جنبش سبز و استالین های وطنی

رشید اسماعیلی
رشید اسماعیلی

دولت کودتا تاکنون در سرکوب نهضت سبز مردم ایران ناکام بوده است،نه دستگیری های گسترده، نه فشارهای مضاعف امنیتی،نه دروغهای وقیحانه و روزانۀ صدا و سیما، نه کشتاروحشیانۀ معترضین در خیابانها و زندانها هیچکدام نتوانسته  مردم و رهبران جنبش را از پیگیری حقوق و مطالبات خود منصرف کند؛ همین پنجشنبه گذشته بود که در چهلمین روز شهادت ندا آقاسلطان صدها هزار نفر از مردم در شهرهای مختلف کشور به خیابانها آمدند؛ حضور مردم در خیابانها و بانگ های ممتد و شبانه الله اکبر نشانه عزم جزم مردم در ادامه راه تا پیروزی نهایی است.

دولت کودتا اما پس از آزمودن سناریوهای ناکام گوناگون اکنون آخرین تیر ترکش خود را در کمان گذارده است: محاکمه های نمایشی و اعترافات ساختگی.

 این اولین بار نیست که جمهوری اسلامی برای سرکوب مخالفانش به سناریوی “محاکمه و اعتراف گیری” متوسل می شود، این شیوه در ایران عمری به درازای عمر “نظام” دارد. کم نبوده اند دولتهای اقتدارگرایی که در طول قرن بیستم مخالفان را وادار به اعتراف به جاسوسی و خیانت کرده اند و بعد با استناد به اعترافاتی که تحت شکنجه صورت گرفته است به زعم خود  از شر مخالفین و مخالفتها راحت شده اند. استالین مخوف ترین دیکتاتور قرن بیستم در این میدان گوی سبقت را از همه ربوده بود؛ او را باید بزرگترین کاشف و مجری “اعتراف گیری و محاکمه” دانست اما بی اغراق می توان گفت بعد از شوروی ـ خصوصا در دوره استالین- حاکمیت جمهوری اسلامی بیش از هر نظام دیگری برای “شکستن” مخالفینش از حربه “اعترافات ساختگی و محاکمه های نمایشی” استفاده کرده است. همه طیفهای مخالفین سیاسی جمهوری اسلامی، از کمونیست ها گرفته تا لیبرال ها، از روشنفکران سکولار گرفته تا ملی مذهبی ها طعم “اعتراف در زندان” و “شکستن خود” در دادگاه یا در برابر دوربینهای تلویزیون را چشیده اند، با این حال این حربه که در نخستین سالهای دهه شصت تا حدودی در منکوب کردن مخالفان موثر واقع می شد اکنون از فرط استعمال به طرز رقت انگیزی مضحک و نخ نما شده است. افکار عمومی در ایران مدتهاست به چهره های در هم شکسته ای که در تلویزیون ظاهر می شوند و به انواع “خیانت و خباثت و رذالت” اعتراف می کنند و سرانجام از محضر “نظام” تقاضای عفو و بخشودگی می نمایند عادت کرده است،. این سناریوی فریب، دیگر تاثیری در افکار عموم مردم ایران نخواهد داشت.این نمایشها تنها لبخندی تلخ را بر لبان ملت نقاشی خواهد کرد، حالا هر طفل دبستانی هم می داند که این اعترافات “چرا و چگونه” اخذ می شوند، اجرای این سناریو ها شاید تنها  برای توجیه و فریب همان بدنه قلیل فاشیست های اسلامی  مفید فایده باشد و الا مردم مدتهاست که از این دامها پریده و از شکنجه گران واعتراف گیران گسسته اند.    

دادگاه(؟!) برگزار شده در روز شنبه نیز چیزی سوای “نمایشهای اعتراف گیری” معمول در جمهوری اسلامی و دیگر رژیم های سلطانی نبود. استالین های کوتاه قامت وطنی این بار نیز سناریویی ناشیانه و مبتذل را به صحنه آورده اند؛ دادگاه نمایشی دهم مردادبرگی دیگر از سناریوی مقابله با جنبش سبز است، کیفرخواست این دادگاه، رمان پلیسی ضعیفی بود که تنها از ذهن بیمار مدیر مسئول جریدۀ دریدۀ کیهان و همپالکی های او قابل تراوش است، محاکمه نمایشی فعالین سیاسی اصلاح طلب نشان داد که  پارانویای استالین های وطنی اکنون به مرز جنونی سادیستی رسیده است و این البته سرنوشت همۀ استالین های تاریخ بوده و هست.

 این دادگاه اما بر خلاف پندار صحنه پردازانش فصلی دیگر از جنبش سبز مردم ایران را ورق خواهد زد، مردم می دانند که این اعترافات ساختگی تحت چه شرایطی گرفته شده است، مردم می دانند که محمد علی ابطحی در فردای آزادیش در “وب نوشت” خود از شکنجه ها و از شرایط غیر قابل تحملی که او را وادار به بر زبان آوردن آن جملات کرد خواهد نوشت، می دانند که آنچه در این دادگاه نمایشی گفته شد حرف دل نبوی، میردامادی ، تاج زاده ،صفایی فراهانی و رمضان زاده نیست، می دانند که انها در فردای آزادیشان در کنار مردمند و در این روزهای سخت زندان مردم با درک شرایط در کنار آنها خواهند ماند.

استالین های کوتاه قامت وطنی به پایان راه رسیده اند، این دادگاه صریح ترین نشانۀ آغاز این پایان بود، متهمین این دادگاه البته قربانیان پیشگاه استالین های وطنی اند تا شاید “شکستن” آنها اندک مرهمی باشد بر زخمها و عقده های “دیکتاتور” که هر شب بر فراز پشت بامها و هر هفته بر سنگ فرش خیابانها صدای پای مرگش را می شنود.

سرنوشت  شوروی و سرانجام هیتلر و موسلینی در انتظار استالین های وطنی است، آنها فرو خواهند پاشید و باد خاکسترشان را بر لجن زارتاریخ خواهد افشاند، ستون فقرات استبداد زیر بار جنبش سبز و مسالمت آمیز مردم ایران خواهد شکست، آن روز آنقدرها هم دیر و دور نیست ؛ صلاح البته در این است که استالین های وطنی تا بیش از این دیر نشده “صدای انقلاب مردم ایران” را به گوش جان بشنوند و از این صدا پیروی کنند.

آفاق ازصدای سکوت تو روشن است/خاموشیت مباد که فریاد میهنی