کلمه در مورد کشتار مسلمانان چین حرف نمی زنند؟ بعد آیت الله خامنه ای یک دفعه روز شنبه اعلام می کند که: “ سکوت در قبال مسلمانان میانمار نمونه بارز دروغ حقوق بشری غرب است.” و همان روز مجلس کشتار مسلمانان سوریه را تائید و کشتار مسلمانان میانمار را محکوم می کند. روز جمعه هم ائمه جمعه که هنوز فرق میانمار و منار را نمی دانند چنان در مورد کشتار مسلمانان میانمار حرف می زنند، که انگار نه انگار ۲۰۰ برابر همین تعداد در یک سال و نیم گذشته در سوریه کشته شده اند و نه تنها ائمه جمعه و روحانیون گرامی عین خیال شان نیست که مسلمانان سوریه کشته شده اند که حتی برای اینکه جلوی کشتار مسلمانان سوریه گرفته نشود، هر کمکی لازم باشد به بشار اسد می کنند. بیشترین تعداد مسلمانان جهان در دو سال گذشته توسط دو حکومت سوریه و لیبی که از نظر سیاسی نزدیک به جمهوری اسلامی بودند کشته شده اند. اصلا یعنی چه که اینها را نمی بینی و آن یکی را می بینی؟