گزیده ی فیس بوک به انتخاب هنر روز…
مرگ چشمان بی گناه تو…
یک – آیدا سرکیسیان:
عکس و توضیحات از بهزاد خواجات: « این عکس شاملو را ندیده اید. من در سال 1371 از او گرفتم در شهرک دهکده. با محمد هدایت و مرحوم شهین حنانه رفتیم دست بوس استاد. باور کنید وقتی از پله های اتاق کارش پایین می آمد رعد و برق در گرفت و قلب ما به تپش هایی عجیب در افتاد. مگر چند تا شاملو دارد شعر پارسی ؟ آیدا چای آورد و کیک گردویی. بعد با او که می خواست به تهران بیاید برای کاری، همراه شدیم. خودش نمی راند و ظاهرا راننده داشت. جمله ای نبود که بگوید و طنز تلخ اش در آن نباشد. نواری از آن دیدار باقی است که شاید روزی منتشر شود. درباره ی آن سخن رانی معروف اش در مورد فردوسی و حرف هایی در مورد سعدی و حافظ و … . شاملو شرف شعر امروز است. به پای دارنده ی آتش ها و آتش ها … »
دو– احمد پورنجاتی :
پیشکش همه ی اسیران سیاسی
خانه ات آباد، زندانی ، گروگان،
پاره ی آتش فشان قلب سرشار از امیدزندگانی!
من سکوت انتظار پلک نمناک تو، “بانو”ی تو، یا”شو”ی تو،
در هر لحظه ی این تیره شبهای نفس گیر سراسر زوزه ی روباه را،
بر بلندای افق فریاد خواهم کرد، می دانم که می دانی!
آب در هاون!
چرا می کوبد و می شنگد ازاین کار بیهوده؟!
دریغا داستان کفتر و پرواز، گویا این چنین بوده!
تو، آری تو! چراغ روشنای راه تقدیر من و
آفاق سبز این دل و جانی!
سه– هومن شریفی:
دردم آمد وقتی فهمیدم، دیدن این فیلم در آمریکا برای بچه های زیر 13 سال ممنوع شده … حق دارند …
حق دارند نخواهند کودکی های آزادی خواهشان مفهوم دو راهی را بفهمند، حق دارند نگذارند فرزندانشان در تختخواب بترسد از آن روی پدر، میخواهند کودکانشان ، کودکی کنند ، نه اینکه شبیه نسل ما در تنهاییشان به درد های پدر و مادر فکر کنند، حق دارند برای اجتماعشان آزاده تربیت کنند ……هر جای این قصه را نگاه میکنم میبینم، کودکی هایمان نسبت به آنچه حقمان بود ادا نشد، آقای فرهادی ، این فیلم ، اسکار ِ نمایش فرهنگ ِ ایرانی در عصر آدمم کوکی ها را گرفته ، آن اسکار را هم نگیرد ،اتفاقی نمی افتد، بگذار به پای درد هایمان خودمان بسوزیم …آنها تا بخواهند نسل ِ ما را درک کنند باید هزار ترس ِ نابالغ را بگذرانند، سیمین را بیاور همین حوالی … ما خوب فهمیده ایم دو راهی ها هیچوقت از عدالت بویی نمی برند ….. ما خوب فهمیده ایم جهان سومی بودن یعنی شب و روزت پر از اتفاق باشد، اتفاقی که محکوم است از یکی ظالم بسازد حتی اگر آزارش به مورچه هم نرسیده و از یکی مظلوم…. سیمین را بیاور … ایران پر از “ ترمه ” هاییست که ترجیح می دهند مادرشان آزاد باشد، حتی اگر شب کسی برایشان لالایی محبوبشان را نخواند، ایران پر از بچه هاییست که پا در کفش بزرگان کردن ، لذت بچگیشان بود………..
چهار – رضا قاسمی:
پروانه ها و امکان ها. [بخشی از] پاره ی یکم : (11)
آکاریینها با چشم غیرمسلح دیده نمیشوند. به لطف تکنولوژیی تازهی «میکروسکپی الکترونیک» می توان آنها را بیست و پنج هزار بار بزرگتر دید. در این ابعاد، تصویر رختخواب ما بیشباهت نیست به یک جنگل غولآسا. پست و بلند تشک و چین و چروک ملافه هم بی شباهت نیست به کوه ها و تپههایی غول آسا. در این ابعاد هر رختخوابی یک سیارهی آکاریین است. آکارینها از آنچه در رختخواب ما اتفاق میافتد تصور درستی ندارند. ما هم اگر تکنولوژی میکروسکپی الکترونیک پیدا نشده بود از وجود آنها هیچ تصوری نداشتیم. هر اتفاقی در رختخواب ما زلزلهایست کیهانی در زندگی آنها. من رختخواب خودم را سیاره آکاریین F نام گزاری میکنم. امشب در سیارهی آکارین F هر اتفاقی که بیفتد من جز با زبان شیء سخن نخواهم گفت. من یک پستهام. همانطور که شیخ احمد جامی یک پسته بود. همانطور که یک پسته یک پسته است. وقتی یک کرم می تواند تبدیل شود به پروانه چرا پروانهها تبدیل نشوند به هیولا؟ چرا من تبدیل نشوم به یک پسته؟ به یک کرم، به یک آکاریین؟ و من که شیءام چرا با زبان شیء سخن نگویم؟ امشب اگر قتلی یا تجاوزی رخ بدهد خواهم گفت: «خهزر عخهع صملس».
اگر بخواهم گریه کنم خواهم گفت: «خهزر عخهع صملس». اگر بخواهم فریاد بزنم خواهم گفت: «خهزر عخهع صملس».
پنج – مینیمال هایی برای زندگی:
شوق کولی وار برای جدایی!
هم دیگر را سیر ندیده، جدا می شویم!
پیشانی ام میان دستانم، شبانه در فکرم.
آن هایی که نامه هایمان را زیر و رو کرده اند
تنها نیمی از واقعیت را دیده اند
این که چقدر وفا داریم به هم دیگر
یعنی چقدر وفا داریم به خود.
مارینا تسوتایوا
ترجمه : احمد پوری
شش– نیکی فیروزکوهی:
وای به حال من !
وای به حال من !
که مرگ چشمانِ بی گناهِ تو را
با شکوه تمام جشن میگیرم
از تو حیوان تر منم
گوسپند !!!!