جمهوری دار

هوشنگ اسدی
هوشنگ اسدی

ستاره تهران- پایتخت هژدهمین کشور بزرگ دنیا از نظر مساحت ـ-افول کرده و جایش رابه دوحه مرکز کشور “بسیار کوچک حاشیه خلیج فارس” داده است. فارین پالیسی هفته دوم ماه دوم پائیز را با این تحلیل آغاز می کند.و خبرها از همه راهها به همین ستاره می رسند که باید خورشید منطقه می بود و حالا در پرتو سیاست “نظام” به سو سو افتاده است.

حماس که میلیونها دلار از رهبر گرفت و رفت که رفت، این روزها چک ۴۰۰ میلیون دلاری را از امیرقطرمی گیرد.فاش می شود که تحریم‌های بین‌المللی سبب شده تا کمک‌های جمهوری اسلامی به حزب‌الله لبنان کاهش پیدا کند. پهپاد “ایوب” تصویربردار “پایگاه‌های حساس” نظامی اسرائیل تبلیغ می شود، و هشت هواپیمای اسرائیلی که بار بمبهای یک تنی دارند، هزار و نهصد کیلومتر می روند تا کارخانه سازنده این نوع هواپیما را در سودان به آتش نابودی بسوزند.

“نظام” به دولت عراق هشدار داده بود از بازرسی هواپیماهایی که از ایران به مقصد سوریه می‌روند “دست بردارد” وکشور هنوز برادر همسایه، دومین هواپیمای راهی دمشق را هم بر زمین می نشاند.

جمهوری اسلامی درکمیته سوم مجمع عمومی سازمان ملل که گزارش حقوق بشری احمد شهید در آن مطرح است، چنان منزوی می شود که اگر تنها چین هم به نعل و میخ نمی زد، علی می ماند و زندان هایش که دارد همه رکوردهای خوف جهانی را پشت سر می گذارد.

صادق آملی لاریجانی، رییس قوه قضاییه، از روی دست برادرش جواد اردشیر لاریجانی رج می زند: “زندان‌های جمهوری اسلامی ایران از زندان‌های بسیاری کشورهای دیگر، حتی کشورهای مدعی رعایت حقوق بشر به مراتب بهتر است”. و بلافاصله آفتاب می آید دلیل آفتاب.

جمعی از زندانیان زندان مرکزی تبریز درنامه سرگشاده خود می نویسند: “اینجا زندان مرکزی تبریز است؛ زندانی با ظرفیت پذیرش حدود ۲۰۰۰ زندانی که در آن بیش از ۴۰۰۰ زندانی نگهداری می‌شوند. در زندان تبریز از همان لحظه‌ی ورود آنچه که از کف می‌رود کرامت انسانی است.”

در زندان رجایی شهر، این پرسش کتبی را در برابر ۱۱۱۷ زندانی غیر سیاسی می گذارند که حکم اعدام دارند: “چرا تا به حال حکم اعدام شما اجرا نشده است؟” در این زندان – به شهادت نامه مهدی محمودیان، زندانی سیاسی - که با ظرفیتی کمتر از هزار نفر ساخته شده، نزدیک به ۵ هزارنفر پشت میله ها بسر می برند. سازمان های حقوق بشری فاش می کنند که “نظام”راه حل را در برنامه‌ریزی برای اعدام‌های گسترده یافته است. شاکیان خصوصی یا باید هزینه سنگین زندانیان رابدهند و یا با افزایش فشار راه اعدام محکومانی را که بیشترشان ۵ سال است زیر سایه طناب دار زندگی می کنند، هموار سازند.

قربانیان فقر را در سایه “عدل علی” به کشتن هم وامی‌دارند. از درآمد افسانه‌ای نفت ـ-حدود ۷۰۰ میلیارد دلار در هفت سال گذشته-ـ که قراربود سر سفره‌های مردم بیاید، ۲۰۰ میلیارد دلارش فقط توسط دولت تحت فرمان رئیس جمهور خاکی “ملاخور” شده است. ۵۰۰ میلیارد بقیه هم توسط “نظام مقدس جمهوری اسلامی” که تبلیغ می کرد مستضعفان جهان را به عرش و مستکبران عالم را به فرش می رساند، چنان عادلانه و مدبرانه هزینه شده است که در تهران قمار و با دلار خرید می‌کنند و در خوزستان شپش در موهای فرزندان ایران زمین می‌لولد.

چنین است سیمای “نظام” درهفته دوم آبان ماه ۱۳۹۱ که ابراهیم رئیسی٬ معاون اول قوه قضائیه و از عاملان اصلی کشتار تابستان ۶۷، “محبوب‌ترین نظام از دیدگاه ملت‌ها” می‌خواندش و زنی دیگر بار کوس رسوائیش را از بام جهان بر زمین می‌اندازد. این خانم همسر “وسام حسن” رئیس اطلاعات داخلی لبنان است کە هفتە گذشتە شوهرش در اثر انفجار بە قتل رسید. زن شوی مرده سیاه پوش وقتی درمراسم ختم، غضنفر رکن آبادی سفیر “نظام” را در برابر خود می‌بیند، به گریه می‌افتد و باصدای بلند می‌گوید: “جای بسی شرم است کە قاتلان شوهرم را می‌بینم”. او هم با سعد حریری نظری یگانه دارد که رد پای جمهوری اسلامی ـ سوریه را در این جنایت نشان داده است.

جمهوری دار و شپش وترور، تنها “محبوب”جهان نیست، “اقتدارش” هم در همه حرف ها وخبرهای هفته نمایان است.

در متن این اقتدار، مبارزه با “بحران ارز” اوج می گیرد. همه ارگان ها که در حال “ریشه یابی” و “اخلالگر شناسی” هستند، روی دست هم بلند می شوند تا

“عوامل دشمن” را شناسائی و دستگیر کنند. کلید رامحمود احمدی نژاد می زند و تعداد اخلالگران را ۲۲ نفر اعلام می کند. معاون اولش خبر می دهد که عامل اصلی بنام “جمشید بسم الله” دستگیر شده است. همین جمشید است که با برادرانش در پاساژی سکنی دارد و بادادن فرمان “بسم اله، دویست تا بنداز روش” بحران ارز- نام مجاز دلار ـ را آفریده است والبته بدستور دشمن، که اسم مستعارآمریکا باشد. وزیر اطلاعات همین دولت می گوید هویت این فرد معجزه گر که باداشتن صد هزار دلار نقدینگی، میلیون ها دلار درآمد نفتی را بالا وپائین می کند، نمی شناسد و آن۴۰ نفر ی که توسط مامورین گمنام امام زمان تحت فرمان اودستگیر شده اند “اخلالگرارزی” واقعی بوده اند. ظاهرا حیدرمصلحی بعد از سرکوب و از نفس انداختن تمامی سازمان های ریز و درشت امنیتی، مخصوصا موساد، وارد جنگ اقتصادی شده است. قوه قضاییه هم خبر از دستگیری ۳۰ نفر می دهد. همه چیز دارد بخوبی و خوشی تمام می شود و بحران ارز به مهار آمده است که ناگهان یک اخلاگر خطرناک جدید رارونمائی می کنند که “ی.ر.چ” باشد. هویت این فرد مخفی می ماند، اما پته همدستش روی آب می افتد: فردی به نام “رحیمی”.

همکار ما کاوه قریشی در فیس بوک “ی.ر.چ” را شناسائی می کند: “‌ یدالله روز چنگ «ی. ر. چ» اهل کردستان است و نامش از سال ۸۵ به بعد در سنندج بیشتر بر سر زبان‌ها افتاده است. او، افزون بر دریافت لوح تقدیر وزارت صنعت به عنوان واحد صنعتی نمونه در سال ۸۷، و چندین لوح تقدیر دیگر، در همایشی که با نام جشنواره ملی کارآفرینان بر‌تر با حضور رئیس جمهور برگزار شد، به عنوان کارآفرین بر‌تر مورد تقدیر قرار گرفت.”

“ی. ر. چ” هم در قیاس با گردش دلار در اقتصاد ایران خرده پائی است مثل “جمشید بسم الله” که باید بار شکست “نظام” رابه گردن بگیرد.

بقیه مسائل اقتصادی را هم که مختصری “خشکسالی مالی” باشد، علی لاریجانی رفع و رجوع می کندکه هم سردار سپاه است و هم فلسفه خوانده و هم یکی از “برادران لاریجانی”. او که فعلا مامور “رفع و رجوع” محمود احمدی نژاد هم هست، سابقه مبارزاتی خود را به سرکوب جنبش سبز می رساند: “حوادث سال ۸۸ برخلاف تحصن مجلس ششم عقبه اجتماعی داشت. آنچه برای من مهم بود، مهار آن آتش و سپس خاموش کردن آن با کمترین هزینه بود.”

روزنامه اعتماد می نویسد: “واین حرف مهم است چرا که سه سال تمام تریبون‌های اصولگرا آن عقبه اجتماعی را انکار و به بیگانه منسوب کردند، حرکت آن عقبه اجتماعی را به مایکل لدین و هابرماس و جین شارپ مربوط کردند.”

و علی لاریجانی هنوز دنبال بیگانه است و این بار در امر اقتصاد: “فشارها وتحریم‌هایی که غربی ها معتقدند به خاطر مساله هسته‌ای وارد می‌کنند به دلایل دیگری است. آنها به خاطر«سیلی محکمی» که به صورتشان خورده است از ایران بغض دارند. چرا که حرکت ملت ایران باعث شده است که ملتها در عراق و افغانستان بیدار شوند و دیکتاتورهای منطقه در کشورهای مختلف سقوط کنند.”

احمد قلعه‌بانی، مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران، یک بار دیگر پس از یک سال، از برنامه ریزی برای فروش نفت خام ایران به مردم در قالب انتشار اوراق سلفی نفت خبر می دهد.

یحیی آل اسحاق، رئیس اتاق بازرگانی و صنایع و معادن تهران و از سران حزب سراسری تجار موتلفه، هم دست روی مالیات می گذارد: “در بودجه سال آینده کشور منابع مالیاتی جایگزین نفت خواهد شد.”

و لابد از سال آینده بهای خرمای چینی که ورودش این هفته به ایران دو ساله شده، را با پول مالیات دهندگان ـ همان عقبه اجتماعی- پرداخت خواهندکرد.

علی‌اصغر موسوی، ﺩﺑﻴﺮ ﺍﻧﺠﻤﻦ ﺧﺮﻣﺎ هم دومین مژده این هفته را – بعد از هجوم شپش- برای مردم جنوب ایران دارد: “اقتصاد شش استان جنوبی کشور به خرما وابسته است. در صورت ادامه مشکلات موجود تمام نخلستان های خرما در ایران تا پنج سال آینده خشک خواهند شد و ما به واردکننده خرمای چینی تبدیل می‌شویم. به ﺰﻭﺩی ﻣﺠﺒﻮﺭ می‌ﺷﻮﻳﻢ ﻧﺎﻥ ﺍﻳﺮﺍنی ﺭﺍ ﺑﺎ ﺧﺮﻣﺎی ﭼﻴنی ﺑﺨﻮﺭﻳﻢ.”

دبیر انجمن خرما حتما این خبر را ندیده است: “شرکت نفتی رویال داچ شل در تلاش است بدهی میلیاردی خود به ایران را در قالب محموله‌های بزرگ گندم از طریق یک کمپانی بزرگ آمریکایی پرداخت کند.”

اگر دیده بود، لابد می گفت: “به زودی مجبور می شویم خرمای چینی را با نان آمریکائی بخوریم.”

عیبی هم ندارد، مهم این است که پروژه‌های صد‌ها میلیارد تومانی جمهوری اسلامی در شهر‌های مذهبی عراق عملی شود که فعلا بخش اولش توسط جعفر دهنوی٬ رئیس ستاد بازسازی “عتبات عالیات” استان خراسان رضوی اعلام شده است:

ساخت صحن حضرت فاطمه در آرامگاه امام اول شیعیان با بودجه‌ای بالغ بر ۷۵۰ میلیارد تومان.

ظاهرا همه مثل سیدشمس‌الدین حسینی وزیر امور اقتصاد و دارایی وضعیت اخیر را “جنگ اقتصادی” ارزیابی می کنند، والبته تا روز چهارشنبه این هفته. معلوم نیست در روزهای آینده این جنگ هم مانند حمله نظامی، هفته به هفته و روز بروز تغییر کند یا نه.

پس از عقب نشینی سپاه و رد امکان جنگ، نوبت تاکید نزدیکان دولت برحتمی بودن حمله نظامی می رسدواختلاف بر سر وقوع جنگ ادامه می یابد.و درست وقتی که سخنگوی دیوید کامرون، نخست‌وزیر انگلستان، حرف دیگر مسئولان طراز اول غربی را تکرار می کند: “دولت بریتانیا در حال حاضر اقدام نظامی علیه ایران را راهکار درستی نمی‌داند، می‌خواهیم نتیجه تحریم‌ها که هم‌اینک تأثیراتش شروع شده را ببینیم و همچنین با ایران تعامل داشته باشیم. البته هیچ گزینه‌ای نیز منتفی نیست”.

احمد وحیدی، وزیر دفاع، هم حرف های با مزه ای می زند: “برنده کسی نیست که تیر اول را می‌زند، برنده کسی است که آخرین تیر را تحمل می‌کند.بایدبا استفاده از ترفندهایی چون «فریب» و تکثیر مراکز هسته ای «دشمن را گیج» کرد.”

تا نوبت به سرتیپ پاسدار اسماعیل احمدی مقدم فرمانده نیروی انتظامی می رسد و معلوم می شود: “اینکه دشمن می‌گوید گزینه نظامی روی میز است واقعیت دارد چرا که اگر احساس کند در تکمیل راهبردش حمله نظامی کمک خواهد کرد، در این کار تردید نمی‌کند.”

حضور قاطع فرمانده نیروی انتظامی در جبهه جنگ، بعد از اعتراف به شکست طرح مقابله با بدحجابی، احتمالا “نظام مقدس” را به این نتیجه رسانده که این امر را بعد از سی و سه سال مبارزه پیگیردر خارج از ایران پیگیری کندو یک راست هم به سراغ مراسم حج رفته است. برای همین هم “نماینده ولی فقیه در امور حج و زیارت با ارائه پیشنهادی به مسئولان عربستان سعودی خواستار اعمال تفکیک جنسیتی طواف خانه کعبه در مناسک حج تمتع شد و اعلام کرد: با تفکیک جنسیتی معنویت طواف خانه خدا برای زائران افزایش می‌یابد.”

مهر ماه به نیمه می رسد. وضعیت نسرین ستوده وخیم است. رضا خندان، همسرش، می گوید: “تصورم من این است که مسئولان نه تنها تلاشی برای شکستن اعتصاب غذای نسرین نمی‌کنند، بلکه بدشان هم نمی‌آید که او کارش به جای خطرناک بکشد و همچنان اعتصابش را ادامه دهد.”

غروب چهارشنبه قاسم شعله سعدی و مهدی خزعلی به اوین منتقل می شوند. آنها را همراه ۷۰ نفر، در سرای اهل قلم بازداشت کرده اند. مهدی خزعلی اعلام کرده که در صورت زندانی شدن دست به اعتصاب غذای خشک خواهد زد.

“نظام” از زبان صادق لاریجانی با حضورهیات اعزامی پارلمان اروپا به ایران مخالفت کرده است. هیات خواهان دیدار با نسرین ستوده و جعفرپناهی، برندگان جایزه ساخاروف، بود تا پیام تبریک رییس پارلمان اروپا را به آنها تحویل دهد.

در همین روزها دو بال “نظام” در سالن مجلل صاحبقرانیه در نیاوران پشت میزهای مشترک می نشینندو شیرینی و شام عروسی پسر محمدرضا باهنر، از مقام های بانفوذ جناح حاکم اصولگرا با نوه علی اکبر محتشمی پور، از شخصیت های قدیمی جناح اصلاح طلب مذهبی جمهوری اسلامی را نوش جان می کنند. تعداد زیادی از نمایندگان مجلس، مسئولان ارشد و میانی حکومتی و سران احزاب اصولگرا و از سوی دیگر، شخصیت های جناح اصلاح طلب و مشهورتر از همه، سیدمحمد خاتمی در این مراسم حضور دارند.

 شاید هم دارند در باره سخنان جواد اسماعیل نیا، حرف می زنند. مدیرکل پژوهشی حوزه علمیه زنان فرمایش فرموده: “گلشیفته فرهانی، نیکی کریمی و محسن مخملباف بی شک عوامل دشمن در جنگ نرم علیه جوانان ایران اسلامی هستند… و طبق فتوا، کسی که حجاب را که از ضروریات دین است، قبول نداشته باشد کافر و مرتد است.”

دراین روزهای پائیزی تولد محمود احمدی نژاد را هم جشن می گیرند. به بهانه سالروز تولد او شبانه پوسترهای بزرگ تصویرش را- تنها و بی امامان، خمینی و خامنه ای- در مسیر فرودگاه امام خمینی از راه اتوبان خلیج فارس تا خروجی عوارضی، در سطح وسیع نصب می کنند. شعار روی پوستر این است: “بیا دکتر تماشا کن سکوتت را، عجب عمقی به شب داده!”

“دکتر” هم دارد آماده می شود تا اگر تهدید چندباره مجلس برای طرح سئوال از او عملی شد، صحن علنی مجلس را به “فرصتی برای بیان حرف‌های نگفته” تبدیل کند.

“رهبر فرزانه” شمشیر را از رومی بندد: “هرکس تا روز انتخابات، احساسات مردم را در جهت ایجاد اختلاف به کار گیرد، خیانت کرده است.”

خبرهای تازه از کلید خوردن برنامه انتخاباتی محمود احمدی نژاد، حکایت دارد. غلامحسین الهام در جایگاه سخنگوی دولت قرار می گیرد. محمد رضا رحیمی دارد آماده می شود که بعد از تغییر اساسی استانداران که در جریان است، جامه وزارت کشور بپوشد.

هفته دوم آبان تمام می شود.استراحت بین دو نیمه داردبه پایان می رسد. روز ششم نوامبرـ- سه شنبه آینده-ـ نتیجه انتخابات ریاست جمهوری امریکا، آرایش تیم ها را رقم می زند.

وقتی از دفتر خانم هلگا اشمید- معاون کا‌ترین اشتون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا ـ برای گفت‌ و گو با علی باقری، معاون سعید جلیلی دبیر شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی، تماس می گیرند، می گوید که وقت ندارد.

علی اکبر ولایتی، مشاور امور بین الملل رهبر جمهوری اسلامی به سایت “مشرق” که نزدیک به محافل امنیتی است می گوید که مذاکرات مستقیم با طرف آمریکایی “از پایه و اساس دروغ است.” روزنامه نیویورک تایمز که خبر را منتشر کرده بر صحت آن پای می فشارد و از علی لاریجانی بعنوان طراح گفت وگو نام می برد.

رقابت دو نامزد ریاست بسیار نزدیک است. میت رامنی تا مناظره دومش بر طبل جنگ می کوبد. سایت نان و گل سرخ هم گزارش می دهد: “اوباما برای جنگ با ایران آماده می شود.”

روزهائی است که حبیب بقایی، فرمانده اسبق نیروی هوایی ارتش و مشاور علی خامنه‌ای راز هولناکی را آفتابی می کند: “بیش از ۵۰ درصد خلبان‌های جنگی ایران در جنگ هشت ساله عراق با ایران کشته شدند.”

سیدنی هرالد سیاست های جنگ ساز غرب راتحلیل می کند و می پرسد: “ایران هم به مسیر عراق می رود؟”

رالف ایکئوس دیپلمات سابق سوئدی، مدیر برنامه خلع سلاح عراق پس از حمله ۱۹۹۰ به کویت، در مجله روابط خارجی در مقاله ای با عنوان “ده سال پس از اشغال عراق” به تشابه شرایط آن زمان و وضعیت فعلی ایران اشاره می کند. وی می گوید همان استراتژی های تحریم و اعمال فشار که در مورد عراق بکار رفت، که در نهایت تغییر رژیم را هدف گرفته بود، در مورد تهران هم اعمال می شود.

کنشگران ملی ـ مذهبی خارج از کشور با صدور بیانیه‌ای در باره شرایط خطیر میهن به حاکمان کشور اعلام می کنند: “تنها راه باقی مانده ملی و بازی برد- برد توقف غنی سازی اورانیوم، آزادی اسیران و برگزاری انتخابات آزاد است.”

و یک ترانه کودکانه قدیمی براین فضای پائیزی دلگیر و پر خطر، رنگ زندگی می پاشد :

ما گلهای خندانیم

فرزندان ایرانیم

ایران پاک خود را

مانند جان می دانیم

ما باید دانا باشیم

هشیار و بینا باشیم

از بهر حفظ ایران

باید توانا باشیم

آزاد باش ای ایران

آباد باش ای ایران

از ما فرزندان خود

دلشاد باش ای ایران