آنچه که محرومیت از تحصیل نامیده می شود، سابقه ی طولانی در جهان دارد. آنچنان که می توان از برتراند راسل فیلسوف، منطقدان، ریاضیدان، مورخ، صلح طلب و منتقد اجتماعی بریتانیایی نام برد که در طول جنگ جهانی اول به دلیل مبارزات ضد جنگ از دانشگاه اخراج و زندانی شد.
در اولین بیانیه های جمهوری شوراها و قانون اساسی اتحاد جماهیر شوروی مصوبه ۱۹۳۶ سلسله ای از حقوق اجتماعی بنیادین مانند حق کار و حق آموزش و فرهنگ برای مردان و زنان به مساوات تضمین شد. شاید این اولین گام در راه مبارزه با تبعیض در حق تحصیل می باشد.
اولین اعلامیه حقوق بشر جهانی در ۱۰ دسامبر ۱۹۴۸ حق تحصیل را برای همه انسان فارغ از نژاد، رنگ، عقیده، مذهب و جنسیت برابر می داند.
“هر کس حق تحصیل دارد. تحصیل دست کم در مقطع ابتدایی و پایه، باید رایگان باشد. تحصیل ابتدایی باید اجباری باشد. آموزش فنی و حرفه ای باید در دسترس عموم قرار گیرد و آموزش عالی باید بر اساس استحقاق، به یکسان در دسترس همه باشد” (بند ۱ ماده ی ۲۶ اعلامیه جهانی حقوق بشر)
محرومان از تحصیل در ایران را می توان به سه گروه تقسیم کرد:
۱- افرادی که در آستانه ی ورود به دانشگاه از حق تحصیل محروم می شوند. (مانند بهایی ها)،
۲- دانشجویانی که در حین تحصیل با گرفتن احکام تعلیق به طور موقت از تحصیل محروم می شوند یا از دانشگاه اخراج می شوند. (حداکثر ۵ سال محرومیت از دانشگاه)،
۳- دانشجویانی که از ادامۀ تحصیلی در مقاطع بالاتر (کارشناسی به کارشناسی ارشد، کارشناسی ارشد به دکترا) از تحصیل محروم می شوند. (دانشجویان ستاره دار)،
گروه اول عمدتاً شامل دانشجویان اقلیت مذهبی می شود که اکنون طیف گسترده ای از این گروه را افراد با اقلیت مذهبی بهایی تشکیل می دهند
پس از انقلاب اسلامی ایران در کنار انواع محرومیت و فشار بر جامعه بهائی ایران، محرومیت از تحصیلات عالی و فشار بر دانشگاهیان بهائی، مقارن با انقلاب فرهنگی در سال ۱۳۵۹ آغاز گردید.این محرومیت شامل اخراج کارمندان و استادانی که پیرو آئین بهائی بودند، وهمچنین اخراج کلیه دانشجویان بهائی وجلوگیری از ورود به دانشگاه در سالهای بعد می شود.
از سال ۱۳۵۸ تا شروع انقلاب فرهنگی در سال ۱۳۵۹ به تدریج کلیه استادانی که هنوز مشغول خدمت بودند، با حکم اخراج از دانشگاه مواجه شدند و تاکنون علیرغم پیگیری آنان در سطوح ملی و بین المللی، تغییری در وضعیت آنان رخ نداده است.
از سال ۱۳۵۹ دانشگاه های ایران به مدت ۳ سال به مناسبت انقلاب فرهنگی تعطیل بود وپس از بازگشائی دانشگاه ها در سال ۶۱ و درزمان ثبت نام مجدد در تیرماه ۱۳۶۲، دانشجویان بهائی دانشگاه ها، نام خود را در فهرست محرومین از تحصیل بر تابلوهای اعلانات مشاهده کردند.
در طی سال های ۶۲ تا ۶۷ علیرغم پیگیری این دانشجویان و مراجعه به مراجع گوناگون قانونی و انعکاس وضعیت آنان در رسانه ها و مجامع بین المللی، وبا وجودی که تعداد بسیاری از دانشجویانی که به اتهام گرایشهای سیاسی اخراج شده بودند، به تدریج به دانشگاه بازگشتند، هیچ یک از دانشجویان بهایی امکان بازگشت به دانشگاه را نیافتند چرا که شرط این بازگشت، اعلام عدم اعتقاد به آیین بهایی عنوان شده بود، در حالیکه بهائیان، اساسا کتمان عقیده را مجازنمی دانند.
در ۱۵ سال بعد تا سال ۱۳۸۳، هیچ تغییری در وضعیت دانشجویان اخراجی و دهها هزار جوان بهایی که هر سال به سن تحصیلات عالی می رسیدند و خود را محروم می یافتند، حاصل نشد و کم کم نسلی از ایرانیان محروم از تحصیل، در پشت درهای دانشگاه های ایران شکل گرفت. تا سال ۱۳۸۳ در برگه ی ثبت نام کنکور گزینه ای به نام مذهب وجود داشت که در آن مذهب بهایت را به رسمیت نشناخته و شهروندان بهایی به علت نبودن دینشان در لیست ادیان از حضور در کنکور محروم می ماندند
در بین سالهای ۸۳ تا اکنون سال گذشته، پیگیری جامعه بهایی ایران برای احقاق حق تحصیل دانشجویان و شهروندان بهایی، با فرازو نشیب هائی ادامه داشته است.
در سال ۱۳۸۳ نهایتا با حذف “ پرسش از مذهب داوطلب در فرم ثبت نام کنکور”، امکان ثبت نام در کنکور سراسری برای شهروندان بهایی فراهم شد و نزدیک به ۱۰۰۰ نفر از بهاییان، اکثرا بدون آمادگی کافی در کنکور این سال شرکت نمودند و در واقع فقط از حق ثبت نام در کنکورسراسری ( و نه دانشگاه آزاد) برخوردار شدند. اما صرف نظر از پله اول، در سایر پله ها هر سال تا کنون مواجه با مانعی جدید بوده اند. عدم ارائه کارنامه به علت موهوم نقص پرونده، عدم اعلام قبولی و حذف داوطلبانی حتی با رتبه های یک و دو رقمی، قبولی گزینشی چند نفر معدود از میان صدها نفر و مردود اعلام نمودن بی دلیل بقیه، همگی از موانعی بوده که این شهروندان با آن روبرو بوده اند.
صرفاً در سال ۱۳۸۵، در حدود ۲۰۰ نفر از آنان در دانشگاه ها پذیرفته شدند که بسیاری از آنان نیز طی روندی دائم، در حال اخراج از دانشگاه ها هستند. در این میان دانشجویانی بهائی وجود دارند که یک بار در سال ۱۳۶۲ و بار دیگر درزمان حاضراز دانشگاه اخراج شده اند و برای احقاق حق خود، مجددا در کنکور ثبت نام می کنند. شرکت در کنکور و عدم راه یابی به دانشگاه به دلایلی غیراز صلاحیت علمی، و یا اخراج بعد از قبولی به دلیل اعتقاد مذهبی، مجموعا وضعیت جدید و ناامنی را به وجود آورده که آن دسته از جوانان وشهروندان ایرانی که پیرو آئین بهائی هستند در این سال ها تجربه می کنند.
گروه دوم را اغلب فعالین دانشجویی تشکیل می دهند که به عنوان فعالیت دانشجویی و با نام اغتشاشات دانشجویی بین یک تا چهار ترم متوالی می توانند از تحصیل محروم بشوند.
در قسمت تنبیهات بند ب آورده شده[۱]:
تنبیهاتی که فقط با حکم کمیته مرکزی انضباطی در مورد دانشجومیتواند اعمال شود.
• منع موقت از تحصیل حداکثر تا ۴ نیمسال “با احتساب مدت آن بهعنوان سنوات تحصیلی یا بدون احتساب آن در سنوات”
• تغییر محل تحصیل دانشجو “انتقال اجباری به دانشگاههای دیگر”
• محرومیت از تحصیل در کلیه دانشگاههای کشور “تا ۵ سال”
که در سالهای اخیر محرومیت برای ۶ ترم هم برای دانشجویانی مثل علیرضا داوودی هم داده شده است
مشکل زمانی شکل جدی تر پیدا می کند، که با اینکه قوانین انضباطی دانشجو را موظف می کند که برای هرگونه فعالیت در زمان تحصیل به دانشگاه پاسخگو باشد، در زمان توبیخ یا تنبیهات دولتی از دانشجو دفاع نمی کند و قوانینی را می گذارد که بیشتر به دانشجو آسیب وارد می کند
تبصره ی سوم همین بند می گوید: هر گاه دانشجویی در خارج از محوطه دانشگاه مرتکب خلافیشود که بنابر قوانین کشور مستوجب کیفر باشد، پس از اعمال مجازاتتوسط مقامات و مراجع قضایی سابقه کیفری در پرونده دانشجویی ویضبط خواهد شد و در این موارد حکم مراجع ذیصلاح در مورد صلاحیت ادامه تحصیل دانشجو برای کمیته انضباطیلازم الاتباع خواهد بود.
این بدین معنا است که اگر دانشجویی مثلاً با توجه به جریانات اخیر دستگیر شود، کمیته ی انضباطی نیز می تواند با توجه به حکم وارده برای او حکمی صادر کند و با توجه به اینکه دانشجو در زمان داده شدن حکم در دانشگاه حضور ندارد، نمی تواند به حکم وارده اعتراض کند
و یا حتی اگر کمیته ی انضباطی تشکیل نشود، با توجه به زندانی بودن دانشجو و عدم توانایی ثبت نام در دانشگاه، منصرف از تحصیل تلقی می شود
عدم مراجعه (ماده ۳۵): چنانچه دانشجوی مجاز به تحصیل در موعد مقرر برای انتخاب واحد (ثبتنام) مراجعه نکند و از مرخصی تحصیلی (با موافقت دانشکده) نیز استفاده ننماید، منصرف از تحصیل محسوب شده و حکم مربوط برای وی صادر میگردد
و حتی اگر دانشجو تقاضای مرخصی کند، این مرخصی بیش از دو ترم نمی تواند باشد و در سنوات دانشجویی نیز محسوب می شود. در جریانات اخیر دانشجویانی که حکم های دو یا سه سال دریافت می کنند عملاً از تحصیل نیز محروم می شوند
طول دوره و محدودیت آن(ماده ۱۳) : چنانچه سنوات تحصیلی دانشجو به اتمام برسد از ادامه تحصیل محروم میشود.
مرخصـیتحصیلی (ماده ۳۵): دانشجو بدلیل مشکلات خانوادگی و غیره به شرط ارایه درخواست و تکمیل فرم مربوط در موعد تعیین شده ( از دو هفته قبل از ثبتنام تا زمان حذف و اضافه) میتواند از مرخصی تحصیلی با موافقت دانشکده استفاده کند.
در واقع بعد از انتخابات ما با محرومیت بی سابقه ای مواجه شدیم. در جایی که دولت نمی توانست مانع از تجمعات دانشجویی شود، کمیته ی انضباطی وارد جرایانات دانشجویی شده و حکم های سنگین و بی سابقه ای را صادر می کند
در واقع کمیته ی انضباطی همراه دولت، دست به دست هم می دهند تا دانشگاه را با دادن احکامی که از هر سو تشدید می شود تصفیه کنند
گروه سوم شامل دانشجویانی است که تحت نام ستاره دار شناخته می شوند.
موضوع دانشجویان ستارهدار از سال ۸۵ و پس از کنکور کارشناسی ارشد سال ۸۴ آغاز شد. در سال ۸۵ جمعی از دانشجویان قبول شده کارشناسی ارشد، به اصطلاح ستاره دار شدند. بدین معنا که علی رغم کسب نمره علمی قابل قبول از تحصیل در مقاطع عالی تحصیلی محروم می گردند.این ستاره ها که بعداً دانشجویان محروم از تحصیل با آن ها نام گذاری شدند علامت های ستاره ای بودند که در کنار نام برخی از دانشجویان قبول شده در آزمون کارشناسی ارشد قرار داشت. دانشجویان ستاره دار از یک تا ۳ ستاره داشتند. در آن سال بسیاری از دانشجویان یک و دو ستاره با دادن تعهد کتبی به حراست وزرات علوم یا دانشگاههای مربوطه، مبنی بر عدم فعالیت سیاسی در دورۀ کارشناسی ارشد، جواز ورود به دانشگاه را یافتند اما بنا به اطلاعاتی که دفتر تحکیم وحدت جمع آوری کرده بود، ۱۷ دانشجوی سه ستاره هرگز امکان ادامۀ تحصیل نیافتند.
در سال ۸۶ آمار دانشجویانی که به این ترتیب از تحصیل محروم شدند چند برابر شد. با این تفاوت که وزارت علوم برای در امان ماندن از انتقادات به این دانشجویان کارنامه نداد تا ایشان نتوانند که ادعا کنند در کنکور پذیرفته شده اند. در همان زمان بیش از ۳۰ تن از این دانشجویان از وزارت علوم در دیوان عدالت اداری شکایت کردند. دیوان عدالت اداری نیز پس از ماهها یکایک شکایت ها را رد کرد. نکته قابل توجه این که دیوان در احکامی که در این پرونده ها صادر کرده به روشنی به مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی و استعلام از دستگاههای مربوطه دربارۀ صلاحیت های این دانشجویان اشاره کرده است. و به این ترتیب شکی نیست که صلاحیت های علمی این دانشجویان هرگز ملاک داوری نبوده است.
این روند در سال ۸۷ هم ادامه داشت و باز هم تعداد دانشجویان ستاره دار بیشتر شد. در این سال هم تعداد زیادی از دانشجویان بدون کارنامه به دیوان عدالت اداری شکایت بردند اما هیچ یک نتیجه ای نگرفتند.
پس از انتخابات ۲۲ خرداد سال گذشته، فعالان کمپین یک میلیون امضا و دانشجویان فعال در ستادهای انتخاباتی کروبی و موسوی نیز به این محرومان از تحصیل پیوستند. دانشجویان محروم از تحصیل امسال خود تعداد ستاره داران جدید را بسیار بیشتر از سال های گذشته تخمین می زنند.
روند ستاره دار کردن دانشجویان کارشناسی ارشد از سال ۸۵ تا ۸۸، تا به امروز سه شکل گوناگون به خود گرفته است:
۱- در سال ۸۵ فعالان دانشجویی قبول شده در دانشگاههای مورد نظر، پس از مراجعه برای ثبت نام، با ستاره هایی در فرم ثبت نام مواجه شدند. یک و دو ستاره ای ها با دادن تعهد می توانستند به تحصیلات خود ادامه دهند، اما سه ستاره ایها به طور کل از ادامه تحصیلات عالی باز ماندند.
۲- سال ۸۶ و ۸۷ با دانشجویان به گونه ای دیگر برخورد شد. فعالان دانشجویی که حائز رتبه های قابل قبولی شده بودند، به طور کلی از دریافت کارنامه علمی در مرحله اول نتایج کنکور محروم شدند و حتی اجازه انتخاب رشته هم نیافتند. در اینترنت به اطلاع این افراد رسانده بودند که برای پیگیری کار خود باید به سازمان سنجش مراجعه کنند. این سیاست دولت به منظور از میان بردن هرگونه مدرکی مبنی بر تبعیض و نقض آشکار حقوق بشر، انجام پذیرفت.
۳- سال ۸۸، با توجه به همزمانی دریافت کارنامه اولیه با تبلیغات انتخاباتی، تمام دانشجویان موفق به دریافت کارنامه و انتخاب رشته شدند، اما پس از انتخابات عده ای از دانشجویان که برای مشاهده نتایج نهایی، مراجعه نمودند، با گزینه “مردود علمی” مواجه شدند. خبری از ستاره روی فرمهای ثبت نام نبود بلکه ستاره ها این بار به شکل “مردود علمی” خود را آشکار کرده بودند.
این در حالیست که بر اساس قانون، در کنکور کارشناسی ارشد، هیچگونه مرحله مصاحبه یا گزینش وجود ندارد و پذیرش و رتبه بندی فقط بر اساس نمره علمی و معدل دوره کارشناسی ارشد محاسبه می شود.
اما آنچه بیش از همه موجب شگفتی ست، پنهان نمودن و حاشا کردن دانشجویان ستاره دار توسط مسئولین دولت است. مسئولان وزارت خانه علوم عنوان می کنند که “ما دانشجویی که در کارنامه یا فرم پذیرش دانشگاهش ستاره درج شود، نداریم”.
دانشجویان ستاره دار به هر مرکزی که مراجعه می کنند از اخذ جواب باز می مانند. سازمان سنجش و وزارت علوم علت ممنوعیت را دستور وزارت اطلاعات قلمداد می کنند وزارت اطلاعات هم عنوان می کند که طرف حساب دانشجو نیستیم و وزارت علوم باید جوابگو باشد.
و این دانشجو است که هر روز باید در راهروهای این وزارتخانه و آن سازمان، این سو و آن سو بدود تا حق اولیه اش را طلب نماید.
شاید در انتها لازم باید که به اسامی دانشجویان محروم از تحصیل که در زندان هستند و یا با قید وثیقه خارج از زندان به سر می برند اشاره ای شود
اعضای شورای دفاع از حق تحصیل (که خود از دانشجویان ستاره دار و محروم از تحصیلند) که در زندان به سر می برند:
سید ضیاءالدین نبوی ۱۰ سال حبس + تبعید به ایذه (دانشجوی بدون کارنامه سال ۸۷)،
مجید دری ۶ سال حبس + تبعید به ایذه (دانشجوی تعلیقی دانشگاه علامه طباطبایی)،
مهدیه گلرو ۲ سال حبس بدون اجازه ی مرخصی (دانشجوی تعلیقی دانشگاه علامه)،
شیوا نظرآهاری بازداشت بدون تشکیل دادگاه (محروم از تحصیل دانشگاه آزاد)،
از گروه اول (جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیلی، کمیته ی حق تحصیل سابق):
نوید خانجانی وثیقه ۱۰۰ میلیون تومان
درسا سبحانی وثیقه ۵۰ میلیون تومان
ایقان شهیدی وثیقه ۵۰ میلیون تومان
سماء نورانی وثیقه ۳۰ میلیون تومان
سارا محبوبی وثیقه ۳۰ میلیون تومان
از گروه سوم
مهسا جزینی وثیقه ۱۰۰ میلیون تومان
سمیه رشیدی قرار کفالت
سعید جلالی فر وثیقه ۱۰۰ میلیون تومان
علیرضا خوشبخت وثیقه ۵۰ میلیون تومان
زهرا توحیدی وثیقه ۵۰ میلیون تومان
حسام سلامت وثیقه ۱۰۰ میلیون تومان ۳ سال حبس تعزیری
پیمان عارف وثیقه ۱۰۰ میلیون تومان
علی قلی زاده وثیقه ۱۰۰ میلیون تومان
عضو شورای دفاع از حق تحصیل