الحاق بحرین؛ عربستان یا ایران؟

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

من که می گویم برویم بحرین را همین فردا عصر بگیریم. البته خیلی از دوستان ممکن است برای فردا عصر کار داشته باشند، و فرضا نتوانیم حتما برای فردا این اقدام را عملی کنیم، ولی حداکثر باید تا پس فردا عصر ساعت یک و نیم بعد از ظهر بحرین را بگیریم که خبرش به اخبار ساعت دو شبکه های مختلف تلویزیون و رادیو برسد. اصلا من هر چه فکر می کنم نمی فهمم ما چرا به جای اینکه برویم بحرین و امارات و کویت و یمن و همین چند تا کشور فسقلی را بگیریم، بیخودی داریم وقت مان را برای تولید هدر می دهیم. البته باز یک شانس بزرگ داریم که کسی در کشور تولید نمی کند، وگرنه واقعا وقت مان ضایع می شد. فواید گرفتن بحرین خیلی زیاد است، اولش اینکه خودش یک منبع مهم نفت است. برای چی باید بزنیم توی سرمان و هی زحمت بکشیم و چاه حفر کنیم و سفره جدید نفتی کشف کنیم؟ آنها که نفت شان را کشف کردند و استخراج هم کردند، ما فقط برویم آن را بگیریم. سی تا اتوبوس، با یک کامیون ساندیس برمی داریم، تا دل تان بخواهد لنج و قایق هم که داریم، هوشت می رویم بحرین را می گیریم، بعد هم یک پرچم جمهوری اسلامی می زنیم بالای کاخ آل خلیفه، یک آرم سپاه هم می زنیم بالای ارتش بحرین، آنجا را می کنیم حیات خلوت ایران. هر وقت خواستیم جیش کنیم و توالت های تهران مشکل داشت می رویم آنجا می جیشیم. اصلا برای چی تا حالا به فکرش نیافتادیم؟

 

البته من تا دیروز درگیر کارهای بچه ها بودم و نرسیدم به این موضوع فکر کنم. نه که اصولا چنین فکری نداشتم، ولی باید یک نوری چیزی در ذهنم تتق می زد که همین امروز که سخنان آیت الله نوری همدانی را خواندم، غیرتم به جوش آمد. معمولا غیرت ما همین جوری است دیگر، یک سخنرانی که می خوانیم به جوش می آید. یا مثلا وقتی یک خانمی لخت می شود، و از ما خیلی دور است، و کار دیگری نمی توانیم با او بکنیم غیرت مان به جوش می آید. وقتی هم جوش آمد دیگر چاره ای جز گرفتن بحرین نداریم. همین امروز، یعنی دیروز، آقای نوری همدانی که علاوه بر مرجعیت تقلید، که خیلی هم همه حرف او را گوش می کنند، به جای وزارت خارجه و شورای امنیت ملی هم بیچاره کار می کند، گفت: “ طرح الحاق بحرین به عربستان از فکری کودکانه تراوش شده است، آن زمانی که کشورهای استعمارگر ‌روی نقشه سرزمین‌ها را تقسیم می‌کردند گذشته است و امروز ملت‌ها هستند که سرنوشت کشور‌ها را تعیین می‌کنند.” واقعا هم ملت ها هستند که سرنوشت کشورها را تعیین می کنند. مثلا همین ملت خودمان، چقدر سرنوشت کشور خودمان را تعیین می کند؟ همین سه سال قبل انتخابات کردیم و ملت ایران سرنوشت اش را سپاه و رهبری تعیین کرد. کشور خارجی که نبود. خودمان بودیم. حالا فرض کنید یک عده موافق، یک عده مخالف، ولی هر چه باشد خودمان هستیم. یعنی مائیم که تعیین  می کنیم که سرنوشت مان چی باشد. هر کس موافق بود که هیچ، هر کس هم مخالف بود، می رود زندان یا اعدام می شود یا با باتوم می زنیم توی سرش مننژیت می گیرد و مرحوم می شود. باز هم خدا را شکر که خارجی در کشور ما نقش ندارد. اگر هم داشته باشد، یکی است مثل روسیه و چین که رئیس جمهورشان می آید به ملاقات رهبر و از او اطاعت می کند و ممکن است کاری که رهبر می خواهد انجام ندهد، ممکن است اموال ما را غارت کند، ممکن است زیر حرفش بزند، ولی وقتی همین آقای پوتین به رهبر ما نگاه می کند، مسیح را می بیند. البته ممکن است اصلا به مسیح هم اعتقاد نداشته باشد، ولی ما که مسوول اعتقاد او نیستیم، ما مسوول اعتقاد همه رهبران عربستان و بحرین و لبنان و فلسطین و آمریکا و انگلیس و بقیه هستیم. چرا باید بحرین به عربستان ملحق شود؟ مگر ما مردیم؟ مگر ما همین خرمشهر و آبادان و اهواز را مثل دسته گل پلاسیده اداره نمی کنیم؟ داریم آبگوشت می خوریم، یک میلیون نفر زیاد تر، آبش را زیاد می کنیم، در عوض نفت از آنها می گیریم. یعنی نفت شان می شود مال خودمان.

 

واقعا اگر ما همین آقای نوری همدانی را نداشتیم، چه بدبختی می کشیدیم. راه حلی که ایشان داده خیلی راحت و مشخص است. ایشان فرمودند که “ باید علمای بحرین و کشورهای اسلامی نسبت به این اقدام کودکانه و نابخردانه مخالفت‌های خود را اعلام کرده و آن را در مجامع بین‌المللی مطرح کنند.” فرق یک مرجع خوب با یک روحانی بی فکر در بحرین همین است. و اصولا وقتی ما می گوئیم که مردم بحرین باید سرنوشت شان را خودشان تعیین کنند، منظورمان همین است که علمای بحرین و سایر کشورهای اسلامی باید سرنوشت بحرین را تعیین کنند. مثلا همین علمای عربستان که البته آنها را قبول نداریم، یا علمای پاکستان و مصر و سایر کشورها که آنها ما را قبول ندارند. خوب قبول نداشته باشند. خودشان می روند جهنم. علمای خودمان به جای علمای عربستان و مصر و افغانستان و بحرین تصمیم می گیرند، مثلا همین آقایان علما مثل کروبی و خاتمی و هاشمی و دستغیب و صانعی و وحید خراسانی و سیستانی و اینها را که کنار بگذاریم، می ماند رهبر خودمان که به جای همین علما تصمیم می گیرد، آقای فاضل همدانی و مصباح یزدی و جنتی هم هستند. رهبر تصمیم می گیرد، سرنوشت بحرین را مردم بحرین و علمای بحرین تعیین می کنند. بعد هم وزارت امورخارجه ایران اگر برکنار نشده باشد، اگر اختلاس نکرده باشد، اگر تا آن روز دزد از آب در نیامده باشد، به مجامع بین المللی شکایت می کند. مجامع بین المللی هم قطعنامه صادر می کنند، البته ما که مجامع بین المللی مثل سازمان ملل و اتحادیه اروپا و اتحادیه آفریقا و سازمان کنفرانس کشورهای اسلامی و دیده بان حقوق بشر و شورای امنیت سازمان ملل و اتحادیه کشورهای بین المجالس که همه شان صهیونیستی هستند، قبول نداریم. باید طرحی را که رهبر در مورد تسخیر بحرین به پیشنهاد آقای جنتی به وزیر خارجه می دهد، بفرستیم به مجامع بین المللی که صهیونیستی نیستند و ما قبول داریم، مثل جامعه مدرسین حوزه علمیه قم که آنها با کسب اجازه از رهبری آن را تصویب کنند، بعد برود شورای نگهبان، تصویب بشود. بعد هم برویم سرنوشت مردم بحرین را با دست خودشان از طریق سپاه حل کنیم. چه فایده دارد که بحرین ملحق شود به عربستان؟ ملت بحرین خودشان معتقدند، یعنی هزار بار آقای جنتی و خامنه ای و شریعتمداری و سایر ملت بحرین گفته اند که قبول نداریم و باید بحرین به ایران ملحق شود.

 

حالا ممکن است بعضی ها بگویند اگر مردم بحرین دوست نداشتند به ایران ملحق شوند، چکار کنیم؟ خوب! آدم خوابش نمی برد وقتی به چنین چیزی فکر می کند، در نتیجه آیت الله نوری همدانی باید بنشیند و در اتاق فکر خودش، در همان مقر سپاه که بقیه به جایش فکر می کنند و ایشان کشفیات بزرگی را اعلام می کنند، راهش را نشان بدهد. همین آقای نوری همدانی با بیان اینکه حرکت‌هایی که در راستای بیداری اسلامی در کشورهای اسلامی شکل گرفته باید توسط علما و روحانیون مبارز و انقلابی‌‌ همان کشور‌ها هدایت و رهبری شود، اظهار داشت: “ باید شخصیت‌هایی همچون سیدحسن نصرالله در این کشور‌ها شجاعانه وارد عمل شوند و رهبری این جریان‌ها و حرکت‌ها را به دست بگیرند تا دشمنان نتوانند این حرکت‌ها را مصادره و یا استحاله کنند.” یعنی ما باید بتوانیم در هر کشوری تعدادی حسن نصرالله تولید کنیم که شجاع باشد، معلوم نباشد کجاست و دشمن نداند که او در لبنان است، در سوریه است، در تهران است، در پاریس است، از بس که شجاع است. چنین افرادی که مستقل باشند و از ایران اسلحه و کمک مالی بگیرند، نه از عربستان، چنین افرادی را باید تولید کنیم. نشد صادر کنیم. از طریق علم مهندسی ژنتیک که مثل فیزیک هسته ای توسط علمای اسلام پذیرفته شده، نه مثل علوم انسانی که از بیخ ایراد دارد، ما باید تعدادی حسن نصرالله تولید کنیم و از آنها حمایت مالی کنیم و به آنها اسلحه بدهیم تا از منافع کشورشان دفاع کنند. حالا ممکن است یک آدمهای نادانی پیدا بشوند و بگویند که اگر دولت بحرین مخالف چنین حرکت هایی بود باید چه کنیم؟ جوابش این است که باید مثل دولت مصر و تونس که سقوط کردند و از بین رفتند، نه مثل لیبی و سوریه که آمریکا و ناتو به جای مردمش به صحنه آمده اند، باید با این دولتها مبارزه کرد. مردم بحرین باید مبارزه کنند و ما هم هی حسن نصرالله تولید کنیم و به آنها بدهیم و بعد بحرین بشود مثل ایران و مردم بحرین به استقلال کامل رسیده و یکی از استانهای ایران بشود. البته ممکن است کسانی پیدا بشوند و در حرکاتی که می شود انحراف ایجاد کنند، مثلا همین آقای موسوی و کروبی، مبارزه با آنها هم لازم است. در را می بندیم، کلیدش را می گذاریم توی جیب مان، مساله حل می شود.

 

بدبختانه بعضی از مردم فکر می کنند که در دنیا کسی پیدا می شود که طرفدار رهبری آیت الله خامنه ای نباشد. در حالی که اینطور نیست. بیخود نباید آدم اعصاب خودش را خورد کند. همین آیت الله نوری‌همدانی با اشاره به دعوت انقلابیون مصر از وی برای حضور در این کشور گفت: “ بنده وقتی به کشورهای تانزانیا، کنیا و مسکو سفر کردم، شعار «خامنه‌ای کوثر است، دشمن او اب‌تر است» بر سر زبان‌ها بود و این نشان از علاقه مردم جهان به نظام مقدس جمهوری اسلامی و مقام معظم رهبری است.” بخصوص مردم مسکو که همه شان مسلمان هم نباشند، ممکن است ظاهرا به نظر مسیحی برسند. وقتی آقای نوری همدانی به دعوت انقلابیون مصر به تانزانیا و کنیا و مسکو سفر می کند، حقیقت را می بیند. در حالی که خیلی از مسوولان کشور وقتی انقلابیون مصر از آنها دعوت می کنند، به جای اینکه بروند به تانزانیا و کنیا و مسکو که هر سه کشورهای اسلامی خاورمیانه هستند و هیچ فرقی با عربستان و بحرین ندارند، راه می افتند می روند قاهره و ممکن است اصلا راه شان ندهند. همین آقای مصباح یزدی اولین بار که به کوبا رفت، به دعوت رهبران حزب الله لبنان راه افتاد، ولی رفت کوبا، در همان کوبا در این 33 سال تعداد مخلصین آیت الله خامنه ای در کوبا به 25 نفر رسیده و اگر سه میلیون سال دیگر فعالیت  تبلیغی بکنیم، در همان کوبا حداقل دو میلیون نفر مسلمان می شوند. و همین یعنی اینکه مردم بحرین باید در مقابل الحاق این کشور به عربستان مخالفت کنند و فریاد بکشند که ما می خواهیم به ایران ملحق شویم. و حسن نصرالله ها از یک طرف و سپاه پاسداران از طرف دیگر سرنوشت مردم بحرین را با دست خودشان تعیین کنند.

 
البته ممکن است کسانی به قدرت سپاه شک داشته باشد، مثلا بگوید این موشک هایی که سپاه تولید می کند برای خواهر پدر سردار فیروزآبادی مناسب است، به هر حال تولید موشک همین مشکلات را دارد، از هر صد تا تخم بلبل که می گذاریم زیر بلبل یکی شان آواز می خواند که تازه آن هم اشکال دارد، موشک هم همین طور است. از هر صدتایی یکی اش می خورد به هدف بقیه در جا منفجر می شود و مثلا در سال گذشته 41 فرمانده سپاه در یکجا و 14 فرمانده سپاه بطور جداگانه به دلایلی که معلوم نیست، بدون اینکه جنگ کنند کشته شدند، حالا ممکن است همین ها اگر جنگ بکنند، اصلا به جبهه هم نرسند، ولی اینها بقول آقای نوری همدانی همه اش ظاهر قضیه است. همانطور که در دیدار با آقای نوری همدانی، جانشین نمایندگی ولی فقیه در سپاه پاسداران گفت: “ ما باورمان این است که سپاه توانمندی اش به میزان امکانات در دستش نیست، به میزان اتصالش به خداست و ما این معنویت و اتصال به خدا را از طریق مراجع و روحانیت می‌دانیم.” اصل قضیه همین است.وگرنه سپاه ما هم می شد مثل ارتش آمریکا که می رفت به عراق و افغانستان و شکست می خورد، در حالی که سپاه ما چون اتصالی با خداوند دارد، هر وقت نیروهایش را می فرستد به خیابان مردم را کتک بزنند، مردم وقتی کتک می خورند برق از آنها می پرد. فکر می کنند باتوم برقی است، در حالی که فقط اتصال به خداست و آن قدرت خداست که در یک چیز دراز مجسم می شود و همان سرنوشت ملت بحرین را تعیین می کند، به دست خودشان.