فرمها در جوانی جا عوض میکنند
سه شعر از مجموعه شعر “سطرها در تاریکی جا عوض می کنند”، سروده ی گروس عبدالملکیان
دود، فقط نام های مختلفی دارد
رنگ سرخ
می تواند بنشیند بر درخت انار
لب های تو
یا
پیراهن پاره پاره ی یک سرباز
هیچ اتفاقی نمی افتد
ما
عادت داریم
همان انگشت که ماه را نشان می داد
ماشه را کشید
ندیده ای؟!
که از تمام آدم برفی ها
تنها
لکه ای آب مانده بر زمین
دود، فقط نام های مختلفی دارد
وگرنه سیگار من و خانه های خرمشهر
هر دو به آسمان رفتند
…
غروب را قدم زده ام
صبح زود را گذاشته ام برای مردن
و باد
که فکر می کردیم
تنها از دوسویمان می گذرد
عقربه را تکان داد و
ما پیر شدیم
باد،
رفتن بود
زندگی،
رفتن بود
آمدن،
رفتن بود
انسان و ابر در هزار شکل می گذرند.
پیغام گیر
یک لحظه خواستم.
چون کودکی که ناشیانه دست در آتش فرو بَرَد
خواستم تو را
آن سطرها گذشت و
حالا
این پیری مدام مرگ را زیبا کرده است
آنقدر که کوه خانه ام
حتی اگر آتشفشان کند
از ایوان و غروب و قهوه ای که تازه ریخته ام
نخواهم گذشت
من که با ماه
از پنجره ات می آمدم
روزهاست
پشت پیغام گیر
گیر کرده ام
دردیست
دردیست
خونت جوان بماند و
پایت پیر شود
صدای پای زهر
ماری بزرگ مرا خورده است
من اما فکر می کنم
باید در ایستگاه صادقیه پیاده شوم
به چشم های پف کرده
به دهان های نیمه باز
به مردی
که در لا به لای خبرهای روزنامه خواب می شود ، مشکوکم!
پدرم می گفت:
هیچ کس
صدای پای زهر را نشنیده است
می آید
چروک می شود بر پیشانی
خواب می شود درچشم ها
و با دستمال مهربانش
پاک می کند صورتت را
از لبخند
پدرم می گفت:
من فکر می کنم ،
پس
نخواهم بود
و تنها
مگر که شعبده بازی
از کلاه این شب ِ طولانی
خورشید را بیرون بیاورد
همه
در ایستگاه صادقیه
پیاده شدند
من اما فکر می کنم
ماری بزرگ مرا خورده است .
نگاه…
گروس عبدالملکیان شاعر جوانی است که در سالهای اخیر فعالیت خود روند رو به رشدی را طی کرده است. اغلب شعرهای او در مجموعه “سطرها در تاریکی جا عوض میکنند” که به تازگی از سوی انتشارات مروارید منتشر شده است، دارای حال و هوای مشخصی هستند. برخلاف دو کتاب قبلی شاعر، میتوان در این مجموعه پیشرفت او در حوزه زبان و رسیدن به فرمهای دلخواه را شاهد بود. به عبارتی، اندیشه در مجموعه حاضر از خصیصههای قابلتاملی برخوردار است. بیشتر شعرها دارای نظام خاصی هستند و اجرای موفق شاعر در آنها مشهود است. شاعر با طنازی خاصی بنمایههای شعری را صیقل میدهد و موتیفهای گستردهای را برای ارتقای معنا به کار میگیرد که تاثیر شگرفی در ادراک حقیقی شعر به وجود میآورد. شاید یکی از دلایلی که شعر عبدالملکیان بر پایه تاویل شکل میگیرد، مبتنی بر همین امر باشد:
کلید بر میز کافه جا مانده است/ مرد مقابل خانه جیبهایش را میگردد/ آینده در گذشته جا مانده است.( ص 59)
از آنجا که اندیشهمداری در ادبیات کشورمان خاستگاهی مکنون دارد، فرآیند اندیشه در به کارگیری صحیح نشانهها در شبکههای مدلولی آشکار میشود. شاعری کارنامه درخشان خواهد داشت که به موازنهای قابل قبول برسد، زیرا شعر هنری کلامیاست و باید با اسلوب و شیوهای خاص مستحیل شود. شاعر این مجموعه در اغلب شعرها به این مهم دست یافته است. نمودهای تصویری و خلق فضاهای تازه، فرصتهای روشنی را برای مخاطب بهوجود آورده است. این عقل شاعرانه را که من از آن به عنوان اعتدال شاعرانه(Sapienza Poetic) یاد میکنم، نشان از ذکاوت و ممارست گروس عبدالملکیان دارد که برای رسیدن به ساختارهای منسجم میکوشد و اشکال روزمره را با تجربهای ملموس به زبان شعر بیان میکند:
هر روز پرده را کنار میزنیم/ و خورشید را در آسمان به خاطر میآوریم/ تقصیر مرگ نیست که این همه تنهاییم/ ما با دهان دودکشها سخن گفتیم و/ واژه باران مصنوعی را چون کودکی ترسناک به دنیا آوردیم/… / کبریت بکش/ تا ستارهای به شب اضافه کنیم/ و خیره شو/ به مردمان تنهایی که در آسمان سیگار میکشند.( ص39)
یکی از آسیبهای شعر عبدالملکیان، نگرش کلی و دوری جستن از جزئیات جهان پیرامون خود است. انگارههای ذهنی شاعر گاه به سبب نوجوییهای معنایی به مفاهیم پیچیدهای رهنمون میشود، به طوری که از زیبایی و ظرافتهای زبانی شعر او میکاهد و فضاهایی که از پتانسیل مناسبی برخوردارند، آنقدر ذهنی میشوند که رویارویی با عالم واقع به سهولت انجام نمیپذیرد. همچنین افراط شاعر در خلق فضاهای بکر در بیشتر شعرها تاثیر معکوس دارد و قاعده افزایی در فضاهای متکثر رشد دوچندانی میکند و تصویرهای تولید شده از انتزاعی بودن رنج میبرند.
در من صدای تبر میآید/ آه انارهای سیاه نخوردنی بر شاخههای کاج/… در من فریادهای درختیست خسته از میوههای تکراری/ من ماهی خسته از آبم.
بارقههای شعر غنایی (لیریک) در برخی از شعرهای عبدالملکیان به تجربههای شخصی میانجامد. حتی در تجربههای تازهای که شاعر از مکانیسم بصری استفاده میکند، از حلاوتی که بایسته است برخوردار نیست و لحن شاعر در بیشتر شعرها شبیه به همدیگر و همچنین بسامد آوایی و ریتم آرام شعرها از یکنواختی نحوی برخوردار است.
از ماه لکهای بر پنجره مانده است/ از تمام آبهای جهان قطرهای بر گونههای تو/ و مرزها آنقدر نقاشی خدا را خطخطی کردند/ که خون خشک شده، دیگر نام یک رنگ است.( ص24)
یکی از ویژگی بارز و قابل توجه شعر عبدالملکیان در طول سالهای فعالیتش توجه به مضمونپردازی و حذف پرسونای غیرمعقول در بطن اثر است. به همین دلیل شعر او در پروسهای شکل میگیرد که قابلیت تاویل را به اقتضای مرکززدایی در حوزه زبان برجسته میکند. دزدی در تاریکی/ به تابلوی نقاشی خیره مانده است.(ص38)
گزارههای خبری به ندرت در جغرافیای کلام گروس عبدالملکیان دیده میشود. نمونههای درخور و شگفتانگیزی را به لحاظ عاطفی در شعرهای او میتوان مشاهده کرد که در نوع خود تحسینبرانگیزند و از نوستالژی مانایی برخوردارند. این تجربهها در دو کتاب اخیر او نیز دارای بنمایه فلسفی و شاخصههای صریح رمانتیسمی بوده و جزو تجربههای درخشان این مجموعه نیز محسوب میشود.
منبع: اعتماد ملی
درباره ی شاعر
گروس عبدالملکیان شاعر معاصر و جوان ایرانی،پسر محمد رضا عبدالملکیان شاعر ایرانی است.“سطرها در تاریکی جا عوض میکنند”، سومین مجموعه شعر گروس عبدالملکیان است که اکنون به چاپ پنجم رسیده است. دو کتاب پیشین گروس عبدالملکیان، یکی “پرنده پنهان” بود که در سال 82 از سوی دفتر شعر جوان منتشر شد و تا کنون به چاپ سوم رسیده است. دیگری “رنگهای رفته دنیا”ست که نخستین بار از سوی انتشارات آهنگ دیگر در دیماه 85 به چاپ رسید و تا کنون، سه تجدید چاپ را نیز تجربه کرده است.
از جوایز و افتخارات وی می توان به جایزهٔ شعر کارنامه به خاطر مجموعه پرنده ی پنهان، جایزهٔ کتاب سال شعر جوان به خاطر رنگهای رفتهٔ دنیا و هم برگزیده شدن در جشنواره شعر فجر اشاره کرد.