“از بجنورد رفتم تهران تا پسرم را ببینم، گفتند ملاقات نمی دهیم، اینقدر گریه و زاری و اعتراض کردیم که گفتند فقط چند دقیقه کابینی. پشت شیشه نشستم، یک آقایی آمد. با مسئول زندان حرف می زد، بعد نشست پشت شیشه. من همین طور منتظر محمد بودم که مسئول زندان آمد و گفت: حاج خانم پسرت را دیدی؟ گفتم نه هنوز نیامده. اشاره کرد و گفت پشت همین شیشه است. نگاه کردم همان مردی بود که نشسته بود، نشناختم یعنی بلایی سرش آورده بودند که پسرم را نشناختم. همه موی سر و صورتش را تراشیده بودند و کمی هم کبود و متورم بود. تا آمدیم حرف بزنیم پرده ها افتاد و گفتند وقت تمام شد”.
مادر محمد داوری، عضو سازمان معلمان ایران، جانباز جنگ ایران و عراق و سردبیر وب سایت سحام نیوز این توضیحات را که می دهد و در ادامه از ممنوع الملاقاتی فرزندش به “روز” می گوید: ماندم تهران تا بلکه هفته بعد محمد را ببینم. رفتم گفتند ملاقات نمی دهیم. ممنوع الملاقات است.. گفتم من یک زن پیر و مریض هستم که از بجنورد تا اینجا آمده ام، بگذارید چند دقیقه بچه ام را ببینم. گفتند ملاقات نمی دهیم. بروید. رفتم سراغ آقای خدابخشی، معاون دادستان. گفت مرخصی هم نمی دهیم. گفتم دلیل اش چیه؟ برای چی نمی دهید؟ گفتند شورش کرده اند در زندان. گفتم وقتی کتک می زنید چه باید بکنند؟ رفته اند دفاع از زندانیانی که می زدید،گرفتید اینها را هم زده اید. زندانی که کرده اید دیگر چرا می زنید؟ جوابی ندادند.برگشتم آمدم بجنورد… اینقدر هم حالم بد شد که آمده ام خانه دخترم که مرا ببرد دکتر و..
محمد داوری بیش از ۴ سال و ۸ ماه است که زندانی است. او از جمله زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین است که ۲۸ فروردین در جریان درگیری و ضرب و شتم زندانیان سیاسی، مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و به سلول های انفرادی بند ۲۴۰ منتقل شدند. هرچند حالا به بند ۳۵۰ منتقل شده اما به گفته مادرش ممنوع الملاقات است.
مادرش می گوید: سه سال و نیم است تلفن هم ندارد. من بجنورد هستم باید این همه راه را بیایم با بدبختی که او را ببینم و از وضعیت اش خبردار شوم. بعد که می روم دیگر هیچ خبری از او ندارم، مریض شودو بلایی سرش بیاید بی خبر می مانم. اینقدر این مسافت هم اذیت می کند که باور کنید ماشین تهران را که می بینم حالم بد می شود.
و اینکه: به خاطر مریضی و مسافت طولانی نمی توانم مداوم به ملاقات بروم. تلفن هم که نیست بی خبر می مانم، وقتی خبر دادند که بچه ها را زده اند با حال مریض خودم را رساندم تهران. رفتم ملاقات، ندادند. اینقدر سر و صدا و گریه و زاری کردیم و شعار دادیم و گفتیم چه کرده اید با بچه های ما که ملاقات نمی دهید؟ گفتند از هر خانواده فقط به یک نفر چند دقیقه ملاقات می دهیم.بعد فقط چند دقیقه ملاقات کابینی دادند. بلافاصله هم پرده را کشیدند، فرصت اینکه بپرسم وضعیت اش چطور است و نیست نبود. بقیه هم که همه سر شکسته و دست و پا شکسته و بینی شکسته و زخمی بودند. دوباره یک هفته ماندم تهران که ببینم. رفتم گفتند ملاقات نمی دهیم. نمی دانم چرا چنین می کنند. تا کی میخواهند ادامه دهند. من یک زن مریض با این سن این همه راه می روم و ملاقات نمی دهند. محمد بچه بزرگ من بود خرجی مرا او می داد و از من مراقبت می کرد. حالا دیگر این جوری است؟ دیگر چه بکنیم؟
۴ زندانی، ۵ تبعید جغرافیایی و ۱۲ تعلیق
محمد داوری اما تنها معلم زندانی نیست. سید محمود باقری، رسول بداغی و عبدالرضا قنبری دیگر معلمان زندانی هستند که با اتهاماتی سیاسی به حبس های سنگین محکوم شده اند.
اسماعیل عبدی، دبیر کل کانون های صنفی معلمان در مصاحبه با “روز” می گوید: رسول بداغی، عضو هیات مدیره کانون ۴ سال و ۸ ماه است که در زندان است. ابتدا زندان اوین بود بعد منتقل کردند رجایی شهر و الان هم رجایی شهر است. او تاکنون به مرخصی هم نیامده، حتی برای تدفین و تشییع پیکر مادرش هم اجازه ندادند بیاید. سید محمود باقری، عضو هیات مدیره است که دو سال است در بند ۳۵۰ اوین است. عبدالله مومنی و هاشم خواستار، دیگر اعضای ما هستند که البته با پایان حبس شان آزاد شده اند اما تعداد دیگری از فعالان صنفی ما به تبعید از شهر و دیارشان محکوم شده اند. نبی الله باستان فارسانی از فارسان چهارمحال و بختیاری به استان لرستان تبعید شده به مدت ۵ سال که یک سال و نیم گذشته. محمد توکلی، عضو هیات مدیره کانون کرمانشاه است که از کرمانشاه به لرستان به مدت یک سال تبعید شده که دو ماه است اجرا شده. حکم زمان احمدی نژاد صادر اما در دولت آقای روحانی اجرا شده. علی صادقی از همدان به کنگاور تبعید شده به مدت دو سال. محمود بهشتی لنگرودی، سخنگوی کانون صنفی معلمان ایران حکم ۵ سال زندان از قاضی صلواتی دریافت کرده و پرونده اش برای اعمال ماده ۱۸ رفته. به علی اکبر بابانی، نایب رئیس کانون یکسال زندان و ده سال تبعید به زابل داده اند که او هم برای اعمال ماده ۱۸ و اعاده دادرسی رفته. یکسری احکام تعلیق هم هست که احکام سنگینی است. یازده نفر از اعضای کانون صنفی معلمان استان کردستان همزمان در یک دادگاه محاکمه شدند و هر کدام به ۴ ماه حبس محکوم شده اند که به مدت ۴ سال تعلیق شده. حکم خود من هم به مدت ۵ سال تعلیق شده است.
سنگین ترین حکم برای یک معلم
عبدالرضا قنبری عضو تشکل های صنفی معلمان نیست اما معلمی زندانی است که به زندان برازجان تبعید شده است. او ابتدا به اعدام محکوم شده بود و پس از نقض حکم در دیوان عالی کشور و تجدید دادرسی به ۱۵ سال حبس در تبعید در برازجان محکوم شد. همسرش می گوید: همچنان در زندان برازجان است و الان ۵ سال است که مرخصی نیامده. تقاضا هم داده ایم اما موافقت نشد. هیچ دلیلی هم نمی گویند. مدام می گفتند استعلام می کنیم. الان هم می گویند باید مراحل اداری اش انجام شود ولی متاسفانه جواب درستی نمی دهند.الان دقیقا ۵ ماه است که نتوانسته ایم برویم ملاقات. خودش هم تلفنی چیزی نمی گوید، اگر مشکلی هم داشته باشد. به خاطر دوری راه و مسافت زیاد و همچنین مدرسه بچه ها نمی توانیم برویم. وضعیت هوای آنجا هم خوب نیست و به شدت گرم است. اوین که بود حداقل بچه ها می توانستند ملاقات کنند اما بردند برازجان و حالا نمی شود. یعنی عملا امکان ملاقات را گرفته اند.
وعده های دولت چه شد؟
با روی کار آمدن دولت حسن روحانی و وعده های مسئولان جدید وزارت آموزش و پرورش مبنی بر تلاش برای آزادی معلمان زندانی، امیدهایی برای تغییر وضعیت معلمانی که با اتهاماتی سیاسی در زندان به سر می برند شکل گرفت اما در عمل اتفاقی در این زمینه نیفتاد. اسماعیل عبدی، دبیر کل کانون های صنفی معلمان می گوید: در دیداری که با آقای فانی داشتیم اعلام کرد که ما تشکل های صنفی را فرصت می دانیم نه تهدید و دنبال این هستیم که فرهنگ امنیتی را به امنیت فرهنگی تبدیل کنیم. بلافاصله نامه ای برای رئیس قوه قضائیه نوشتند که معلمان زندانی، از جمله رسول بداغی، محمد داوری و سید محمود باقری نباید در زندان بمانند و باید آزاد شوند. یعنی از رئیس قوه قضائیه درخواست کردند که پرونده ها و احکام معلمان زندانی بازنگری شود و نسبت به این مساله واکنشی نشان دادند که تقریبا حالت مساعدت داشت. آقای روحانی هم در ادبیات اش و در تبلیغات انتخاباتی، تشکل های صنفی را خیلی ارزشگذاری کرد و می گفت که رویکرد دولت این است که می خواهد از تشکل های صنفی کمک بگیرد در جهت پیشبرد اهداف خودش. این ادبیات جدید بود؛ یعنی در دوره احمدی نژاد، فرشیدی رسما می گفت که تشکل های صنفی را به رسمیت نمی شناسیم و با گسترده ترین تجمع اعتراضی معلمان کشور در سال ۸۵ و ۸۸ برخورد امنیتی صورت گرفت و پرونده های معلمان دست گروههای امنیتی افتاد چون رویکرد وزارتخانه نسبت به معلمان منفی بود و به جای پاسخ دادن به معلمان که دهها هزار نفر تجمع کرده بودند تا قانون نظام هدفمند اجرا شود و برای اجرای قانون آمده بودند، آنها را دستگیر کردند مورد ضرب و شتم قرار دادند و کل اعضای کانون عید ۸۶ را در زندان به سر بردند.
او می افزاید: شورای هماهنگی کانون های صنفی کل کشور قرار بود در تهران برگزار شود در سال ۸۶ که تبدیل شد به صحنه درگیری و کتک زدن اعضای کانون و معلمان. ۴۰ نفر دستگیر شدند. سال ۸۷ دوباره در جریان دیدار با فراکسیون اقلیت مجلس ۱۲ نفر را دستگیر کردند. سال ۸۹ بعد از تشکیل جلسه شورای مرکزی آقایان باغانی و بهشتی، سید محمود باقری و مختار اسدی و خود من دستگیر شدیم. قبل از آن در شهریور ۸۸ و بعد از اعتراضات سیاسی، رسول بداغی دستگیر شد و هنوز آزاد نشده و حتی یک روز مرخصی هم نداشته. او حتی برای مراسم تدفین و تشییع مادرش هم اجازه نیافت بیاید.
آقای عبدی اشاره می کند که قول های دولت روحانی تاکنون عملی نشده: برخوردهای امنیتی تا سال ۹۰ و تا حدی ۹۱ هم ادامه داشت ولی با استقرار دولت تدبیر و امید فرهنگیان و تشکل های صنفی حداقل امیدوار شده اند که می توانند در این فضا مطالبات خودشان را به راحتی بیان کنند. پروانه های کانون های صنفی از سال ۸۶ به بعد تمدید نشده، مجوز ها تمدید نشده و وزارت کشور به مکاتبات کانون های صنفی پاسخ نمی داد. بعد از استقرار دولت تدبیر و امید دنبال گرفتن مجوز برگزاری انتخابات و تمدید مجوزها و پروانه های کانون رفتیم. ولی در این ۹ ماه گذشته برخورد جریان های اقتدارگرا با دولت باعث شده قول هایی که دولت به ما داده بود عملی نشود. مثلا از طرف وزارتخانه به ما گفته بودند پرونده فعالان صنفی را از طرف دبیرخانه شورای هماهنگی در تهران، تحویل دایره حقوقی وزارتخانه بدهید. این را خود آقای فانی به ما گفته بود. ما پرونده 25 نفر از بچه ها در سراسر کشور را کپی برابر اصل کردیم و بردیم. یک تعدادی از پرونده ها با دستور مساعدت وزیر رفت هیات عالی نظارت ولی متاسفانه در احکام هیچ تغییری ایجاد نشد. حتی یک مورد هم تغییر حکم نداشتیم. مثلا حکم محمد توکلی که قائم مقام ستاد آقای روحانی در کرمانشاه و عضو هیات مدیره کانون صنفی معلمان کرمانشاه بود در زمان احمدی نژاد صادر شده بود ولی در زمان روحانی به جای اینکه متوقف شود اجرا شد.
او می افزاید: به هر حال ما هنوز هم خوش بین هستیم که این فضای امنیتی از آموزش پرورش کشور جدا شود،تا وقتی این فضای امنیتی باشد شرایط آموزش و پرورش روز به روز بدتر می شود. ما دنبال این هستیم که یکجوری به مسئولان بقبولانیم که مشکلات حقوقی معلم ها در آموزش و پرورش حل و فصل شود و ارگان های موازی مثل وزارت اطلاعات و حفاظت اطلاعات سپاه دخالت نکنند. خواسته ها و فعالیت های صنفی را سیاسی و امنیتی نکنند.