سریال روز♦ تلویزیون

نویسنده

‏تولید سریال های داستانی جزء لاینفک برنامه های سیماست. اما وجود سانسور مجالی برای بالیدن ایده ها و طرح های ‏نو باقی نمی ماند. گویی تمام ماموریت و هدف مدیران سیما در چند سال اخیر تنزل دادن سطح سلیقه مخاطبان بوده، و ‏این امر اندک اندک تبدیل به خصلت شاخص مدیران تلویزیون شده است. اکثر برنامه ها، بدون مخاطب شناسی و مطالعه ‏کافی تولید و پخش می شوند و کمتر تحقیقی درباره تاثیر پخش برنامه ها انجام می پذیرد و بدیهی است که فرجام این ‏روند چه خواهد بود…‏

serialf1.jpg


‎ ‎سرنوشت‎ ‎

نویسنده: حسن مشکلاتی. کارگردان: محمد رضا زهتابی. تهیه کننده: اصغر زائری. موسیقی : محمد کلاسی بهار. طراح ‏صحنه و لباس: سعید عمرانی. تدوین: محسن توکلی. مدیر تصویربرداری: امیر قربان خانی. طراح گریم: عزیزروحی. ‏مجری طرح : غلامرضا میرزا صادقی. محصول: شبکه اول سیما. بازیگران: محمد کاسبی، آتنه فقیه نصیری[سیما]، ‏جعفر دهقان، عبدالرضا اکبری[پدرخوانده سامیه]، پوراندخت مهیمن[مادرخوانده سامیه]، فرامرز صدیقی، کیوان محمود ‏نژاد[فرزاد]، ثریا قاسمی، آتش تقی پور، امید زندگانی، شراره رخام، افسانه نوری[فروغ، مادر فرزاد]، فریبا حیدری، ‏سولماز غنی[ سامیه]. ‏

دختری به نام “سامیه” در کودکی خانواده خود را از دست داده است. تنها بازمانده خانواده او، برادرش سام است. تنها ‏هدف سامیه تلاش برای یافتن برادر گمشده خویش است که اکنون دانشجویی شاغل در کمیته امداد است. ‏

سیما به همراه دختر کوچکش برای تفریح به پارک می روند، دختر سیما که برای برداشتن توپ خود به وسط خیابان ‏رفته با فرزاد تصادف می کند. فرزاد از صحنه تصادف فرار می کند و به خانه پناه می برد. فرزاد اتومبیل خود را ‏درخانه تعویض می کند و از شهر می گریزد. سامیه که برای سرکشی به روستاهای اطراف شهر رفته، در هنگام ‏بازگشت در استراحتگاهی توقف می کند. صاحب آنجا، خبر پیدا شدن “سام” برادرش را به او می دهد؛ در همین هنگام ‏سامیه از تصادف دختر سیما باخبر می شود و به سمت شهر حرکت می کند. ‏

‎ ‎بادکنکی پر از هوا، نه محتوا!!!‏‎ ‎

پرداختن به موضوعی که بارها دستمایه ساخت آثار متعددی در سینما و تلویزیون بوده، نگاهی تازه و جدید رامی طلبد. ‏اگر چنین رویکردی به محتوا و موضوع پیشنهادی وجود نداشته باشد، مجموعه روبه نابودی می رود. ‏

حسن مشکلاتی از فیلمنامه نویسان با سابقه تلویزیون به شمار می رود که کارهای شاخصی در کارنامه کاری خود دارد. ‏اما این بار به سراغ مضمونی رفته که درگذشته بسیار مشابه آن کار شده است. حادثه ای مانند زلزله و اتفاقاتی که پس ‏از این حادثه برای خانواده ها و بازماندگان آن می افتد موضوع تازه و بکری نیست.‏‎ ‎‏”سامیه دخترجوان تحصیلکرده ای ‏است که بدنبال برادر گمشده خود می گردد”. محوریت مجموعه و اسکلت فیلمنامه براین اتفاق استوار است. جستجو ‏برای کشف یک گمشده همیشه فی نفسه موضوعی جذاب است اما هنگامی این مضمون جذاب تر و پرکشش تر می شود ‏که نویسنده شاخ و برگ های فرعی درستی به آن بیفزاید. مشکل عمده فیلمنامه اثر هم از همین جا آغاز می شود.‏

serialf2.jpg

مخاطب به دلیل شخصیت پردازی ضعیف و عدم ترسیم صحیح کاراکترها و حوادث، با آدم های داستان همراه نمی شود ‏و همه چیز برای آنها تصنعی و درسطح باقی می ماند. به عنوان مثال: رابطه سامیه با پدرخوانده و مادرخوانده اش به ‏خوبی پرداخت نشده و روابط میان آنها از منطق کافی برخوردار نیست. دیالوگ ها تنها حامل اطلاعات درباره حوادث و ‏اتفاقات گذشته و حال هستند. درصورتی که بخشی از کارکرد دیالوگ نویسی دادن اطلاعات است، وجه روان شناسانه ‏دیالوگ نویسی که بیانگر درونیات شخصیت هاست به بوته فراموشی سپرده شده است. ‏

کارگردانی اثر هم کمکی به ضعف فیلمنامه نمی کند، قاب بندی و ایجازی که کارگردان در دکوپاژ و بیان تصویری اش ‏به کار می گیرد قابل تامل است. اما این تمهید با تدوین نامناسب در بیشتر لحظات داستان به هم می ریزد. به عنوان ‏مثال: صحنه تصادف فرزاد با دخترک در خیابان. پلان های این صحنه به خوبی مچ کات نشده اند و مخاطب با پرش ‏نماها در این صحنه مواجه می شود. ‏

serialf3.jpg

نکته دیگری که متاسفانه از سوی کارگردان به آن توجه نشده، عدم هدایت صحیح بازیگران است. عدم درک موقعیت ‏توسط بازیگر، عدم انتقال درست حس و…از نکات ضعف اکثر بازیگران است که بخشی از آن به کم کاری کارگردان ‏اثر بازمی گردد. نمونه بارز این ضعف ها در صحنه ای مشاهده می شود که سامیه خبر پیدا شدن برادرش رامی شنود و ‏به گریه می افتد. گریه بازیگر در این صحنه آنقدر تصنعی است که ارتباط عاطفی مخاطب با شخصیت اصلی و سریال ‏دچار گسست می شود. سکون موجود در هر نما از ضعف های اساسی کارگردانی مجموعه است. طول زمان هر نما ‏آنقدر طولانی و کسالت بار است که بر ریتم کلی اثر هم ضربه وارد می کند. ‏

تنها نکته قابل ذکر در بخش بازیگری، بازی روان و جذاب ثریا قاسمی ست که آن هم ماحصل سالها تجربه اندورزی و ‏پشتکار است. شاید تنها عنصری که در سریال بیننده را جذب می کند، تیتراژ سریال است که با صدای رضا صادقی و ‏ترکیب آن با تصاویر انتخابی، تیتراژی زیبا را به مخاطب عرضه می کند. مسلما بر همگان پوشیده است با وجود ‏هنردوستان!! اصیلی چون مدیران باسواد و لایق حکومتی تا چه زمانی مخاطب تلویزیون باید شاهد چنین سریال های ‏ضعیف وبی کیفیت باشد!!! ‏

در رسانه پر مخاطب و قدرتمندی مانند تلویزیون که ارتباط تنگاتنگی با زندگی روزمره اقشار جامعه دارد ارتقاء سطح ‏کیفی برنامه ها از اولویت های اساسی یک رسانه ملی است. اما گویا تنها عاملی که در رسانه ملی کشورمان جدی گرفته ‏نمی شود، نظارت دقیق بر فرآیند ساخت و تولید برنامه هاست. طبیعتاً با وجود چنین نظارت دقیقی است که می توان ‏توقع ارتقاء سطح سلیقه مردم و مخاطبان را داشت. اما تنها کاری که سیما در این چند ساله انجام داده، تنزل سطح سلیقه ‏و نگاه مخاطبان به آثار تولید شده است. ‏

serialf4.jpg

‎ ‎سایه ای در تاریکی‎ ‎

نویسنده: نادر وحید. کارگردان: سید ابراهیم جواد خانی. تهیه کننده: ودود آقا محمدیان. طراح صحنه و لباس: علی ‏اسماعیلی. طراح گریم: مهرداد شکرایی. موسیقی: شهروز حقی. مدیر تصویربرداری: فرشید علیزاده. تدوین: شفیع آقا ‏محمدیان. صدا بردار: سیامک نیازی. بازیگران: مجید مشیری[آقای خانلری]، شهرام عبدلی، افسانه ناصری[مریم]، ‏امیرکاوه آهنجان[منوچهر]، مریم خدا رحمی[آیلار]، بهار ارجمند، فرهاد طوفان. محصول : شبکه سوم.‏

آیلار دختر فردی متمول است و به دلیل شرایطی که پدرش ناآگاهانه برای او به وجود آورده در دام افرادی گرفتار می ‏شود که سعی می کنند از موقعیت خانوادگی او به نفع خود استفاده کنند و در این میان برادر او هم به سوی قرص های ‏روان گردان کشیده می شود. ‏

‎ ‎بی سواد سالاری برای ذائقه مردم !!!‏‎ ‎

پرداختن به تم ها و موضوعاتی همچون قرص های روان گردان، مواد مخدر و… در یکی دو سال گذشته جزو سوژه ‏هایی بوده که از سوی برنامه سازان بسیاری مورد توجه قرارگرفته است. آخرین مجموعه ای که چندی قبل با چنین ‏رویکردی از سیما پخش شد، مجموعه “بی صدا فریاد کن” ساخته مهدی فخیم زاده بود که گرایش جوانان به نوعی از ‏قرص های روان گردان را مورد توجه قرارداده بود. سید ابراهیم جواد خانی از کارگردانان جوان و تازه کار سیما با ‏چنین رویکردی به سراغ نوشته نادر وحید رفته است. داستان حول محور خانواده ای متمول می گردد. آیلار که به ‏همراه خانواده خود در اردبیل زندگی می کند در دانشگاه بوشهر قبول می شود. او تنها راه فرار از منوچهر شریک ‏پدرش و خواستگار خود را رفتن به بوشهر می داند. آیلار نزد منوچهر می رود و عدم تمایل خود برای ازدواج با او را ‏اعلام می کند. آقای خانلری، پدر آیلار برای این کار او را مورد نکوهش قرار می دهد و از او می خواهد که به ‏درخواست منوچهر جواب مثبت دهد. در همین زمان برادر آیلار، در خفا به سراغ قرص های روان گردان می رود و… ‏

اولین ایرادی که به فیلمنامه نادر وحید وارد است، عدم پختگی شخصیت ها در دل جهان داستانی است. دیالوگ ها و ‏رفتارهایی که از جانب بازیگران در قالب شخصیت ها به مرحله عمل درآمده به هیچ وجه قابل پذیرش و باور نیستند. در ‏واقع نویسنده در خلال بازگو کردن داستان بیشتر به پیشبرد اتفاقات و حوادث توجه کرده تا شخصیت پردازی دقیق ‏کاراکترها، اگر کاراکتر به درستی پرداخت نشود فصل بندی حوادث و ارتباط میان آنها برای مخاطب دچار گسست می ‏شود نمونه بارز چنین اتفاقی در سکانسی اتفاق می افتد که آیلار نزد منوچهر می رود تا به او جواب منفی دهد. مخاطب ‏می توانست در این سکانس شاهد ویژگی های شخصیتی آیلار و منوچهر باشد که بار اصلی درام برعهده آنهاست. اما ‏نویسنده و کارگردان بدون توجه به گسترش شناسنامه شخصیت ها، به سراغ سکانسی می روند که هیچ ارتباط منطقی و ‏درستی با روند داستان ندارد[سکانس دوست آیلار و گل فروشی پدرش]. ‏

در کارگردانی اثر هم هیچ نقطه قابل اعتنایی دیده نمی شود. در اکثر نماها، قاب بندی ثابت و این سوژه است که وارد ‏کادر و از آن خارج می شود. آنقدر کارگردان در گرفتن این نماها پافشاری کرده است که مخاطب با ریتم بسیار کندی در ‏اثر مواجه می شود. چیدمان درون قاب و عدم زوایای صحیح دوربین نسبت به سوژه و موضوع از دیگر نکاتی است که ‏کارگردان به آنها توجهی نکرده است. در سکانسی که خانواده خانلری در پشت میز، مشغول شام خوردن هستند و بحث ‏میان پدر و دختر شروع می شود. دوربین بسیار منفعلانه عمل می کند و بیشتر نماهای عمومی زائدی را به تصویر می ‏کشد که گویای انگیزه ها و درگیری بین دو کاراکتر نیست. نکته دیگری که کارگردان اثر به راحتی از کنار آن عبور ‏کرده، راکورد حسی بازیگران است. اکثر بازیگران بازی خشک، بی روح و ضعیفی از خود به نمایش می گذارند. گویا ‏هیچ تحلیلی از سوی کارگردان برای بازیگران انجام نگرفته است و همه چیز در جلوی دوربین سهل گرفته شده است. ‏در بخش بازیگری تنها مجید مشیری بازی قابل قبولی از خود ارائه می دهد. به نظر می رسد هرچه زمان می گذرد ‏سیاست بی سواد سالاری در این وادی بیشتر می شود. در واقع این هم از هنر آقایان است که با سیاست های غلط شان ‏چنین بلایی بر سر ذائقه مردم آورده اند. ‏