به عملیات شبه هدفمند کردن یارانه ها می گویند جراحی بزرگ، و هفته پیش زمانی که سرانجام با تاخیری نه ماهه، دولت اعلام داشت که اجرای قانون را آغاز می کند، نوشتند روز تاریخی، روز بزرگ، و احمدی نژاد خودش را مانند همیشه به قدیسان گره زد و گفت پولی که دولت به حساب مردم ریخته پول امام زمان است، تا از مردم خواسته باشد برای دریافت هشتاد و یک هزار تومان ها به بانک هائی را که دچار کمبود شدید منابع مالی هستند، هجوم نبرند. اما روز بزرگ و جراحی بزرگ در پیش است. و این دیگر سیاسی است، سیاسی صرف.
به گمانم از روی شواهد می توان گفت که کلید پروژه حذف هاشمی در شب یلدا از دست کلیددارانش افتاد. و برخلاف آن ها که تصور می کنند هاشمی هم یکی است مانند دیگر همراهان بزرگ جمهوری اسلامی که تا به حال حذف و هضم شده اند، باید گفت ماجرای حذف هاشمی بزرگ تر از حادثه حذف آیت الله شریعتمداری و هم حذف آیت الله منتظری است. اول و مهم این که گرچه آقای منتظری زمان حذف، قائم مقام رهبر بود که شغلی است به هر حال سیاسی، اما پایه و اهمیت او و آیت الله شریعتمداری فقط به پایگاه مذهبی شان بود. در مورد هاشمی چنین نیست. او مدعی پایگاه مذهبی نیست و اگر اهمیتی دارد برای این است که فردی اجرائی است و از میان بازماندگان گارد اول انقلاب اسلامی، کس به اندازه او در خوب و بد حکومتی که بعد از انقلاب بنیان نهاده شد سهم ندارد.
هاشمی رفسنجانی نزدیک ترین فرد به آیت الله خمینی بود و تمامی شواهد حاکی است که گوش بینان گذار جمهوری اسلامی به کس به اندازه وی بدهکار نبود. از همین رو تا زمانی که خود را برای سومین بار نامزد ریاست جمهوری نکرده بود، مدت مدیدی نفر اول و بعد از آن هم شریک اول حکومت بود. وقتی این را از کف داد که نامزد انتخاباتی شد که حالا کشف شده است برایش نقشه های بزرگ توسط آدم های بزرگ کشیده شده بود.
شواهد بسیار حاکی است که از دید آیت الله خمینی، هاشمی مغز متفکر نظامی بود که بنیان نهاد و قبای ریاست شورای تشخیص مصلحت نظام برای او دوخته شد، آن شورائی که باید خلاف شرع و قانون اساسی [با تصویب شورای نگهبان] را هم برای ماندن و مصلحت نظام مجال عبور می داد.
حالا کشتی هاشمی رفسنجانی نزدیک کوه یخی شده است که سرش از مقاله کیهان [نوشته نماینده و مشاور رسانه ای رهبر جمهوری اسلامی] در روز چهارشنبه اول زمستان سی و دومین سال انقلاب بیرون زد. یا هاضمه جمهوری اسلامی که تا بینان گذار جمهوری زنده بود، چنان کارآ و قدرتمند بود، این سنگ بزرگ را هم می بلعد و یا در گلویش گیر می کند. برای درک این زمان زیادی نمانده است. در هر دو حالت ماجرا بدون عارضه نمی ماند. چرا که الان هاشمی دیگر آن نیست که از نظرسنجی دستگاه اجرائی شورای نگهبان [به ریاست سید محمد جهرمی و معاونت محمود احمدی نژاد] بیرون آمد که مدعی بود او بیش از هر کس در بین جمعیت کشور مخالف و بدگو دارد. در این فاصله هشت ساله اتفاقات مهمی افتاده و از جمله این که نهضتی بزرگ، رییس مجلس خبرگان را بالامقام ترین مدافع خود دیده است.
از جمله دیگر حواشی و عوارض حذف هاشمی، بیت آیت الله خمینی بنیان گذار جمهوری اسلامی است، که در ده دوازده سال اخیر که با تهاجم پنهان و آشکار یک جناح مورد حمایت روبرو شد، هاشمی را کنار خود داشت. این که احمد خمینی و حتی همسر آیت الله درگذشته اند چندان تغییری در صورت مساله نمی دهد. آنان که وفاداری به نظام را در وفاداری به بینان گذارش می بینند، راحت نیست که مانند احمدی نژاد به آن جا پشت کنند.
می توان با مفسران همصدا شد و باور کرد که بعد از سه چهار سفر رهبر جمهوری اسلامی به قم و ملاقات ها با مراجع و اساتید آن شهر، دیگر رمقی در بزرگان دین نمانده که با آن از یار قدیمی و اشنای خود دفاع کنند. اما اصلاح طلبان و فرزندان خلفشان سبزها اینک باور دارند که طناب دار با حذف هاشمی به گردن آن ها نزدیک می شود.
به نظر می رسد آن پیام که پشت خشونت های جاری بر محترمان اصلاح طلب بود، آن سخت گیری هائی که در این یک سال علیه هر مخالفی به کار برده شده، آن بی حرمتی که در مناظرات تلویزیونی مبارزات انتخاباتی ظاهر شد و هر احترامی را از میان برد، آن احکام بی منطق که از دادگاه ها به در آمد، و آن چشم بستن بر ظهور نوعی پوپولیزم خطرناک فاشیستی، همه دارای مبنائی بود.
کار بزرگی در پیش دارد حکومت که با حذف هاشمی تمام نمی شود.