مراقبت های ویژه

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

به گفته خبرگزاری ها، محمود احمدی نژاد، دو سال به دلیل مشکلات روانی تحت مراقبت های ویژه بود.

هشت سال قبل، روز، داخلی، بیمارستان روانی

پزشک نشسته است، یک بیمار را که با کت مخصوص بیماران روانی بسته اند، نزد او می آورند، پزشک احمدی نژاد بیمار را روی تخت مخصوص می خواباند و او را روانکاوی می کند.

پزشک: سلام دوست عزیز! اسم شما چیه؟

احمدی نژاد: سلام دکتر! اسم ما دکتر احمدی نژاده.

پزشک: حالت نسبت به قبل بهتره؟ چطوری؟ دواهاتو می خوری؟

احمدی نژاد: حالم خیلی خوبه، دواهام رو می خورم، فقط اگر زودتر مرخص می کردین می رفتم خیلی خوب بود، خیلی کار دارم.

پزشک: چه جالب! بگو ببینم، شما الآن چه کاری داری؟

احمدی نژاد: ما الآن باید بریم منتظرمون هستن، می خوایم بریم برای مدیریت جهان.

پزشک: چه عالی! چطوری می خوای جهان رو مدیریت کنی؟

احمدی نژاد: برنامه شو ریختم، ما اول اسرائیل رو از روی نقشه جهان پاک می کنیم؟

پزشک: چطوری؟ به این فکر کردی؟

احمدی نژاد: بله، حساب کردم، پنج شش میلیون نفر هستند، می بریمشون آلاسکا.

پزشک: با چی پنج میلیون نفر رو می بری آلاسکا، حالا فرض کنیم بردی، بعد چی کار می کنی؟

احمدی نژاد: بعدش می رم سازمان ملل، اونجا دعای فرج می خونم….

پزشک: توی سازمان ملل؟

احمدی نژاد: بله، کاری نداره، اونجا علیه اسرائیل سخنرانی می کنم و بعد همه برام دست می زنن، بعد تشکیلات سازمان ملل رو تغییر می دیم.

پزشک: مگر شما چی کاره هستی که می ری سازمان ملل و تشکیلات اونجا رو به هم می زنی؟

احمدی نژاد: من به عنوان رئیس جمهور می رم، اول می خواستم به عنوان رهبری برم، ولی حساب کردم به عنوان رئیس جمهور راحت تره، ضمنا من از طریق آقا رحیم با آقا امام زمان ارتباط دارم، ایشون گفته که برو دارمت!

پزشک: امام زمان گفته؟ چطوری گفته؟

احمدی نژاد: ایشون با رحیم تماس داره و پیغام های من رو به ایشون می ده.

پزشک: رحیم کیه؟ همون رحیم مشائی که توی بخش هشت روانی بستری یه؟

احمدی نژاد: بله، ایشون هم اونجاست، ولی اون هم حالش خوبه، من خیلی تماس دارم، نه که فکر کنین از پیش خودم می گم، روزی پنجاه نفر از رهبران و نخست وزیران جهان به من زنگ می زنن، می خوان زنبیل شون رو بگذارن توی صف ما بهشون نظر بدیم و کمک شون کنیم.

پزشک: جالبه! شما چه کمکی می خواهید به اونها بکنید؟

احمدی نژاد: ما وقتی تپه های پاستور رو فتح کردیم، می شیم رئیس جمهور، بعدا شروع می کنیم به کمک کردن به ملت های محروم، و با اروپا و آمریکا می جنگیم. همه از ما حمایت می کنن. رهبری هم از ما حمایت می کنه.

پزشک: یعنی شما می خوای رئیس جمهور بشی؟

احمدی نژاد: بله دیگه، چاره ای نداریم، چون باید برای اداره جهان از یک جایی شروع کنیم، بعدا که اومدیم سرکار، لبنان و فلسطین و آفریقا و افغانستان و عراق رو می کنیم پایگاه، همین جوری جارو می کنیم می ریم جلو.

پزشک: چرا فکر می کنی می تونی رئیس جمهور بشی و همه ازت حمایت می کنن؟

احمدی نژاد: نمی تونم بگم چرا، خود آقا به ما گفتن. شما هم قبول کنی بهتره، مثلا رحیم گفته که دور من هاله نوری می بینه، خودمم می بینم، اکثر بچه های بخش وقتی من سخنرانی می کنم یک هاله نوری دور سر من می بینن.

پزشک: این هاله نور چطوری هست؟ بگو ببینم، تو فیلم های علمی تخیلی زیاد می بینی.

احمدی نژاد: نه، سینما دوست ندارم، ولی هاله نور بصورت یک نور سبز تمام دور منو می گیره، بعد هر کسی حرفمو گوش می ده، دندوناش کلید می شه و این صدای من مثل امواج مغناطیسی اکترومگنتیک توی مغزشون حک می شه.

پزشک: اینها رو خودت احساس می کنی یا کسی بهت می گه؟

احمدی نژاد: ما با رحیم با هم احساس می کنیم. البته اون اولش می گه، بعد من احساس می کنم بعدا بقیه بچه ها هم می بینن.

پزشک: غیر از بیماران آسایشگاه کسی هاله نورت رو دیده؟

احمدی نژاد: نه، این یک رازه، ما به کسی لو ندادیم، فقط رحیم و من و آقا می دونیم.

پزشک: محمود جان! بگو ببینم شما برای چی می خوای مردم جهان رو مدیریت کنی؟

احمدی نژاد: چون من باید این کار رو بکنم، خداوند به من دستور داده و من دستور خداوند رو هرگز کنار نمی گذارم.

پزشک: خوب، بگو ببینم، شما اگر رفتی نیویورک، چکار می کنی، شما که زبان بلد نیستی؟

احمدی نژاد: مهم نیست دکتر! ما تصمیم گرفتیم زبان همه جهان رو فارسی کنیم. من وقتی نظراتم رو درباره دفاع از محرومان بگم، همه فقرای جهان می آن به کمک ما، ما اول با کمونیست ها وحدت می کنیم، بعد با اروپایی ها و بعد وقتی با استفاده از رسانه های ارتباط جمعی شون با اونها حرف زدیم و خودمون رو معرفی کردیم، انقلاب جهانی علیه غرب راه می اندازیم. من در بزرگترین دانشگاه جهان سخنرانی می کنم.

پزشک: خوب، خیلی عالیه! حالا اگر اونها تو رو مسخره کردن چی کار می کنی؟ من نمی خوام بگم که اونها مسخره می کنن، ناراحت نشی، فقط می خوام ببینم نظرت چیه؟

احمدی نژاد: برای ما مسخره کردن مهم نیست، اونها اگر ما رو مسخره هم بکنند، ملت های می دونن که ما مثل سیدالشهدا مظلوم هستیم، ما در صحنه های بزرگ حاضر می شیم، در مقابل یک میلیارد جمعیت، اونها منو با انگشت نشون می دن، می گن این محمود احمدی نژاده.

پزشک: دیگه چه تصوراتی داری؟ هیچ وقت فکر کردی قهرمان فوتبال بشی؟

احمدی نژاد: بله، من قهرمان فوتبال دانشگاه بودم، وقتی رهبری جهانی رو در دست گرفتم، خودم در بازی پایانی المپیک با لباس گرم می رم وسط میدون و به فابیان بارتز گل می زنم.

پزشک: وقتی رئیس جمهور شدی می خوای چی کار کنی؟

احمدی نژاد: دولت تشکیل می دم، یک دولت از دانشمندان و نخبگان.

پزشک: دانشمندان رو چطوری راضی می کنی باهات همکاری کنند؟

احمدی نژاد: راضی شون کردم، ما لیست مون آماده است.

پزشک: چه عالی! بگو ببینم از وزرای تو من کسی رو می شناسم؟

احمدی نژاد: بله، اکثرا توی همین بخش هشت هستند، دو تا هم مرخص شدند. ولی قول دادن با هم همکاری کنیم.

پزشک: یعنی با همین بچه های بخش روانی می خوای دولت تشکیل بدی؟

احمدی نژاد: بله، اکثرا بچه های دانشگاه خودمونن. مشکلی نداریم.

پزشک: خوب، آقا محمود!

احمدی نژاد: بگو دکتر احمدی نژاد

پزشک: چشم، آقای دکتر احمدی نژاد! شما اگر رئیس جمهور شدی چه سیاستی انتخاب می کنی که با دولت های دیگه فرق کنه؟

احمدی نژاد: هر روز با هیات دولت می ریم مسافرت، یک هفته با دولت می ریم شهرستان سرمی زنیم، یک هفته می ریم خارج….

پزشک: نشد که، پس کی می خوای مملکت رو اداره کنی؟

احمدی نژاد: دکتر! مملکت رو خدا اداره می کنه، تازه، فرض کن ما هم نباشیم، چی می شه؟

پزشک: معلومه چی می شه، همه چیز گرون می شه، همه جا ناامنی می شه، ملت ناراضی می شن و می ریزن توی خیابون.

احمدی نژاد: خوب، چه بهتر.

پزشک: یعنی شما دوست داری که همه جا بریزه به هم؟

احمدی نژاد: بله، اولین کاری که می کنم همین سازمان برنامه و سازمان مدیریت رو منحل می کنم. بودجه سالانه رو هم به جای هزار صفحه توی ده صفحه می دم. یک کاری می کنیم که همه نظم و انضباط استکباری بریزه به هم، آقا گفته این کار رو بکن.

پزشک: خوب، اون جوری که همون سال اول برکنار می شی، بهتره با برنامه رفتار کنی. با مردم چی کار می کنی؟

احمدی نژاد: هر هفته می رم به دهات و شهرستان، بودجه رو می ریزم توی گونی، به هر کی مشکل داشته باشه و نامه بنویسه پول می دم.

پزشک( می خندد): خوب، اگر مجلس جلوتو گرفت چی کار می کنی؟

احمدی نژاد: هیچ به حرف شون گوش نمی دم، هر کاری دلم خواست می کنم، چی کارم می کنن، جرات پدرشون رو ندارن برکنارم کنن، حرف بزنن هم می رم به رهبری می گم، چون رهبری اگر بدونه من مخلصشم، می زنه توی دهن مجلس.

پزشک: حالا فرض کن که همه دنیا علیه تو بخواد وارد جنگ بشه، چی کار می کنی؟

احمدی نژاد: باهاشون می جنگیم، خودم نفر اول، ما تمام منافع استکباری رو نابود می کنیم، بعد اگر اونها حمله کردند، بمب اتم می زنیم بهشون.

پزشک: بمب اتم از کجا می آری؟

احمدی نژاد: درست می کنیم، کاری نداره، پول باشه، بقیه اش حله، توی همین مملکت دختر ها و پسرهای شونزده ساله هستند که اگر بهشون فرصت بدیم بمب اتم هم درست می کنن.

پزشک( می خندد): دخترای شونزده ساله برات بمب می سازن؟ جالبه، بگو ببینم وقتی بری دیدار مردم چی کار می کنی؟

احمدی نژاد چشمهایش برق می زند: با بیست تا ماشین می ریم سفر استانی، مردم برامون دست تکون می دن، موتورسوارها برامون بوق می زنن، ملت عکس ما رو می گیرن دست شون، همه جا می گن احمدی نژاد…

پزشک: یعنی فکر می کنی دنیا محمودنژادی می شه؟

احمدی نژاد عصبانی می شود: اسم بنده محمود احمدی نژاده، دنیا احمدی نژادی می شه…

پزشک: بسیار عالی، شما عصبانی نشو، حالا یک سووال دارم، اگر فرضا رهبری با شما مخالفت کرد و شما رو برکنار کرد، چی کار می کنی؟

احمدی نژاد: نه، برکنار نمی شم، اولا رهبری از من حمایت می کنه، ثانیا همه کسانی که جلوی پیشرفت مملکت رو بگیرن می اندازیم توی زندان.

پزشک: می شه بگی رهبری چطوری از تو حمایت می کنه؟ از کجا به این نتیجه رسیدی؟

احمدی نژاد: من خیلی مطالعه کردم. این کارهایی که من می خوام بکنم، دقیقا همون کارهایی هست که رهبری دوست داره، اونم مثل خودمونه…..

پزشک: یعنی چی اونم مثل خودمونه؟ ببین! دکتر! این حرفا رو بیرون نزنی، پدرتو در می آرن، حالا ممکنه منم مثل تو فکر کنم این یارو دیوونه است، ولی هیچ جا نمی گم. الآنم فقط به این دلیل بهت چیزی نمی گم که مریضی، وگرنه برای ما مسوولیت داره.

احمدی نژاد: دکتر! ازت ممنون، منم وقتی رئیس جمهور شدم قول می دم جلوی اعدامت رو بگیرم.

پزشک می خندد: حالا یک سووال آخر( فکری می کند) خسته که نیستی؟

احمدی نژاد: نه دکتر، من روزی سه ساعت می خوابم، و روزی ده کیلومتر می دوم و هر دو روز یک بار غذا می خورم، من هیچ وقت خسته نمی شم.

پزشک: باریکلا به این همه انرژی دکتر. فقط بگو ببینم، فرض کن مردم به تو رای ندادن، چی کار می کنی؟

احمدی نژاد: کاری نداره، می گم من رای آوردم، هر کسی هم اعتراض کنه می زنم توی دهنش، یک هفته زر می زنن، بعدش یادشون می ره….

پزشک: حالا اگر نشد چی؟ اگر مردم اعتراض شون ادامه پیدا کرد چی؟

احمدی نژاد: اگر نشد؟( فکری می کند) اگر نشد؟ می شه.( فکری می کند) به نشدنش تا حالا فکر نکرده بودم، ولی می شه، اگر نشد چی کار کنم؟…. چی کار کنم؟

احمدی نژاد یک دفعه چشمانش می افتد به تاق، حالش خراب می شود، دکتر بلافاصله به او دارو تزریق می کند و زنگ می زند، دو سه دستیار وارد می شوند. دست و پای محمود را می گیرند و او را می برند بیرون.

دکتر با خودش فکری می کند، نگاهی به عکس خامنه ای که روی دیوار است می کند، یک دفعه عکس خامنه ای برای او شکلک درمی آورد. دکتر سرش را تکان می دهد و نگاهی از پنجره به بیرون می کند.