مشکل ظریف و بحران حقوق بشری

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

این ملت طرف را می گذارند رئیس جمهور بشود، بعد به او می گویند برو حکومت را عوض کن. آن یکی می شود رئیس جمهور، بعد شروع می کند به مدیریت جهان. این یکی می شود وزیر بهداشت، هر روز عمل جراحی این وزیر و آن وکیل و حداد عادل را باید بکند، آن یکی می شود رهبر از یک روز بعدش شروع می کند به حمایت از غزل و قصیده و پروین اعتصامی، یکی دیگر می شود رئیس اپوزیسیون، یک هفته بعد مجری تلویزیون می شود. افتخارمان این است که یک رئیس جمهورمان فیلسوف است، آن یکی نقاش است، این یکی مهندس آسفالت.

آخه برادر من! عصر گردآوری خوراک تمام شده، تقسیم کار سی هزار سال است وجود دارد، اصلا یعنی چه که فرمانده سپاه کشور از صبح تا شب یا به فکر فاق شلوار پسرهاست یا به فکر اپیلاسیون فلان جای خواهران (طبیعتا منظورم پشت لب شان است)، آن یکی می شود رئیس اتحادیه تاکسیرانی دائم باید برود برای حقوق زنان مبارزه کند. حالا هم که یک وزیر خارجه بعد از هزار و اندی پیدا شده که فقط کار خودش را می کند، ملت گیر دادند که چرا در فلان مصاحبه با تلویزیون فلان و بهمان درباره زندانیان مطبوعاتی فلان حرف را زدی.

بعد هم یک دفعه ملت هرودود کنان می ریزند توی صفحه مسی که تو چرا رفتی اسرائیل و با نتانیاهو عکس گرفتی. اصلا به مسی بگو فرق اسرائیل را با اوگاندا را اصلا می داند یا نه، مطمئنم تعداد قاره های کره زمین را نمی داند. طرف فوتبالیست است، بلد است گل بزند، مثل ما ایرانی ها که نیست فوتبالیست شان رپر هم هست و برای حقوق بشر هم فعالیت می کند، مسئول دریاچه ارومیه هم می شود.

اصلا چکار دارید به ظریف که نشسته دارد شکاف جرخورده دعوای ۳۷ ساله را با جوالدوز زنگ زده سیاست خارجی ایران هی می دوزد به هم، از آن طرف سنای آمریکا سنگ پرت می کند توی سرش، از این طرف مجلس شورای اسلامی گل می ریزد به سرش و هی دنبال فکت شیت می گردند. گیرگیرگیر دادند که چرا درباره زندانیان روزنامه نگار حرف زدی. خوب چه کند این بدبخت؟ چرا نمی روید ببینید کی روزنامه نگار را گرفته. همه چنان می گویند ظریف دروغ می گوید که انگار ظریف ادعای پیامبری کرده. اصلا مگر قرار است دیپلمات راست بگوید؟ دیپلمات اگر صداقت داشته باشد که نمی تواند کارش را پیش ببرد.

کار وزیر خارجه مبارزه با استکبار که نیست، کارش ایجاد فضای آزادی که نیست، کارش این نیست که از حقوق روزنامه نگار دفاع کند. این وزیر باید با دقت و حساب و کتاب سیاست خارجی کشور را پیش ببرد. واقعا من جای ظریف بودم تا حالا دیوانه شده بودم. اصلا در کشوری که تمام حکومتش دوست دارند روزی سه تا موشک بخورد توی سرشان، ملت هم دوست دارند پوز عربستان و اسرائیل و فرانسه و آمریکا را به خاک بمالند و همیشه لات های پوپولیست محبوب مردم هستند و سیاستمداران با شعور مغضوب و مطرود هستند، این طرف بیکار است سالی ۳۷۰ روز توی هواپیما از این طرف به آن طرف می رود که برای کشوری که همه عاشق جنگ هستند، توافقی صلح آمیز کند و آخرش هم از چپ و راست مزخرف بشنود؟

حداقل صد تا آدم در همین فضای اپوزیسیون کشور می شناسم که طرفدار ظریف هستند، ولی یکی شان حاضر نیست با صراحت بگوید که این آدم دارد برای این کشور زحمت می کشد. صد تا روزنامه نگار درست و حسابی می شناسم که در تنهایی شان می دانند که ظریف چقدر دارد استانداردهای دیپلماسی ایران و جهان شرق را بالا می برد، ولی یکی شان حاضر نیست باصراحت از آدم دفاع کند. رهبری هم که این آدم را مورد اعتماد خودش می داند که هر روز دارد دو تا سیخ به او می زند، ائمه جمعه هم که هر روز به او بدوبیراه می گویند، نمایندگان مجلس هم که هر روز چنان فکت شیت می خواهند، انگار سند رسمی عقدکنان آبجی شان است.

یکی پیدا می شود مثل احمدی نژاد، هر سال زن و زنبیلش را از روستای ارادان جمع می کند پابرهنه می برد نیویورک دعای فرج می خواند و قوم مغول حمله می کنند به هتل وارویک نیویورک، آنهم اراذل و اوباشی که بزرگترین تجربه شان سفر با ترانسپورت شمس العماره در عهد شاه وزوزک از ارادان به شابدولعظیم بوده. تازه از نیویورک هم می رود ونزوئلا ختم چاوز، هر سال هم صد میلیارد دلار پول کشور را تبدیل به آشغال می کند، با اسرائیل و اروپا و ترکیه و آمریکا هم جنگ راه می اندازد، آخرش هم با زبان دراز می رود توی خانه شان، هفته ای یک بار کابینه ولنجک را تشکیل می دهد با وزرایش خاله بازی می کند.

فکر کن توی مملکتی که همه با شارلاتان بازی زندگی شان می گذرد، این یکی وزیر ظریف دارد محترمانه کار می کند، بعد می گویند این کجاش شبیه امیر کبیر و مصدق است. انگار این مردم یادشان رفته که اجدادشان هم امیر کبیر را تنها گذاشتند و هم مصدق را تنها گذاشتند، هم شاه را انداختند زباله دانی تاریخ، هم رضاشاه را بعد از شانزده سال که کشور را از وسط وبا و قحطی تبدیل به یک کشور کرد، موقعی که داشت می رفت تبعید دو نفر آدم پیدا نشدند بگویند خرت به چند.

تا سی سال بعد از مرگ رضاشاه پسرش هم حاضر نبود از پدرش دفاع کند. هی می گویند موسوی دستگیر بشه تهران قیامت می شه، قیامت کجا بود؟ اصلا کوچه اختر کجاست؟ هی یکی را می کنند قهرمان، طرف تا راه می افتد حق ملت را بگیرد ولش می کنند و می روند سراغ یک معشوقه جدید و دوباره روز از نو، روزی از نو.

آخرش هم می گویند ناصرالدین شاه زنباره بود، احمد شاه بی عرضه بود، رضاشاه دیکتاتور بود، شاه جلاد بود، بازرگان لیبرال بود، بنی صدر خائن بود، هاشمی دزد بود، خاتمی سازشکار بود، احمدی نژاد کوفت بود، روحانی هم روباه بود. فقط یکی را قبول داریم که مصدق است، همان یکی را هم ده سال ملت توی تبعید گاه ولش کردند، تا آخر عمرش خیره شده بود به جاده احمدآباد که یکی از دور بهش سر بزند، یکی پیدا نشد.

یعنی این ملت با این همه ادا و اطوار، با چی راضی می شوند من نمی فهمم؟ همه چیزمان باید به همه چیزمان بیاید، بیله دیگ، بیله چغندر!

 

شیاطین و روحانیت

آن یکی حضرت آیت الله که کارش تجارت لاستیک است، این یکی آیت الله هم که کارش تجارت شکر است، آن یکی امام جمعه هم که با نصف زنهای شهرستان شان رابطه غیرافلاطونی داشته، این یکی حضرت آقا هم که بالای منبر استندآپ کمدی مرغ و خروس اجرا می کند، آن یکی حجت الاسلام که تخصص اش جوراب استارلایت بوده، قرائتی هم که 37 سال است اوپرا وینفری حزب الله شده، قرآنی را که در 23 سال نازل شد، سی و هفت سال تفسیر کرده هنوز به جزء دومش نرسیده، در عوض خودش کمدین شده.

آن یکی را هم که به اتهام زنای محصنه، رابطه نامشروع با اجنه، روابط ویژه با ارواح دستگیر کردند و این یکی هم که در اثر حمله آفتابه به دلیل اخلاق خانوادگی، وردست ناموسش بکلی دچار غیبت کبری شد، آن وقت آقای مصباح یزدی گفته که “شیاطین در صدد تخریب روحانیت هستند.”

شیطان غلط می کند این کارهایی را که علمای اسلام بلدند بکند. شیطان از این کارها بلد نیست. اگر محاکمه های دادگاه ویژه روحانیت را بفرستند برای بارگاه شیطان دودور آنها را بخواند، از شدت ناراحتی و غم و غصه سکته می کند. شیطان باید برود تازه جامع المقدمات را پیش شجونی بخواند و سیوطی را پیش پناهیان و لمعه را پیش طائب، تازه وقتی وارد درس خارج شد برود پیش آیت الله مصباح و از شدت خجالت از قم فرار کند و برود به جزایر برمودا.

طرف می گوید “شیاطین در صدد تخریب روحانیت هستند.” شیاطین اصلا قد این حرفها نیستند. حرف می زنید شما هم. به عقل جن می رسد که مثل آیت الله مصباح از قم سه دور کره زمین را دور بزند، برای اینکه هر کوبایی را مسلمان کند یک میلیون دلار از بیت المال پول بگیرد؟ که چی؟ که در کشور کوبا بعد از سی سال چهارصد تا مسلمان شیعه نماز بخوانند. آنوقت هر سال چهل هزار نفر توی قم بی دین بشوند.

بعد معاون سیاسی استاندار تهران دیروز گفته: “نود درصد جوانان ما امروز به واسطه رفتارهای سیاسی ما از اسلام فاصله گرفته اند.” پس انتظار داشتی چکار کنند؟ انتظار داشتی وقتی یکی مثل احمدی نژاد می شود رئیس جمهور کشور، یک هیولایی مثل احمد خاتمی می شود امام جمعه تهران، یک ابوالهول مثل علم الهدی می شود امام جمعه مشهد، از صبح تا شب علما در تلویزیون اباطیل می گویند و سالی چهارده ماه مملکت عزا و روضه خوانی است، جوانان مملکت به جای لاس و گاس بروند جمکران؟ یک نگاهی به عکس ده امام جمعه اول کشور بکن، ببین برای چی این جوانان از اسلام فاصله گرفتند.