آدرین ژولم
در جنوب تهران گروهی دانش آموز با پرچم ایران به سوی مرقد ایت الله خمینی پیش می روند؛ مناره های طلایی مرقد در نور خورشید می درخشد. در پشت این گروه تظاهرکننده، یک آمبولانس، گروهی معلم و یک آخوند با عمامه سفید و عبای قهوه ای دیده می شوند. دانش آموزان در لباس های بلند زرد رنگ، پلاکاردی در دست گرفته اند که روی آن نوشته شده: “انرژی هسته ای مایه غرور ماست.”
ایران 18 سال پس از مرگ آیت الله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی، به دلیل وجود برنامه هسته ای خود درگیر کشمکشی دیپلماتیک با دیگر کشورهای جهان شده است. تهران با از سرگرفتن نقشه های باقی مانده از دوران شاه، وارد ورطه ای شده که می تواند این منطقه حساس را دچار بحران های جدی کند.
اهداف ایران از نظر رسمی کاملاً صلح آمیزند. حمیدرضا حاجی بابایی، یکی از اعضای کمیسیون امنیت ملی و امور خارجه مجلس ایران می گوید: “ما صرفاً دنبال دستیابی به فنآوری اتمی صلح آمیز هستیم.” ولی او کمی بعد این اظهارنظر مبهم را می کند که: “ما معتقدیم مانند هر کشور دیگری حق گسترش سلاح اتمی را داریم. هر ملتی حق دارد از منافع ملی خود دفاع کند و توان علمی خود را افزایش دهد. این عاملی برای ایجاد صلح و پیشرفت خواهد بود.”
درواقع، اظهارات مبهم یا ستیزه جویانه مسؤولین عالی رتبه ایرانی شک و تردیدهای بسیاری را درخصوص نیات واقعی جمهوری اسلامی به وجود آورده. سخنرانی های فتنه انگیز محمود احمدی نژاد و پیشرفت های ایران در زمینه موشک های بالستیکی بیش از هر چیز شک و تردید جامعه بین الملل را افزایش داده است.
شهر کوچک نطنز در 250 کیلومتری جنوب تهران و در نزدیکی اصفهان، پایتخت سابق پارس، کارخانه ای مخفی را در کنار کوهستان کرکس جای داده. وجود این کارخانه در سال 2002 توسط یکی از مخالفین دولت جمهوری اسلامی برملا شد و از آن تاریخ تاکنون پیشرفت تهران در زمینه هسته ای همچنان بر نگرانی های جامعه جهانی می افزاید.
امکان ساخت بمب اتمی
در تأسیسات زیر زمینی نطنز که با چندین لایه خاک و بتن پوشیده شده و یک سیستم ضدهوایی نیز از آن مراقبت می کند، اورانیوم به شکل گاز به مجموعه سانتریفوژها تزریق می شود. این فنآوری بسیار پیش پاافتاده ولی درعین حال کارآمد توسط دانشمند پاکستانی، عبدالقادرخان، بسط یافته و به طور مخفی به ایران منتقل شده است. این سیلندرهای بلند که در کنار یکدیگر به صورت “آبشاری” قرار گرفته اند، می توانند با چرخش سریع خود ایزوتوپ های اورانیوم 235 [قابل استفاده در شکافت اتمی] را جدا کنند. در این روند می توان اورانیوم 235 را به میزان 3 تا 5 درصد غنی کرد؛ این میزانی است که به عنوان سوخت هسته ای برای مراکز اتمی قابل استفاده خواهد بود. ولی ازطرف دیگر، با تکرار این عمل می توان به مخلوطی با 90 درصد اورانیوم غنی شده دست یافت که می تواند به عنوان ماده اصلی تشکیل دهنده بمب اتمی به کار رود.
یک دیپلمات غربی که مسؤولیت رسیدگی به پرونده هسته ای ایران را برعهده دارد در این مورد می گوید: “درحال حاضر ایران مقادیر بزرگی اورانیوم غنی شده برای مراکز خود تولید می کند؛ مراکزی که البته هنوز وجود خارجی ندارند. این درحالی است که سوخت اتمی را نمی توان از یک مرکز به مرکز دیگر انتقال داد، یعنی درواقع قابل مبادله نیست. و به علاوه در تنها مرکزی که ایران دراختیار دارد [بوشهر] نیز قابل استفاده نیست.” وی در ادامه می افزاید: “ازطرف دیگر باید اذعان داشت که سانتریفوژهایی که ایران درحال تجهیز خود به آنهاست، قادر خواهند بود مقادیر مورد نیاز مواد شکافت پذیر را برای ساخت بمب تولید کنند.”
آستانه نهایی و بحرانی این برنامه از سوی کارشناسان امر تا تعداد 3000 سانتریفوژ برآورد شده؛ البته به طوری که تمامی آنها عملیاتی باشند. مسؤولین ایرانی از آن زمان به بعد این توان را خواهند داشت که اولین بمب اتمی را در مدت یک سال تولید کنند. اکنون ایران در سایت نطنز تعداد 1200 سانتریفوژ دراختیار دارد که به صورت هشت آبشار نصب شده اند و تنها یکی از آنها بی وقفه کار می کند. یک دیپلمات غربی در این مورد می گوید: “نباید مقوله نصب و عملیات را یکی دانست. ایران همچنان با مشکلات فنی بسیاری روبروست.”
از دیگر مراکز مخفی، مرکز آب سنگین اراک است که قرار است تا سال 2009 عملیاتی شود و پلوتونیوم تولید کند. این مرکز نیز نگرانی های بسیاری برای آژانس اتمی فراهم کرده. ولی درحال حاضر مرکز نطنز در فوریت قرار دارد.
شکست اقتصادی
مقامات امریکایی همواره خاطرنشان کرده اند که اجازه نخواهند داد ایران به بمب اتمی دست پیدا کند. ازطرف دیگر، مقامات اروپایی همچنان در تلاشند تا ایران را به توقف برنامه غنی سازی خود متقاعد و در عوض فنآوری و سوخت هسته ای لازم را برای آن تأمین کنند. دو قطعنامه تصویب شده توسط شورای امنیت در دسامبر 2006 و مارس 2007، تحریم هایی را در زمینه واردات فنآوری مورد نیاز برای برنامه هسته ای ایران اعمال کرده و دارایی های چندین بانک ایرانی نیز توقیف شده است.
همین دیپلمات می افزاید: “در حال حاضر، تأثیر مستقیم تحریم ها صفر است. ولی این تدابیر توانسته اند تمامی سرمایه گذاری های خارجی در ایران را، به ویژه در بخش نفتی، متوقف کنند. و این درحالی است که اقتصاد ایران از قبل دچار مشکل بوده است.” تورم شدید و نیاز عمده ایران به هیدروکربن تصفیه شده که دانش تولید آن را ندارد، می تواند منجر به ایجاد نارضایتی در میان مردم شود که آن نیز به نوبه خود می تواند عناصر عمل گرای حکومت ایران را به کار وادارد؛ عناصری که از سال 2005 یعنی از زمان انتخاب محمود احمدی نژاد به عنوان رییس جمهور عملاً از حرکت ایستاده اند.
مسأله ای که در بحبوحه برنامه هسته ای مطرح می شود، مسأله روابط ایران با جهان خارج است. همین دیپلمات غربی می گوید: “انتخاب آنها بین یک رویکرد واقع بینانه و یک گام به سوی انقلاب در نوسان است.” درحقیقت، گردانندگان ایران دچار چند دستگی های پیچیده ای شده اند. در یک اردوگاه “اصلاح طلبان” گردهم آمده اند که می خواهند ایران فردا را عجین شده با دموکراسی مدرن و لائیک ببینند. آنها از دنباله روهای محمد خاتمی، رییس جمهور سابق ایران بین سال های 1997 و 2005 هستند. در اردوگاه دیگر، “رئالیست ها”یی مانند هاشمی رفسنجانی گردهم آمده اند؛ محافظه کاری عقاید این اردوگاه باعث نشده که اعضای آن نسبت به روابط بین المللی جبهه بگیرند، بلکه خواستار گشایش در روابط هستند و از رویکردهای ستیزه جویانه نیز دوری می کنند. اردوگاه سوم که اصولگراتر از محافظه کاران عمل می کند، احمدی نژاد را به عنوان سخنگوی خود برگزیده است. شهردار سابق تهران که از طریق راه اندازی یک برنامه مردمی به سمت ریاست جمهوری برگزیده شده، برنامه اتمی را به موضوعی ملی تبدیل کرده و از آن برای پوشاندن شکست های اقتصادی خود بهره می جوید.
علی لاریجانی، مذاکره کننده اصلی پرونده هسته ای، رقیب انتخاباتی احمدی نژاد و شخصیتی کارآزموده در دستگاه های مختلف، یکی دیگر از چهره های سرسخت و سازش ناپذیر حکومت اسلامی است. وی در حال حاضر به عنوان دبیر کل شورای امینت ملی مشغول به کار است و گزارش کار خود را به طور مستقیم به نظر رهبر انقلاب، آیت الله خامنه ای، می رساند. لاریجانی و احمدی نژاد هر دو در گذشته در سپاه پاسداران فعالیت داشته اند. درواقع این “پاسداران انقلاب” برای خود یک دولت در دولت تشکیل داده اند. سپاه پاسداران سرویس های امنیتی و نیروهای مسلح خاص خود را دارد؛ همچنین بر قسمتی از بخش صنعتی نظارت می کند و به طور مستقیم در برنامه هسته ای دست دارد. درحال حاضر، بالاترین منصب در جمهوری اسلامی توسط آیت الله خامنه ای، “وارث” آیت الله خمینی، اشغال شده و با اینکه او به هیچ وجه از عطیه الهی و جذبه روحانی سلف خود برخوردار نیست، ولی در مرکزیت تمامی تصمیم گیری ها قرار دارد.
منطق ضدغربی
یک تحلیلگر در خصوص عملکرد داخلی دولت تهران می گوید: “نگران کننده ترین موضوع در نزد حکومت ایران این است که شاید هیچ کس برای تصمیم گیری وجود نداشته باشد. از سرگیری برنامه هسته ای ایران توسط خامنه ای تصمیم گیری شده، ولی خود او نیز مطمئن نیست که قادر به توقف آن باشد، زیرا حفظ منطق انقلابی و مخالفت با غرب از مهم ترین راهکارهای جمهوری اسلامی است.” وی در ادامه می افزاید: “تصمیم گیری بر توقف برنامه هسته ای آنقدر اهمیت دارد که می توان آن را با پذیرش آتش بس در سال 1989 مقایسه کرد. خمینی نیز پس از سال ها تردید و دودلی در نهایت آتش بس را قبول کرد.”
حساسیت در زمینه ملی گرایی در ایران به قبل از انقلاب اسلامی باز می گردد و درواقع می توان گفت که ثمره کشمکش های متعدد با غرب است. ایران با تمدن غنی و کهن خود در تمامی سال های قرن 19 متحمل دخالت های مستقیم امپراطوری های روسیه و بریتانیا شد. امریکایی ها در قرن بیستم جانشین انگلیسی ها در خاورمیانه شدند و کودتای سال 1953 که توسط سازمان سیا علیه دکتر مصدق به راه افتاده بود، باعث شد تا یک روحیه نفرت انگیز علیه مداخلات غربی ها در نزد مردم ایران ریشه بگیرد.
جمهوری اسلامی با گروگان گرفتن دیپلمات ها در سفارت امریکا به یک منطق ضدغربی وارد شد و پس از آن همواره ناچار بوده تا این شیوه ناسیونالیستی را برای دفاع از خواسته های خود حفظ کند. و اکنون نوبت به برنامه هسته ای رسیده که به عنوان عاملی برای استقلال ملی مطرح می شود.
در زمان جنگ ایران و عراق بین سال های 1980 و 1989، پس از اینکه آسیب پذیری آسمان ایران محرز شد، برخی از دستگاه های انقلابی به فکر دراختیار گرفتن سلاح اتمی افتادند تا از آن به عنوان ضمانتی برای بقای حکومت استفاده کنند. در این میان، حضور ایالات متحده در عراق و افغانستان نیز به عنوان کاتالیزور عمل کرد. دستگاه های دیگر از این نگران بودند که شاید پیشرفت در این برنامه نتیجه ای عکس به همراه داشته باشد و قدرت و اختیار فعلی آنها را دستخوش ناملایمات کند.
یک جامعه شناس ایرانی در این خصوص می گوید: “همه چیز حاکی از آن است که درحال حاضر بحث هایی درخصوص برنامه هسته ای بین جریانات مختلف داخل حکومت مطرح شده. به نظر من، در مورد خواست آنها در تجهیز به سلاح اتمی هیچ شکی وجود ندارد، ولی رئالیست ها معتقدند که ادامه این برنامه دیگر ممکن نیست زیرا می تواند کل جهان را علیه آنها تحریک کند.” وی در ادامه می گوید: “آنها می خواهند برنامه هسته ای را متوقف کنند و به پای میز مذاکره بازگردند. ولی بنیادگراها به ویژه نمی خواهند در برابر فشارهای موجود تسلیم شوند و می خواهند این برنامه را ادامه دهند.”
امکان عقب نشینی وجود ندارد
از دید یک تحلیلگر اروپایی که ایران را از زمان شاه به خوبی می شناسد، برنامه هسته ای منطق خاص خود را پیدا کرده است. وی در این مورد می گوید: “برنامه هسته ای درست مانند رویکردهای ضدامریکایی عمل کرده و اکنون به چنان موضوع مهم و تبلیغاتی تبدیل شده که دیگر نمی توان در آن عقب نشینی کرد. این برنامه روند خود را ادامه خواهد داد و برخی از شخصیت های بلندپرواز مانند احمدی نژاد و لاریجانی نیز از آن به عنوان اهرمی در پیاده کردن سیاست های خود استفاده خواهند کرد.”
ازطرف دیگر، حسین موسویان، یکی از مذاکره کنندگان پرونده اتمی در گذشته و شخصیتی نزدیک به رفسنجانی، بازداشت و پس از چند روز با قرار وثیقه آزاد شد. دستگیری و آزادی وی از نظر بسیاری از ناظران به عنوان نشانه ای از درگیری خاموش بین دو جریان موجود در حکومت به شمار می رود.
با آنکه سانتریفوژهای نطنز درحال نصب شدن اند و “سری” جدید تحریم های شورای امنیت نیز دارد تهیه می شود، بی شک انتخابات آتی مجلس و ریاست جمهوری ایران شدیداً مورد مشاجره وارثان آیت الله خمینی خواهد بود. مطمئناً هیچ یک از آنها مایل نیست آینده جمهوری اسلامی را که توسط او به وجود آمده در خطر ببیند.
منبع: فیگارو، 7 ژوئن 2007
مترجم: علی جواهری