برخورد نهائی

هوشنگ اسدی
هوشنگ اسدی

آقایان تازه فهمیده اند “برخورد نهائی نزدیک است،” و چون موعد پاسخگوئی به سی و اندی سال جنایت و خیانت را خیلی دور نمی بینند، این دوره را “دوره نامردی” می خوانند و چه علاقه ای هم به ”سوراخ موش” نشان می دهند.

رئیس جمهور آخرشان از وقتی توپ اختلاس بزرگ راتوی بیت رهبری برده و زنگوله را به گردن مجتبی خامنه ای و محمدجهرمی انداخته، چاک دهانش راکشیده و برای جهان کلاس ادب باز کرده است.

رقمی افسانه ای سومین هفته آبان را می پوشاند. درآمد نفت در سراسر تاریخ ایران 995 میلیارد دلار بوده که 450 میلیارد دلارش سهم دولت احمدی نژاد بوده است.

سالیانه 270 میلیون دلارش را صرف دست یابی به سلاح اتمی کرده اند که “نظام” راحفظ کنند، تا حالا سه هزار میلیارد تومان هم بالا کشیده شده است رسما، می ماند بقیه 450 میلیارد دلار. همه را به 500 نورچشمی “نظام” که در انگلیس درس می خوانند که نداده اند. کجا رفته این گنج که می شد باآن سه بار ایران رانو سازی کرد؟

 معلوم نیست “یاران دکتر” هم که بسیاریشان در آزادترین کشور دنیا با نام مستعار جمع شده اند، بخواهند جواب این پرسش ها را بدانند، اما “دکتر” ـ همان رئیس جمهور مقدس که ناگهان عبای امام زمانی فروگذاشت و روپوش دکتری پوشید ـ قرار نیست جواب این پرسش را بدهد. حرف های مهمتری دارد برای زدن.شمشیر را از رو بسته و رقیبان داخلی و جهانیان را به باد دشنام گرفته است.

هفته ای است که یکی از چهار پرونده جهانی “نظام مقدس جمهوری اسلامی” روی میز شورای امنیت می رود ودنیا اسناد اتمی شدن “قریب الوقوع” طالبان شیعه را بچشم می بیند.

هفته، تمام هفته سخن از جنگ رفته است. ال پائیس یکی از بیشمار وسایل ارتباطی جهان است که خبرمی دهد: “دوباره طبل های جنگ با ایران می کوبند.”

عناوین رامی توان دردوتیتر خلاصه کرد: “جنگ با ایران”، “جهان نگران جنگ در ایران”. همکاران “روز” فضا را درگزارش حمله به ایران؛ بحث روز جهان منعکس می کنند.

 خبراز رزمایش های مشترک اسرائیل ـ ناتو می رسد. گاردین می نویسد: “ارتش بریتانیا خود را برای حمله احتمالی به ایران آماده می‌کند.” روزنامه های دیگر آمریکا را هم در همین موقعیت می بینند. نیکلای سارکوزی می گوید: “ اگر موجودیت اسرائیل بخطر بیافتد، فرانسه دست روی دست نمی گذارد.”

کارچنان بالا می گیرد که روزنامه القدس العربی، چاپ لندن با این تیتر منتشر می شود: “ایران، پس از لیبی و قبل از سوریه!”

نخستین واکنش های سران “نظام” به سرزیر برف کردن می ماند. علی لاریجانی تاکید دارد: “تحرک‌های غرب علیه جمهوری اسلامی ایران جنبه تهدیدی برای نظام ندارد و بیشتر جنبه ایذایی و جنگ روانی دارد.”

سیداحمد خاتمی در نماز جمعه می گوید: “کشتی‌ آمریکا به شدت به گل نشسته است. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اشک آمریکا را درآورده است.”

اما خطر بدجوری در”نظام” را می کوبد. علی اکبر صالحی، به بخش انگلیسی روزنامه ترکی “حریت” می گوید: “ما برای جنگ آماده هستیم”.

 تکذیب این خبر حریت راکسی نمی شوند و سخنان وزیر خارجه جمهوری اسلامی بطور گسترده ای در رسانه های اسراییل انعکاس می یابد.

سرانجام احمدوحیدی وزیردفاع به میدان می آید وهمان “ادبیات ” رابکار می برد که احمدی نژاد گسترشش می دهد: “آماده پاسخگویی قدرتمندانه به هر گونه جهالت دشمنان هستیم.”

آندرس فوگ راسموسن، دبیر کل سازمان پیمان آتلانتیک شمالی حرفی می زند که چند روز بعد با مواضع اجلاس “گروه ۲۰”، تکمیل می شود وسیاست غرب را روشن می کند: “ناتو به هیچ وجه قصد ندارد در ایران مداخله کند.”

باراک اوباما، و سران فرانسه، بریتانیا، آلمان و ایتالیا یک حرف می زنند: “شدت بخشیدن براقدامات تنبیهی علیه ایران و ادامه فشاربی سابقه بین‌المللی.”

همه در انتظار گزارش تازه آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، لحظه شماری می کنند؛ سرانجام گزارش منتشر می شود. برای اولین بار اطلاعاتی محرمانه از فعالیت‌های تسلیحاتی اتمی جمهوری اسلامی در اختیار افکار عمومی قرار می گیرد: “ایران در فعالیت هایی برای تولیدتسلیحات اتمی درگیر بوده و روی طرح یک بمب اتمی، ازجمله آزمایش قطعات آن کار کرده و مدل های کامپیوتری کلاهک هسته ای راساخته است.”

یوکیا آمانو، مدیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی، از “ابعاد احتمالی نظامی برنامه هسته‌ای ایران” ابراز نگرانی می کند.

ویلیام هیگ، وزیر امور خارجه بریتانیا هشدار می دهد: “رویارویی بر سر برنامه هسته ای ایران در حال ورود به مرحله خطرناکی است.”

فرانسه با اعلام اینکه خواستار تشکیل جلسه شورای امنیت سازمان ملل شده از تلاش برای تصویب “تحریم‌هایی بی‌سابقه” علیه جمهوری اسلامی خبر می دهد.

روسیه از گزارش آژانس درباره ایران به خشم می آید. چین که همراه روسیه درغارت ایران دست دارد و بخش قابل توجهی از450 میلیارد دلار رابه جیب زده، از ایران می خواهد: “در پرونده هسته ای از خود صداقت و انعطاف نشان دهد.”

پاسخ جمهوری اسلامی را از پیش می توان حدس زد. اولین واکنش از علی‌اصغر سلطانیه، سفیر و نماینده دائم “نظام” در آژانس بین‌المللی انرژی اتمی است: “گزارش آژانس سیاسی و تکراری است. آمانو عواقب اشتباه تاریخی خود را خواهد دید.”

 و محمود احمدی نژاد، به “بی‌ادبی و قلدری” و “گستاخی و پررویی” غرب حمله می برد، “با فکر و اندیشه در مقابل” آنها می‌ایستدو به جهان درس ادب می آموزدو همان حرفی می‌زند را که کارمندان کاخ سفید می‌گویند:

“این مردم اگر بخواهند بمب بسازند از شماها می‌ترسند؟ این مردم شما را آدم حساب نمی‌کنند. این مردم نیاز به بمب ندارند و اگر بخواهند شما را بزنند راهش را بلدند و طوری می‌زنند که صدایش در نیاید، اما جیغ بنفش شما بالا برود….ملت‌ها وقتی نام رئیس‌جمهور آمریکا را می‌شنوند، بالا می‌آورند….با این روش(مدیریت جهانی) نمی‌توان حتی یک طویله را اداره کرد….ما اگر بخواهیم حال آمریکا را بگیریم از چنین سلاح‌هایی استفاده نمی‌کنیم و برخورد ما سخت‌افزاری نیست.”

یک نفر باید به “دکتر” بگوید که “جیغ بنفش” مبحثی در شعر امروز ایران است و به تشبیه هوشنگ ایرانی از صدای قطار بر می گردد. کاش کسی هم از واکنش رئیس موساد از شنیدن این سخنان آخرین رئیس جمهور”نظام” فیلم گرفته باشد:

با صرف میلیونها دلارهم نمی شد ماموری دست و پا کرد که درست ودرلحظه مناسب حرف دلخواه اسرائیل را بزند.

 
 

“دکتر” بعد ازنابودکردن سیستم سرمایه داری جهانی به سراغ میلیاردرهای داخلی می رود که اختلاس بزرگ رابه خانواده رحیم مشائی و از آنجا به آمریکا وصل کرده اند.

 مشائی یک درجه مظلومیت می گیرد و شانه به شانه “شهید آیت اله بهشتی” می ایستد؛ آن هم درهفته ای که محمد رضا نقدی کشف کرده جنبش وال استریت حاصل خون شهداست.

در نبرد گرگها، محسنی اژه ای که هنوز رد دندانش روی شانه عیسی سحرخیز هست، پشت درعنایت الله ریاحی، خواهرزاده اسفندیار رحیم‌مشایی، زوزه می کشد: “دیدارهای متعددی با برخی از لابی گران برای برقراری رابطه با آمریکا داشته است. همچنین انتقال بخشی از درآمدهای کلان جریان انحرافی به آمریکا توسط وی انجام شده است.”

علاوه بر او، ریاحی، حمید پورمحمدی، قائم مقام بانک مرکزی ـ - شاه کلیدپرونده-ـ هم دستگیر شده اند.“دکتر” آموزش ادب به رقیبان را هم ازیاد نمی برد.بازداشت پورمحمدی را “نامردی” می داند و خوب “نامردی جواب دارد”. احمدی نژاد خصوصیات مخالفان خود را هم اعلام می کند:

احمدی‌نژاد تهدید می کند: “اگر نیم ساعت به من فرصت صحبت دهند، قیمت سوراخ موش در تهران بالا خواهد رفت.” و برای نخستین بار هم فاش می سازد: “هفت هشت ماه نهادهای امنیتی به دروغ روی ما زوم کردند و از مسایل مهم غافل شدند.”

 هنوز گردگیری احمدی نژاد تمام نشده که پرونده جهانی دیگری علیه جمهوری اسلامی ورق تازه ای می خورد.کمیته حقوق بشر سازمان ملل نگرانی‌های عمده خود را از وضعیت حقوق بشر در ایران ابراز می کند. این کمیته بسیاری از قوانین کشور جمهوری اسلامی را در تضاد با تعهدات بین‌المللی واصول حقوق بشر می داند.

 لابد برای تائیداین گزارش است که محل زندان خانگی شیخ دلاور را تغییر می دهند و

نیروهای امنیتی به دفتر کار سابق میرحسین موسوی هجوم می برند و برخی وسایل دفتر را خارج می کنند. پیرمردهای محترمی مثل محمد توسلی، علی رشیدی وجوان خواننده ای مانند آریا آرام‌نژادرا به زندان می اندازند. و ازخواهر 70 ساله دکترپیمان چند ساعت بازجوئی می کنند.

عید قربان، یکی از دو عید اصلی مسلمانان، می رسد. اهل سنت ایران از مخالفت دوباره جمهوری اسلامی با برگزاری نماز جماعت روز عید در تهران خبر می دهند. همزمان نیروهای امنیتی از سفر مفتی محمدقاسم قاسمی و مولانا احمد نارویی، دو تن از شخصیت‏های اهل سنّت ایران، برای به جا آوردن مناسک حج در عربستان سعودی جلوگیری می کنند. اهل سنت می گویند: “هم از نماز محرومیم، هم از حجّ.”

دادستان مشهد هم رکوردی جهانی را به ثبت می رساند: “در زندان سه هزار نفری مشهد، ۱۳ هزار زندانی داریم.”

بایدهم دراین فضای سرشار از آزادی، رهبر جمهوری اسلامی در نخستین واکنش مستقیم به مرگ معمر قذافی دیکتاتور لیبی، او را “خبیث و دیکتاتور” بخواند. و از قضا مصاحبه ای از مهدی کروبی پخش می شود که پیش از حصر خانگی ضبط شده است. سخنان شیخ که درایام کهنسالی، خانه اش، زندان نظامی شده که خود از پایه گذارانش بوده، روایت تازه ای است از نحوه رسیدن سیدعلی خامنه ای برهبری و افزودن مطلقه به ولایت فقیه به خواست او؛ و حکایت رهبری خامنه ای را چنانکه هاشمی رفسنجانی می گفت و به توصیه آیت اله خمینی وصل می کرد، سخت خدشه دار می کند.

 بعد از مطلقه کردن ولی فقیه، قدم بعدی هم ـ آنطور که محمد دهقان فاش می سازد-ـ برای تغییر قانون اساسی و حذف رئیس جمهور از یکسال پیش بدستور علی خامنه ای کلید خورده است.” دفترآقا حتما ترجیح می دهد باچراغ خاموش کلک بندهای مثبت قانون اساسی را بکند که محترمانه گوش راوی را می کشد و بحث دراین باره را ممنوع می سازد.

هفته سوم آبا ن ماه 1390 به پایان می رسد. “نظام” به یاری “نظامیان” تدارک آینده را می بیند.

حرف های حسن فیروزآبادی، رییس ستادکل نیروها، نشان می دهد که راه بروی هرکسی جز منصوبین “آقا” که باید از صندوق های رای بیرون بیایند، بسته است: “جریان فتنه متحد آمریکایی‌ها بوده و جریان انحرافی با آمریکایی‌ها دم‌خور است. ولی ممکن است برای تبلیغات خود برنامه‌ریزی‌هایی انجام دهند و کاندیداهای خود را به صورت پوشیده، گمنام و سفید وارد انتخابات کنند.”

افزایش فشار به رهبران سبز ودستگیری چهره های ملی را می توان در همین متن دید.

بیانیه ۳۶ زندانی سیاسی هم دراین فضا معنا پیدامی کند: “از انتخابات آزاد استقبال کنیم؛ به انتخابات ناسالم مشروعیت ندهیم.”

در منطقه، محاصره سوریه و جمهوری اسلامی کاملتر می شود. الغنوشی که پس از مخالفان قذافی در لیبی، دومین پیروز رسمی تحولات اخیر منطقه‌ای است، به راه آنها می رود و همتایان دیکتاتورستیز خود در سوریه را به رسمیت می شناسد. سفارت سوریه را در کشورش را می‌بندد و سفیرش را اخراج می‌کند.

با ادامه سرکوب مخالفان در سوریه و نقض توافق هفته‌ گذشته‌ حکومت دمشق با اتحادیه عرب، قطر خواستار برگزاری اجلاس اضطراری این اتحادیه برای بررسی تحولات سوریه می شود.

یک نگاه اجمالی به استقرار نیروهای آمریکایی در منطقه نشان می دهد که ایران از بسیاری جهات در محاصره این نیروها قرار گرفته است.

آمریکا بیش از ۱۰۰ هزار سرباز در شرق ایران در افغانستان دارد؛ ناوهای ناوگان پنجم آمریکا در آبهای خلیج فارس و دریای عمان و فراتر حضور آشکاری دارند؛ ۲۳ هزار نفر از نظامیان آمریکایی در کویت مستقر اند و قرار است به زودی تقویت شوند؛ آمریکا پایگاه های تدارکاتی در امارات دارد و سر فرماندهی لجستیک و پشتیبانی آمریکا در قطر استقرار یافته است؛ چند صد تن از نظامیان حاضر به خدمت یا بازنشسته آمریکایی در عراق به عنوان مربی و مستشار باقی خواهند ماند؛ و سامانه راداری ناتو برای هشدار سریع حمله های احتمالی ایران در ترکیه مستقر خواهد شد.

نیروی دریایی آمریکا معمولاً سه گروه رزمی که هر گروه از یک ناو هواپیمابر و تعدادی ناو های سطحی و زیر سطحی تشکیل شده، در اطراف ایران مستقر ساخته است.دو گروه از این گروه ها در خلیج فارس و دریای عمان و شمال غربی اقیانوس هند گشت می زند و گروه سوم در دریای مدیترانه در نزدیکی آب های سوریه خود را بچشم می کشد. و ایران در تیر رس هر سه گروه قرار دارد.

حمله نظامی را کسی آرزونمی کند و قادر به تعیین زمانش نیست.نبرد رسانه ای در فضایی که افکار عمومی را روز بروز بیشتر برای “برخورد نهائی” آماده می کند ادامه دارد. نظرسنجی نشان می دهد: “۴۱ درصد اسرائیلی‌ها خواهان حمله نظامی به ایران هستند.”

جنگ اقتصادی، وسیعتر و ژرفتر می شود. سردار رستم قاسمی که از قرارگاه خاتم الانبیاء به وزارت نفت آمد، تا توی دهان کمپانی های نفتی جهان بزند و بر بحران نفت غلبه بیاید، به عملی نبودن وعده های نفتی اعتراف می کند: “تحریم دستمان را بسته است.”

در تبیلغات جهانی، جمهوری اسلامی بتدریج جای القاعده را می گیرد. واشنگتن پست می نویسد: “ایران اولین تهدید آمریکا در خاورمیانه است. تهدید اصلی آمریکا و دیگر متحدان ما از این پس کاملاً روشن است. این تهدید از جانب ایران می آید. خطر تهران از خطر القاعده که رو به کاهش است، فراتر رفته.”

توصیه نیویورک پست، بوی خون می دهد: “حکومت خمینی گرا ها دشمن مردم ایران، اسرائیل و غرب است. کسانی که به بمباران ایران فکر می کنند باید این توصیه ماکیاولی را به یاد داشته باشند: دشمن فانی ات را زخمی نکن و بگذار زندگی کند. یا او را به دوستت بدل کن یا او را بکش.”

مقامات وزارت امور خارجه امریکا می‌گویند که ماه‌های نوامبر و دسامبر( آبان و آذر) ماه‌های بسیار حساس و پراشکالی در رابطه با ایران خواهد بود.

و سرما نه تنها در سیاست، بر زندگی هم حاکم است. نیمه پائیز درتهران زمستان می شودو آنقدر برف می بارد که کمر درختان کهنسال را می شکند. احمد شاملو، شاعر نامدار، سرمای امروزرا می بیند:

برف نو! برف نو! سلام، سلام

بنشین، خوش نشسته‌ای بر بام

پاکی آوردی ای امید سپید

همه آلودگی‌ست این ایام

راه شومی‌ست می‌زند مطرب

تلخواری‌است می‌چکد در جام

و شاعر گمنام در فیس بوک، آفتاب فردا را که از برف طالع می شود:

آرام باش عزیز من
آرام باش
دوباره سر از آب بیرون می آوریم
و تلالو آفتاب رامی بینیم
زیر بوته ای از برف
که این دفعه

درست از جایی که تو دوست داری طالع می شود