تولد دوباره باله ایران

نویسنده

sefrian.jpg

‏ محمد صفریان

‏‏نیما کیان، هنرمند جوانی ایرانی باله ایران راکه بعد ازانقلاب اسلامی ممنوع شناخته و از صحنه خارج شده بود، ‏در لندن به تولدی دیگر فرا خواند. او که “سازمان باله ایران” رادر سال 2002 میلادی تاسیس کرده، روز یکشنبه ‏در سالن لوگان هال لندن، نمایشی در ستایش از تلاش برای صلح روی صحنه برد.


baleiran.jpg

نیماگرچه تنها هفده سال از عمر سی و هشت ساله اش را در وطن زیسته ولی عشق به مام میهن و آشنایی و الفت ‏شبانه روزی اش با آن فرهنگ جاودان او را به راهی بس دشوار برای احیا و حفظ یکی از زیبا ترین میراث های ‏فرهنگی ایرانیان رهنما شده است.او آنچنان که خود می گوید “بخت یافتن گوهری را داشت که در خاک ابتذال فرو ‏افتاده بود و می بایست با نوآوری و در اندازی طرحی نو، صیقل داده می شد.“‏

سال لوگان هال لندن، یکشنبه گذشته شاهد اجرای یکی از باله های این سازمان بود که ازمتن فرهنگ ایرانی ‏استخراج شده است.‏

در این مراسم که به میهمان داری بنیاد طوس برگزار شد، ابتدا چکیده ای بسیار گذرا از تاریخ رقص در ایران ‏برای حاضرین قرائت شد و سپس خانمها، فخری نیکزاد و الیزابت منزفیلد، گردانندگان فارسی و انگلیسی زبان ‏برنامه به معرفی باله های ایرانی پرداختند: “این اثر پرده نمایشی از تلاش صلح برای پیروزی و شکست جنگ ‏است. پنج پری زمینی با پیامهای صلح و با حربه عاطفه و عشق، عفریت جنگ را متاثر و مغلوب کرده و عشق و ‏امید با هم در می آمیزند تا نوزاد پاک صلح متولد شود.“‏

مروارید: نمادی از سفیدی و پاکی و نیکی و نجابت اهورا مزدا، اولین پیام آور صلح.‏

فیروزه: از ملکوت آسمان تا آبی آبهای جهان. رنگ تطهیر. سنگ طوس و راوی اولین پیام صلح دنیا به وسیله ‏کوروش کبیر.‏

الماس: نماد درخشان بی رنگی. به شفافیت آیینه، مظهر درونگرایی و تولدی دیگر.‏

زمرد: سمبل پیروزی، طراوات، ماندگاری و سرسبزی سبزی ها.‏

یاقوت: نماد عشق و حرارت، شور و خروش و آتشی که سیاوش را تطهیر کرد.‏

و بالا خره مرد: جنگنده ای مظهر قدرت، خشم و غرور جنگ، یادآور دردهای بی امان انسانها در طول تاریخ.“‏

پس ار سخنان خانم نیکزاد، صدای نیما کیان به همراه تصاویری از دوران کودکی و نوجوانی اش در ایران و ‏مهاجرتش به اروپا پخش شد که وی طی آن به همراه شرح عکسها، چکیده ای از گذشته و خاطرات روزهایی را ‏که در ایران زندگی می کرده است بیان کرد. وی در باره چگونگی شکل گیری سازمان باله ایران، گفت: “من در ‏تمام طول دوران تحصیلم از باله به عنوان موضوع مورد علاقه ام برای طراحی و نقاشی و کارهای گرافیک ‏استفاده کرده ام. زمانی که در ترکیه بودم، با موسیقی پرشور پرویز مشکاتیان آشنا شدم و در ذهن برای یک گروه ‏باله ایرانی، رویا می پروراندم و هیچ نمیدانستم که درست بیست سال بعد همین نوای موسیقی پرویز مشکاتیان، ‏سنگ بنای باله ای می شود با نام سرزمین فیروزه ای.“‏

‏ کیان در ادامه این کلام و در انتهای صحبتهایش سازمان باله ایران را “تبلور یک رویای بیست ساله” دانست که ‏همچو فرزند، با او بوده وهیچگاه رهایش نکرده است. وی سپس اظهار امیدواری کرد که: “این فرزند خانه ندیده، ‏روزی در خانه و کاشانه اصلی اش سکنی گزیند و در آنجا به حیاتش ادامه دهد”.‏

بعد ار سخنان کیان، شرق شناسان و شخصیت های فرهنگی از چهارگوشه دنیا با پیامهای صوتی ضبط شده شان، ‏فعالیت فرهنگی نیما کیان را تحسین کردند و کار وی را گام موثری در زنده ماندن و احیای دوباره رقص پرقدمت ‏و کلان سال ایرانی دانستند.‏

سخنران بعدی برنامه، خانم جمیله خرازی[ بنیان گذار بنیاد طوس] بود که در سخنانی کوتاه از فرهنگ دوگانه ‏شرق و غرب گفت: “با اینکه نهال اندیشه ام در غرب آبیاری شده است، هیچگاه پیوند احساسی ام را با شرق ‏نگسسته ام.“‏

‏ وی سپس از هنرمندانی همچون نیما کیان به نیکی یاد کرد که در غربت و دور از خانه، سعی در زنده نگاه داشتن ‏شعله فرهنگ دارند و در این راه تمامی سختی ها را به جان می خرند.‏

سپس خانم خرازی به رسم یاد بود تندیسی از فردوسی، به آقای کیان اهدا کرد.‏

نیما کیان نیز در سخنانی کوتاه از فعالیت های فرهنگی بنیاد طوس قدردانی کرد و نیکی خانم خرازی را سپاس ‏گفت.‏

باله آخرین، “سیمایی جان” نام داشت که از قصه انتظار سخن می گفت و از زنی که پنه لوپه وار شوهر در سفرش ‏را به انتظار نشسته است. زنی که تنها و دلتنگ است و همراهی و حضور شوهر را طلب می کند. تا دیگر دختران ‏آبادی، برایش خبر از معشوق می آورند و شب انتظار به سپیده دیدار می پیوندد.‏

رقص سیمایی جان، پایان بخش برنامه یکشنبه ای بود رامشگر و زر افشان. یک شنبه ای به رنگ زرد، همنشین ‏رقصی با شور و مهر به ودیعه گرفته شده از میترا. ‏