خالد دیاب
نتانیاهو و احمدی نژاد برای یکدیگر نعمتی هستند، ولی در نزد ملت های خود مصیبت. اسرائیل به عوض حمله به ایران باید در پی خاورمیانه عاری از سلاح هسته ای باشد.
حیرت آور است که چگونه یک اسرائیلی دست راستی افراطی می تواند شبیه پسر یک آهنگر فقیر باشد؛ بنیامین نتانیاهو و محمود احمدی نژاد در روابط بین المللی و در فشار آوردن برای منزوی کردن روزافزون مردم خود درست مشابه هم عمل می کنند.
هر دو نفر، که تا مغز استخوان محافظه کار هستند با دست راستی ترین و ارتجاعی ترین نیروهای داخلی کشورهای خود همساز و همراه هستند. تمایل شدید آن دو به موعظه کردن در نمایش هر دوی آنها در مجمع عمومی سازمان ملل در ماه سپتامبر آشکار بود.
احمدی نژاد با توهین به همه گفت “هر کس هولاکاست و 11 سپتامبر را انکار کند” مورد تهدید غرب قرار می گیرد؛ سخنانی که نه تنها آمریکا و اسرائیل را خشمناک کرد بلکه باعث عصبانیت القاعده نیز شد. نتانیاهو هم عقب نماند: او به تمام جامعه جهانی توهین کرده و گفت سازمان ملل “نمایشی بی حاصل است و اکثریت آن تصمیم می گیرند که آفتاب از شرق طلوع کند یا از غرب!”
هر چند ممکن است هر دو مجنون به نظر برسند، ولی جنون آنها منطق خاص خود را دارد. هر دو رهبر، در کشور خود و بخصوص در میان میانه روها و لیبرال ها منفور هستند. با این وجود هم نتانیاهو و هم احمدی نژاد با شاخ و شانه کشیدن در برابر یکدیگر، سعی دارند ملت های خود را در پشت خود بسیج کنند.
این به آن معنی نیست که نگرانی ایرانی ها و اسرائیلی ها بی اساس است، ولی دو دولت برای حل معضلات خود به راه غلط می روند.
در مورد ایران، برنامه هسته ای غیر نظامی آن کشور قربانی معیار های دوگانه غرب شده است و مورد تحریم واقع شده است؛ درحالکیه غرب از توسعه انرژی هسته ای ایران در دوران شاه حمایت کامل می کرد.
اگر گزارش اخیر آژانس بین المللی هسته ای سازمان ملل حقیقت داشته باشد و ایران، علی رغم انکار مکرر، در پی توسه فن آوری نظامی و تولید بمب هسته ای باشد، آنگاه نگرانی غرب چندان هم بی مورد نخواهد بود. ایران با دشمنان بالقوه هسته ای محاصره شده است: اسرائیل، هند، پاکستان.
ولی مفهوم موازنه مثبت، با در اختیار داشتن قدرت تخریبی برابر، برای جلوگیری از حمله دشمن، دیگر مفهومی کارساز نیست، چرا که ایران هرگز به آن قدرت تخریبی که “جنبه بازدارنده” داشته باشد نخواهد رسید.
با توجه به جهت گیری تهران از زمان انقلاب اسلامی و سخنان تحریک آمیر محمود احمدی نژاد علیه اسرائیل، نگرانی عمومی در اسرائیل از ایران هسته ای هم قابل درک است؛ هرچند در این زمینه اغراق زیادی هم صورت گرفته باشد یا به قول موساد ایران یک “ببر کاغذی” باشد.
از این دیدگاه، گزارشات حاکی از مذاکرات نتانیاهو و ایهود باراک، وزیر دفاع اسرائیل در مورد آمادگی حمله نظامی به ایران، قابل توجیه است؛ حمله ای که می تواند منجر به درگیری های وسیع منطقه ای شود.
ولی یک راه حل نظامی به مراتب عاقلانه تری هم قابل تصور است که رهبران اسرائیل و مردم اسرائیل باید آن را در نظر بگیرند و آن خلع سلاح هسته ای است.
به گفته رسانه های خارجی، اسرائیل یک برنامه سلاح هسته ای را پیگیری می کند. این کارنه تنها بدون رضایت و اطلاع مردم اسرائیل انجام شده است بلکه مغایر خواسته های بین المللی نیز هست؛ همان کاری که امروز ایران در حال انجام آن است.
به علاوه در اختیار داشتند 200 کلاهک هسته ای توسط اسرائیل، آن طور که رسانه های خارجی گزارش کرده اند، بیشتر یک بدهی نظامی به حساب می آید تا یک دارایی نظامی. گزارشات منتشر شده سازمان سیا مربوط به سال 1963 می گوید یک اسرائیل هسته ای باعث به ثباتی خاورمیانه می شود.
اکنون سه دهه است که تلاش برای دست یابی به یک خاورمیانه عاری از سلاح هسته ای به دلیل مخالفت اسرائیل با شکست مواجه شده است. اگر ایران در دست یابی به سلاح هسته ای موفق شود، قدرت های عربی نیز به احتمال زیاد برنامه هسته ای را دنبال خواهند کرد. بهترین راه غلبه بر این موضوع آن است که اسرائیل بمب خود را از “قفسه زیرزمین”، به قول موشه دایان، در آورد و تعهد خود را به خلع سلاح هسته ای خاورمیانه نشان دهد.
منبع: هاآرتص – 6 دسامبر