داوود اوغلو انتخابات را دوست دارد

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

این آقای داووداوغلو هم بیخودی می خواهد دردسر درست کند. خیلی کم مشکل داریم ده تا هم اضافه می کند. نه که با دموکراسی مخالف باشیم، اصلا، نه که با انتخابات مخالف باشیم، ابدا، ولی دلیل نمی شود که چون طرفدار دموکراسی هستیم، حتما طرفدار برگزاری انتخابات هم باشیم. بقول آن برادرمان « شما اون دموکراسی را به من نیشان بده» تا من قبول کنم. مکافات این است که اگر بقول آقای داووداوغلو که می گوید « دوست داریم در کشورهای عربی انتخابات برگزار شود» این اتفاق رخ بدهد از کجا معلوم که دوباره یک حزبی مثل اخوان المسلمین سر کار نیاید، و حالا سر کار هم بیاید، از کجا معلوم که یک سال بعدش طرفداران دموکراسی و سکولاریزم رئیس جمهور قانونی را بعد از یک سال زندانی نکنند. مشکل این است که الزاما رابطه ای میان انتخابات و دموکراسی وجود ندارد. یک دفعه می بینی انتخابات شد و آدمهایی انتخاب شدند که کشور را بردند به هزار سال قبل، باز همین هایی که بدون انتخابات کشورها را در سیصد سال قبل نگه داشتند به امروز نزدیک ترند. بدبختی این است که مردم باید بین کسانی که می خواهند بروند به هزار سال قبل یا آنها که می خواهند بروند به پانصد سال قبل یکی را انتخاب کنند توسط دولتی که خودش در سیصد سال قبل زندگی می کند. اگر هم تقی به توقی بخورد ارتشی که در صد سال قبل زندگی بکند کودتا می کند و مردمی را که در 1500 سال قبل زندگی می کنند، سرکوب می کند. حالا می خواهید انتخابات بکنید یا نکنید. البته آقای داووداوغلو هم خودش تذکر داده که همین تازگی ها رفته کربلا و خاکش را بوسیده است و شاید هم به همین دلیل است که می خواهد در کشورهای عربی انتخابات برگزار شود.

بزرگراه شهید احمدی نژاد

البته که من با بازداشت احمدی نژاد شدیدا مخالفم، حالا به این شدت هم نباشد با شدت کمتری مخالفم. بازداشت و زندان که الکی الکی نیست، مثلا همین زندان اوین، جز بخش مجرمین مواد مخدر و اراذل و اوباش، کمتر کسی است که زندان اوین رفته باشد و ضریب هوشی اش زیر نود یا صد باشد، کمتر کسی است که زندان اوین رفته باشد و کمتر از سه چهار کتاب نوشته باشد، کمتر کسی است که زندان اوین رفته باشد و مردم به او احترام نگذارند، اصلا همه اینها به کنار زندان اوین یک نشانه است، بقول این آمریکایی ها یک آیکون و یک برند است، الکی نیست که هر ننه قمری را بردارند ببرند زندان اوین، حالا درست است که احمدی نژاد دیروز برای بازجویی نرفته دادگاه و ممکن است حکم بازداشتش را بدهند، ولی من خواهش می کنم، از مسئولان امر تقاضا می کنم قضیه را در همان دادگاه یا نهایتا یکی از بازداشتگاههای اراذل و اوباش تمام کنید و نگذارید پای این آدم که هیچ کدام از استانداردهای لازم برای یک زندانی اوین را ندارد، به این دانشگاه محترم باز شود. کلی زحمت کشیدیم سطح علمی و کیفی و ادبی و فرهنگی اوین را به اینجا رساندیم حالا طرف را زارپ پرت می کنند توی سلول، چنانکه تا بیست سال هم کل منطقه اوین را ضدعفونی بکنی تمیز نشود. ظاهرا قاضی دادگاه اعلام کرده که اگر احمدی نژاد خودش را به دادگاه معرفی نکند، احتمال بازداشت او وجود دارد. از آقای احمدی نژاد درخواست می شود خودش را لوس نکند و زودتر به دادگاه معرفی کند و حیثیت زندان اوین را لکه دارد نکند. بدو که لحاف یخ کرد.

مصالح پنج درصدی

اصلا اصلش همین است که آدم بخاطر مصلحت باید یک چیزهایی را بپذیرد، نه اینکه بگوید قطعنامه دون تون پاره بشه، یا قطعنامه کاغذپاره است، یا تحریم ها هیچ اهمیتی ندارد، بعد وقتی قیمت ها هفت برابر شد خودش خانه یک طبقه صد متری اش بشود چهارطبقه ششصد متری و هر کدام از معاونینش به جرم یک تا صد فقره سرقت غیرمسلحانه ممنوع الخروج یا بازداشت باشند و نصف مملکت شاکی خصوصی اش از آب دربیایند. اصولا پذیرش مصلحت برای همه جای آدم عاقل و حتی مسئولان جمهوری اسلامی مفید است. یک وقت می بینی مصلحت حکم کند که آدم یک ته استکان روغن چرکک یا یک استکان عرق بومادرون یا یک جام زهر یا یک مشت کوفتکاری را بخورد. نمی میرد که، فوقش افسردگی بعد از امضا می گیرد و می رود لب پنجره به افق های دور نگاه می کند، گیریم هیچی هم ندید، طوری نیست، این ندیدن ها به آن رویا دیدن ها و کابوس ساختن ها در. ابراهیم جباری، فرمانده سپاه ولی امر گفته: « نظام بنا بر مصالحی غنی سازی پنج درصد را پذیرفت.» بقول آقا بهزاد طوری نی، اولش درد داره، بعد نه تنها خوب می شه، یه وقت دیدی عادت کردی خوشت هم اومد.

بی خیال مذاکره

اصلا این رادیو و تلویزیون و اینترنت اگر نبود الآن کلی از جنگ ها وجود نداشت. البته من با همه جنبه های ارتباطات مخالف نیستم، ولی با نود درصدش واقعا مخالفم. الآن شما بروید به مردم فلسطین بگوئید چه کسی در جنگ 1967 برنده شد، می گویند ما، به اسرائیلی ها هم بگوئید می گویند ما. الآن سی و چهار سال است مردم ایران آمریکا را نابود کردند، آمریکا هم جمهوری اسلامی را از بین برده. اصلا اینها را ول کنید. در جنگ هشت ساله ایران ما با عراق شکی نیست که ما پیروز شدیم، عراقی ها هم شکی ندارند که در جنگ پیروز شدند. چه اشکالی دارد که هر دو طرف پیروز شده باشند؟ اتفاقا خیلی هم بهتر است. حالا فرض کنید که در زمان جنگ ایران و عراق فیس بوک وجود داشت. مگر این ملت و سپاه و بسیج می گذاشتند کسی جام زهر بخورد؟ فکر کنید یک چکش دارد می خورد توی سرتان، یک جام زهر هم جلوی تان هست، اتفاقا خیلی هم زهر نیست، شاید هم زهرماری باشد و نهایتا هم برایتان مفید باشد. خوب معلوم است که آدم می خورد. بعد یک دفعه پانصد هزار مترجم که تا همین یک ساعت قبل طرفدار رابطه ایران و آمریکا بودند، می شوند کارشناس انرژی هسته ای و ترکمانچای دوم در می آورند. شش ماه زور زدیم طرف را راضی کردیم امضا کند، حالا اینقدر ذرت پرت می کنند که یکی از ذرت ها بخورد توی شیشه بشکند و طرف پشیمان بشود از امضا کردنش. سردار نقدی هم گفته که « نباید تمام کشور را درگیر مذاکره کنیم.» و آقای آملی لاریجانی هم گفته که « نباید حیات و ممات کشور را به توافق هسته ای گره زد.» من نمی فهمم صاحابش راضی است، شما چرا بیخودی سروصدا می کنید؟ حالا خوب است از خواب بیدار بشود همه توافقنامه ها را جرواجر کند؟

پاچه خاری در صدا و سیما

سایت پارسینه که مثل اینکه سرش زیادی درد می کند، بعد از هشت سال که صدا و سیما محمود احمدی نژاد را به معاونت اجرایی خداوند تبدیل کردند، دو سال یک تصویر از خاتمی پخش نکردند و همین آقای ضرغامی چهار سال قبل رسما و بدون اینکه چنین حقی داشته باشد به احمدی نژاد گفت « صدا و سیما خانه شماست» بعد از پنج ماه بمباران هر روزه روحانی و خاتمی و هاشمی و غیره، یک بار هم که سه تا مجری اش مثل محسنی اژه ای روحانی را گاز نگرفتند، نوشته « دلیل پاچه خواری مجریان در برابر روحانی چه بود؟» و واقعا هم راست می گوید؛ وقتی یک رئیس جمهور دروغگو و بی ادب و بی سواد و فریبکار نیست، چرا مجریان تلویزیون به او احترام می گذارند و مثل آدم با او حرف می زنند؟

خلاف شرع

آیت الله محقق داماد گفت که: « اظهارات آیت الله جنتی خلاف شروع بود»، البته که ما نمی دانیم که خلاف شرع بود یا نبود. همین قدر به عقل مان می رسد که این اظهارات ددمنشیمنداتناناگوتبارانه بود، یا بقول کارکنان کلانتری « چیزی از شعر بیشتر نبود»، ولی طبیعتا ما از آقای جنتی که انتظار نداریم که خدای ناکرده بعد از سه چهار هزار سال تجربه در روی کره زمین و دیدن این همه چیزهای خوب و بد یک دفعه دهانش را باز کند و حرف معقولی بزند. ولی دلمان یا هر جای دیگری که اصولا می سوزد، دچار اشتعال شد وقتی که متوجه شدیم کسی که خودش سی و چند سال است تا جایی که ما خبر داریم و سه هزار و سی و چند سال است تا جایی که باستانشناسان خبر دارند، کارش تشخیص شرع از غیرشرع باشد بعد خودش اظهاراتی خلاف شرع شود. آن هم به گفته آدمی که هم داماد است هم محقق.