کمیته های انضباطی فعال تر خواهند شد

نویسنده

‏ منصور صابری

ناآرامی های کوی دانشگاه تهران به دلیل اعتراضات صنفی دانشجویان دلیلی بود برای گفتگو با فرید هاشمی. وی پیش از ‏این سخنگوی فراکسیون دموکراسی خواه دانشگاه تهران بود. گذشته شدن چند روز از واقعه موجب شد که وی بیش از ‏بررسی ریز ماجرا به تحلیل چرایی ماجرا بپردازد. گفتگو با وی در ذیل می آید:‏

‎ ‎آغاز اعتراضات از کجا بود؟‎ ‎

آغاز آخرین اعتراض در کوی دانشگاه که از روز جمعه 5 بهمن ماه آغاز 1386 شد و تا دوشنبه 8 بهمن ماه 1386 ادامه ‏یافت. اعتراضات ظهر روز جمعه 5 بهمن ماه 1386 از پی پخش غذایی با کیفیت بسیار پایین در کوی و در اعتراض به ‏کیفیت نازل غذا آغاز گشت. این مساله مستمسک یک سلسله اعتراضات بسیار جدی شد که تنها شاید عدم پوشش رسانه ای ‏آن بود که باعث شد اهمیت آن، آنطور که باید و شاید بنظر نرسد. در واقع غذای بد تنها بهانه ای برای اعتراض است و نه ‏دلیل و علت آن. علت این اعتراضات را باید در جاهای دیگری جستجو کرد و در زمان های دیگری. خیلی قبل تر از جمعه ‏‏5 بهمن ماه 1386 و خیلی متفاوت تر از سلف مرکزی کوی دانشگاه تهران.‏

‎ ‎خوب به نظر شما علت این اعتراضات چه بود؟‎ ‎

مسلما دلیل اعتراضات دانشجویی که در قالب اعتراض به غذا، اعتراض به احضار و احکام کمیته های انضباطی، ‏دستگیری ها و وقایعی از این دست صورت می گیرد را باید در مسائل مهمتری مثل اعتراض به روند کلی اتفاقات و ‏جریانات داخل کشور و سیاست هایی که توسط دولتمردان جمهوری اسلامی در پیش گرفته می شود دانست. جنبش ‏دانشجویی بطور مسلم به روند امور معترض است و بخش بزرگی از فعالین این جنبش بطور مشخص خواسته خود را ‏دموکراتیک شدن امور قرار داده اند و تلاش خود را بر همین اساس استوار کرده اند، تمام اعتراضات هم در علت به همین ‏ریشه می رسد، مدیریت غیر دموکراتیک. دموکراسی که برای فعالین ما به شکل یک آرمان به منصه ظهور رسیده است و ‏برای حاکمان ما به مثابه یک هیولای دگرگون ساز در حقیقت اصلا چیز پیچیده و عجیبی نیست. یکی از شاخصه های ‏دموکراسی عقلانی شدن و علمی شدن مدیریت کشور است که مسلما مدیریت در ایران ضعف بسیار عجیبی دارد در حقیقت ‏ایران دچار بحران مدیریت است. خود کارشناسان به ظاهر مدافع همین نظام هم به این مساله اذعان دارند. یکی از شاخصه ‏های مدیریت علمی و عقلانی این است که بین مدیر و کسانی که تحت مدیریت او هستند رابطه ی دو جانبه برقرار است و ‏مدیران در رابطه با کارهای خود و دلیل چرایی آن کار برای مجموعه ی تحت مدیریت خود از قبل توضیح می دهند و نظر ‏آنان را هم جویا می شوند (اصطلاحا فیدبک می گیرند) و متناسب با نظر آنها رفتار خود را اصلاح می کنند. در ایران این ‏رابطه ی دو سویه وجود ندارد. در حقیقت مدیران اسیر در درجه ی اول توهمات خود برتر بینی خود، در درجه دوم ‏ایدئولوژی حاکم و در درجه ی سوم بوروکراسی دست و پاگیر موجود هستند. آنها اصولا صدایی را از طرف مجموعه ی ‏تحت مدیریت خود نمی شنوند و اگر هم بشنوند بدان توجهی نمی کنند مگر اینکه این صدا آنقدر بلند شود که راهی جز شنیدن ‏آن باقی نماند. ایدئولوژی از حاکمان و مدیران، موجوداتی ترسو می سازد آنها متوقع هستند که همه چیز خیلی آرام باشد ‏کوچکترین چیزی که آرامش را بر هم بزند ترس ایجاد می کند. این دسته مدیران در یک ترس دائمی از بحران ها به سر می ‏برند و رفتار آنها خود به خود بحران زاست. این تنها دلیل کوچکی است از دلیل اعتراضات دانشجویی اخیر کوی. در ‏حقیقت مجموعه روند امروز کشور و حاکمیت عامل اصلی اعتراض است که بدلیل جو سرکوب شدید در قالب اعتراض به ‏غذا تبلور پیدا می کند.‏

‎ ‎پس مطالبات دانشجویان باید خیلی اساسی باشد؟‏‎ ‎

دقیقا. من از درون جنبش دانشجویی به این جنبش در چارچوب همین نظر نگاه می کنم و در همین چارچوب نیز به مطالبات ‏دانشجویان نگاه می کنم. دانشجویان در ظاهر خواسته های خود را در قالب بهبود وضعیت غذای کوی، بهبود وضعیت ‏رفاهی کوی، بهبود وضعیت سرویس ها، آزادی دانشجویان دربند و عدم احضار به کمیته های انضباطی بخاطر مسائل ‏سیاسی و صنفی مطرح می کنند و مثلا در نهایت خواستار استعفای عمید زنجانی رئیس دانشگاه می شوند ولی اینها تنها ‏خواسته های سلبی است. خواسته هایی که در روزهای اول و زمانی که اعتراضات با ترس همراه است مطرح می شود. با ‏جلو رفتن اعتراضات و گذشت زمان مطالبات جدی تری مطرح می شود که این اتفاق در شب سوم اعتراضات کوی رخ داد. ‏در این شب دیگر خواسته ی دانشجویان صرفا صنفی نبود، مطالبات جدی تر، رادیکال تر و سیاسی تر شد و همین طور ‏دیگر صرفا سلبی نبود ایجابی هم بود. دانشجویان خواستار بهبود روند حقوق بشر در کشور بر اساس منشور حقوق بشر ‏شدند. مطالبات قومی را مطرح کردند و صحبت از منشور حقوق صنفی دانشجویی شد. مسلما اگر روند اعتراضات ادامه ‏پیدا می کرد و یا اینکه ادامه پیدا کند بدین سمت و سو نیز می رفت و یا اینکه خواهد رفت.‏

‎ ‎برخورد مسوولان دانشگاه با این موضوع چگونه بوده است؟‎ ‎

در باور مدیران ایران، دانشجو یک خطر بالفعل است، یک غیر خودی که باید به او به دیده ظن نگریست. او از ابتدا متهم ‏است مگر اینکه خلاف آن ثابت شود. نه باید بدو گوش کرد و نه با او همکاری کرد و نه خواسته ای از او را برآورده کرد. ‏در این ماجرا بارها از مسئولین دانشگاه خواستار ملاقات و پذیرش گروهی 5 نفره از دانشجویان به نمایندگی از معترضین ‏شدیم ولی هیچ واکنش مثبتی مشاهده نشد. سربسته می گویم آنها اعتراضات دانشجویی را مشکوک می دانستند، من بارها ‏متذکر شده ام که دانشجویان یار و همراه جنبش های اجتماعی ایران هستند ولی با درگیری های درون حاکمیت کاری ‏ندارند، گذشت روزگاری که دانشجو پیاده نظام احزاب اصلاح طلب بود. امروز دانشجو پیاده نظام اصلاحات هست ولی ‏پیاده نظام اصلاح طلبان نیست. از نظر حداقل ما بعنوان بخشی از جنبش دانشجویی انتخاب بین بد و بدتر نیست. ما می ‏خواهیم مستقل باشیم و روی پای خود به ایستیم بدون وابستگی به قدرت. از منظر ما اصولا وابستگی به قدرت از همان ابتدا ‏هم اشتباه بود ولی مسئولین دانشگاه به این باور ما اعتقاد نداشتند. من به شخصه خودم و تمام دوستانم تمام تلاشمان را برای ‏همکاری با مسئولین دانشگاه انجام دادیم. ما به مسئولین هم گفتیم که منتقد حرکت های غیر مسالمت آمیز هستیم ولی خوب ‏آنها انتظار داشتند که ما چون خشونت طلب نیستیم خواسته ای نیز نداشته باشیم یعنی دانشجویان مثل گوسفندهایی باشند که ‏هرجا چوپان می گوید بروند بدون اینکه حتی سر خود را بالا بیاورند، سوالی بپرسند و یا اعتراضی بکنند. معنی همکاری ‏از منظر آنان این است.‏

‎ ‎در گزارش ها صحبت از برخورد بین نیروی انتظامی و دانشجویان بود، دلیل آن چه بود؟‎ ‎

جالب این بود که مدیران دانشگاه در مصاحبه های خود اعتراضات صنفی را اگر در حد سلف و غذا و سرویس باشد تحمل ‏کردند و جوری صحبت کردند که می توان گفت جملات ناگفته ی آنان چنین بود: اعتراضات مشروع تنها اعتراضات صنفی ‏است و آن هم تا حدودی تحمل می شود تا جائی که زیاد جدی نباشد و اگر اعتراضات سیاسی باشد دیگر قابل تحمل نیست. ‏اعتراض سیاسی داشتن بنا بر عقیده آنان احتمالا شرعا یا قانونا حرام است حتی اگر در کلام چیز دیگری گفته شود و یا ‏نوشته شود. البته من این نظر را صرفا نظر مدیران دانشگاه نمی دانم؛ به نظر من این نظر قاطبه ی مدیران کشور است. بر ‏همین نظر هم بود که دو شب اول برخورد خشنی با دانشجویان معترض که خواسته های صنفی مثل سلف و غذا و سرویس ‏را مطرح می کردند صورت نگرفت ولی درشب سوم دیگر این طور نبود. از منظر مدیران فعلی آنجا که مجبورند با ‏دانشجو مواجه شوند دانشجو تنها برخورد خشن را می پذیرد منظورم تنها دانشجویان نیستند در حقیقت تمام مطالبات ‏دموکراتیک و تمام کسانی که بدنبال این مطالبات هستند در همین زمره اند. استدلال آنان این است که خاتمی 8 سال با ‏دانشجویان مدارا کرد و این مشکل دانشگاه را حل نکرد؛ باید اکنون با دانشجو برخورد جدی و خشن صورت گیرد تا از ‏ترس عقب نشیند - این صرفا نظر مدیران کشور است و چیزی است که بارها از آنها بطور مستقیم شنیده ام، این را به ‏حساب نظر من و یا دفاع از خاتمی و اصلاح طلبان نگذارید . دانشجویان در شب سوم پا از ظرفیت پذیرش فراتر نهاده ‏بودند و در شب های بعد مسلما جلوتر هم می رفتند و مسئولان به هیچ وجه حاضر نبودند که در این مورد چیزی بشنوند و ‏ببینند. پس باید قبل از اینکه خواسته ای جدی به گوش دیگران برسد جلوی آن را گرفت. با همین تخیل هم بود که شب سوم ‏از همان ابتدا آبستن حوادث دیگری بود. گارد ضد شورش در خیابان رژه می رفت تا دانشجویان را بیشتر تحریک کند، ‏افسر مامور به صحبت با دانشجویان با آنها اتمام حجت می کرد و مسئولان دانشگاه به زعم خود خواسته های بی خطر ‏دانشجویان را برآورده کرده بودند. پس دیگر دلیلی برای ادامه اعتراضات نبود. در روز دوشنبه در سطح خوابگاه ها ‏اطلاعیه ای با وسعت زیاد زده شده بود که بر آن نوشته شده بود که به دستور مدیریت دانشگاه سرویس کوی دوباره به روال ‏گذشته بازگشته است. یعنی از ساعت 7 صبح تا 7 شب کار می کند. تمام کسانی که از این سرویس ها استفاده می کنند می ‏گویند که این ادعایی بیش نبود و هیچ تغییری در روال داده نشده بود. در حقیقت در شب سوم حتی اگر تمام مسئولین آن را ‏تکذیب کنند تمام شاهدان عینی دیدند که نیروهای ضد شورش با دانشجویان درگیر شدند. آنها بعد از 8 سال حداقل به میزان ‏‏15 متر به داخل کوی دانشگاه هجوم آوردند و وارد حومه ی ساختمان 23، جنبی ترین ساختمان کوی شدند و در این هجوم ‏با ضربات باتوم حداقل 18 دانشجو را از ناحیه ی سر و دست و پا مصدوم و حداقل 3 دانشجو را دستگیر کردند. اگر در ‏‏18 تیر 1378 انصار حزب الله بود که با دانشجویان درگیر می شد در 8 بهمن 1386 این نیروهای ضد شورش بودند که ‏با دانشجویان درگیر شدند هرچند بطور محدود.‏

‎ ‎هدف از حمله نیروی انتظامی به دانشجویان و مجروح کردن و دستگیری دانشجویان چیست؟‎ ‎

با این کار هم تعداد فعالین را کاهش می دهند و هم اکثر دانشجویان که از دادن هزینه می هراسند را از دورٍ اندک فعالین ‏باقیمانده دور می کنند. نتیجه ی اعتراضات و زندان های خرداد 1382 ریزش تعداد زیادی از فعالین بسیار ارزنده جنبش ‏دانشجویی و اجتماعی بود و بسته شدن بسیار وحشتناک فضای خوابگاه های دانشجویی، در حقیقت مدیران و حاکمان بدین ‏طریق انتقام شدیدی گرفتند. نتیجه ی اعتراضات خرداد 1384 هم احضار حداقل 80 نفر به کمیته انضباطی و صدور احکام ‏سنگین برای حداقل 30 نفر از این دانشجویان بود که 8 نفر حکم سنگین دو ترم محرومیت از تحصیل با احتساب در سنوات ‏خوردند که بعضی از این نفرات را در آستانه اخراج قرار داد که یکی از این افراد خود من بودم. من هیچگاه از هزینه دادن ‏نترسیده ام ولی معتقد شده ام که باید این هزینه ها نتیجه بخش باشد. در حقیقت امروز ما بعنوان بخشی از جنبش دانشجویی ‏و اجتماعی ایران خواهان حرکات نتیجه بخش در جهت مثبت هستیم و نه حرکاتی که تنها هزینه دارد و کم شدن هر روزه از ‏تعداد فعالین.‏

‎ ‎آیا تاکنون به خاطر تجمع اخیر با دانشجویان برخورد انضباطی (اعم از احضار به کمیته انضباطی یا صدور ‏حکم انضباطی) صورت گرفته است؟‎ ‎

کمیته های انضباطی کار خود را بعد از خشک شدن جوهر گزارشات شروع می کنند، چون بوروکراسی پیچیده تری نسبت ‏به نهادهای امنیتی دارند و هنوز جوهر گزارشات خشک نشده است. پس هنوز برای این موضوع کسی به کمیته انضباطی ‏احضار نشده - البته تا الان که من دارم این را می گویم - ولی به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات چرا، تعدادی از دانشجویان ‏کوی که عمدتا از قومیت کرد هم هستند به این دفتر از طریق حراست و نگهبانی کوی احضار شده اند که امیدوارم در ‏راستای ساختن سناریویی خاص برای این گروه از دانشجویان نباشد.‏

‎ ‎‏ اکنون حرکتی نیز در جهت انجام مطالبات دانشجویان از طرف مسئولین دانشگاه تهران صورت گرفته است؟‎ ‎‎ ‎

من اصلا فکر نمی کنم که مسئولین به برآورده کردن مطالبان دانشجویان حتی فکر هم کرده باشند. آنها این مطالبات را جدی ‏نمی دانند چون معتقدند اگر این مطالبات جدی باشد باید روند اعتراضات همیشگی باشد و نه مقطعی. آنها تنها به متوقف ‏کردن اعتراضات و سپس برخورد خشن با فعالین دانشجویی می اندیشند.‏

‎ ‎پس اساسا شما مطالبات دانشجویان و از جمله لغو احکام کمیته انظباطی برای فعالین دانشجویی را منتفی می ‏دانید؟‎ ‎

اعتراضات اخیر و شاید همه ی این مدت ها درست است که دلیل و علت دارد ولی دلیل و علت آن تنها واکنشی است. این ‏اعتراضات هدف و جهت ندارد از همین روست که تنها خاصیت آن سوپاپ بخاری اطمینان بخش بودن آن به نفع همین ‏مدیرانی است که یکی از دلایل شکل گیری این اعتراضات واکنش به رفتار آنان است. این اعتراضات چون بدون هدف و ‏جهت است تنها انرژی را خالی می کند خیلی زود همچون شعله ای خاموش می شود. دلیل انتقاد ما هم از چنین حرکت هایی ‏همین است. حرکت هایی از این دست درست است که تبدیل به نقاطی عطف در تاریخ می شوند ولی برای پیشبرد اهداف ‏خاصیتی که نداشته هیچ تنها مضر هستند. دانشجویان که سازمان خاص و قدرت خاصی ندارند پس از فروکش هیجان و ‏انرژی گرفتار بحران خاصی می شوند که مدیران برای آنان فراهم می آورند. احضار به کمیته های انضباطی، دستگیری و ‏زندان رفتن توسط نهادهای امنیتی بخشی از این بحران است. هزینه ای که بدون هدفی خاص پرداخته می شود. دانشجویان ‏اعتراض می کنند که ما را به کمیته انضباطی احضار نکنید و یا خواستار مطالبات انسانی و حقوق بشری شدن مجازاتش ‏زندان نیست و مطالبات آنان با کتک خوردن، احضار و دستگیری پاسخ داده می شود. حتی اگر حرکت دانشجویان تند و ‏خشن نباشد حرکت طرف مقابل که دانشجویان را دشمن خود تعریف کرده است تند و خشن خواهد بود. ایدئولوژی همیشه ‏احتیاج به دشمن دارد و ناچار است که در بحران زندگی کند و البته این بحران خود پاشنه ی آشیل آن خواهد شد؛ چون دایره ‏بحران هر روز گسترده تر می گردد. طرفداران ایدئولوژی برای دشمن تراشی و بحران سازی از ابزار برچسب زنی ‏استفاده می کند، دایره ی برچسب ها هر روز گسترده تر می شود تا جائی که دیگر امکان عقب نشینی از آن وجود نخواهد ‏داشت. ابتدا ما را متهم به براندازی کردند و اتهام به اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام حکم زدند و ما به شدت تکذیب ‏کردیم که ما برانداز نیستیم، بعد گفتند که شما عاملین برندازی نرم هستید ما انکار کردیم، امروز می گویند شما عضو ‏تشکیلات ناتوی فرهنگی هستید. اتهامی که قابل ابطال هم نیست چون اگر بگویی نیستم می گویند تو عضو این تشکیلاتی ‏بدون اینکه خودت خبر داشته باشی. به هر حال دانشجویان هم دچار همچین دور باطلی هستند. مسلما بعد از شروع ترم جدید ‏کمیته های انضباطی فعال تر خواهند شد تا پاسخگوی مطالبات دانشجویی باشند. به اعتقاد من راه حل خنثی کردن کمیته های ‏انضباطی درخواست برای احضار نشدن نیست. این نافرمانی مدنی نیست. این تنها می تواند یک درخواست ملوسانه باشد. ‏راه حل احضار شدن و نرفتن است در آن صورت کمیته های انضباطی کارآمدی و سلطه و استیلای خود را از دست می ‏دهند.‏

‎ ‎چرا در دولت اخیر اعتراضات صنفی مانند اعتراض اخیر در کوتاهترین زمان تبدیل به یک موضوع امنیتی می ‏شود؟‎ ‎

پاسخ به این سوال را از فرانسه و آمریکا شروع می کنم. در آمریکا 10 هزار فیلم نامه نویس تا بر آورده شدن مطالبات شان ‏که اتفاقا کاملا هم صنفی است - مطالباتی مثل دستمزد بیشتر و مطرح تر بودن در کار و بعنوان موجوداتی حاشیه ای نگاه ‏نشدن - دیگر نمی نویسند. در فرانسه در بحران حمل و نقل من شنیده ام که گستردگی معترضین گاهی تا 200 کیلومتر هم ‏می رسید ولی در این دو کشور مساله هیچگاه بحران نشد، هیچ کس به اوین فرانسه یا آمریکا نرفت و هیچ کس از کار ‏اخراج نشد. جالب اینکه اعتراضات باعث نشد تا دولت راست گرای فرانسه مطالبات معترضین را که خاصیت چپ دارد در ‏نهایت چندان برآورده کند ولی در نهایت مساله امنیتی نشد. میزان گستردگی این دو اعتراض را در نظر بگیرید و با ‏اعتراضات داخل ایران مقایسه کنید. گستردگی اعتراضات رانندگان عضو شرکت واحد و اعتراضات مسالمت آمیز جنبش ‏زنان و یا دانشجویان را در نظر بگیرید و برخوردهایی که در نهایت با آنها می شود. دستگیری های گسترده و بازداشت ‏های موقت طولانی درسلول های انفرادی که مصداق مسلم شکنجه هستند، احکام سنگین زندان، اخراج از محل کار و…. ‏دلیل این دو رویکرد در یک چیز است: تفاوت دموکراسی و ایدئولوژی. دموکراسی به اعتراض مشروعیت می دهد. از نظر ‏دموکراسی اگر اعتراضی نباشد جامعه یک جامعه ی مرده است، عامل پیشرفت قوانین جامعه و حقوق اجتماعی اعتراض ‏است ولی در ایدئولوژی اعتراض خطرناک است حتی اگر صنفی باشد، حتی اگر مثل اعتراض کارکنان شرکت واحد واقعا ‏صنفی باشد چون می تواند تبعات غیر صنفی برای دایره محدود ایدئولوژی داشته باشد. ایدئولوژی همیشه مرزهای محدودی ‏و پررنگی دارد خطوط قرمزی پر رنگ. در ثانی ریشه ی بیشتر مشکلات صنفی و در نتیجه اعتراضات صنفی در ایران ‏واقعا صنفی نیست بلکه پوشش بیان آنها صنفی است. پس برای هیأت حاکمه لازم است که حتی کوچکترین مسائل را ‏بزرگترین بحران های امنیتی کند.‏

‎ ‎به نظر شما چرا اعتراضات اخیر کوی آنچنان که باید و شاید در رسانه ها انعکاسی نیافت؟‎ ‎

برای ایدئولوژی رسانه خطرناک است چون خبررسان است و چون مطلع می کند ولی لازم است تا رسانه در این وانفسا کار ‏خود را به خوبی انجام دهد. متاسفانه در ایران اطلاع رسانی خود معضل بزرگی است گاهی بهتر است که اطلاع رسانی ‏نشود تا اینکه به بدترین وجه صورت گیرد. مثلا روزنامه اعتماد در شماره سه شنبه 9 بهمن 1386 مثلا اخبار اعتراضات ‏کوی را پوشش داده ولی کاش اینکار را نمی کرد و محترمانه از کنار آن می گذشت. بیشتر رسانه نگاران ما رسانه نگار ‏حرفه ای و آکادمیک یا مطالعه کرده نیستند و بیشتر کار را با ذوق و از روی تجربه انجام می دهند و از نظر شخصیتی یا ‏کسانی هستند که از روی علاقه روی به این کار آورده اند یا از روی ایدئولوژی و یا ناچاری، در هر صورت ظرافت های ‏کار خبررسانی کار را برای هر کسی مشکل می کند.‏

‎ ‎شما که به انتقاد از روند اعتراضات اخیر پرداختید راه حل را با توجه به شرایط حاضر در چه می بینید؟‎ ‎‎ ‎

شاید ارائه ی راه حل در حال حاضر از طرف هیچ کس درست نباشد. من فکر می کنم دانشجویان و همه ی گروه ها و ‏فعالین جنبش های اجتماعی ابتدا باید به سرعت محفل های مطالعه و تحقیق گروهی تکیل دهند. در نهایت پس از مطالعه و ‏تحقیق کاربردی و گروهی اطلاعات و نظرات بدست آمده را با یکدیگر‎ ‎تقسیم‎ ‎کنند یعنی یافته ها را در یک کنگره سراسری ‏با یکدیگر به اشتراک گذارند؛ کنگره ای که معادلات موجود در آن براساس وزن کشی و وزن گروه ها و سهم خواهی شکل ‏نگرفته باشد. در این کنگره باید اطلاعات و تحلیل های خود را با یکدیگر مبادله کنند و در نهایت از دل این کنگره کمیته ‏هایی مسئول تدوین راهکارهایی عملی و مسالمت آمیز برای دستیابی به نتیجه شوند. شاید یکی از وظایف ما در حال حاضر ‏هدف گذاری است. دموکراسی جز لغتی کلی چیز بیشتری نیست ما به اهداف جزئی تر، مادی تر و ملموس تر احتیاج داریم. ‏در هر صورت هر راه حلی به نشست نخبگان و اجماع آنها بر سر عمل و نظر مشترک احتیاج دارد. من فکر می کنم زمان ‏از دست می رود. دانشجویان باید حداقل هرچه سریع تر شروع کنند، آنها به دلیل سیالیت می توانند میانه ای برای جنبش ‏های اجتماعی باشند.‏

‎ ‎سخن آخر؟‎ ‎

ما از اصلاح طلبان و یا هرکس دیگر در صورتی که تلاش برای قدرت مقطعی و گذرا را به نفع منفعت بزرگتری رها کند ‏و به جامعه مدنی بپیوندند استقبال می کنیم. همه ی ما محتاج بازنگری کارنامه ی خود هستیم کارنامه ای که موفقیت آمیز هم ‏نبوده است. بهتر است از گذشته درس بگیریم. دور باطل وضعیتی است که امروز گرفتار آن هستیم، باید که از آن یک بار ‏برای همیشه خلاص شویم.‏