گفت و گو با عباس معروفی
دهمین سال خاموشی نویسنده “ شازده احتجاب”
مانیا منصور
هوشنگ گلشیری، نویسنده صاحب سبک و امضا از تاثیرگذارترین نویسندگان معاصر ایران بود که در چهار دهه فعالیت ادبی خود نه تنها ۱۶ اثر درخشان برجای گذاشت، بلکه طیفی از مهمترین نویسندگان معاصر ایران را در کلاس های داستان نویسی و داستان خوانی خود پروراند.
“و من همیشه می خوردم به دری که بسته بود یا می رسیدم به جمعیتی که راه نمی دادند. حتی به عمد دست دراز می کردند تا نگذارند جلوتر بروم. می دانستم که نمی رسم، اما رفتم تمام شب تمام روز.”
کانون نویسندگان ایران بیانیه خود را با این بخش از داستان «نیروانای من»، نوشته هوشنگ گلشیری آغاز کرده است؛ بیانیه ای به مناسبت دهمین سال مرگ این نویسنده شهیر ایرانی.
هوشنگ گلشیری، نویسنده صاحب سبک و امضا از تاثیرگذارترین نویسندگان معاصر ایران بود که در چهار دهه فعالیت ادبی خود نه تنها ۱۶ اثر درخشان برجای گذاشت، بلکه طیفی از مهمترین نویسندگان معاصر ایران را در کلاس های داستان نویسی و داستان خوانی خود پروراند؛ نویسندگانی که خود به نام هایی بلند آوازه در ادبیات معاصر ایران تبدیل شدند. کسانی چون شهریار مندنی پور، بیژن بیجاری، رضا فرخ فال، منیرو روانی پور، اصغر عبداللهی، حسین ثناپور، حسین مرتضاییان آبکنار و مهکام رحیم زاده.
کانون نویسندگان ایران در بیانیه خود هوشنگ گلشیری را «نویسنده ای مدرن» خطاب کرده که به متن خود متعهد است.
در این بیانیه همچنین آقای گلشیری، روشنفکری آزادی خواه توصیف شده که به آزادی بیان و اندیشه معتقد بود و منتقد سانسور و حذف فرهنگی.
در پایان این بیانیه که تاریخ ۱۴ خردادماه را بر خود دارد آمده است: «اکنون یک دهه از مرگ هوشنگ گلشیری می گذرد. سزاست که به پاس زحمات او، در بزرگ داشت زندگی و آثارش مراسمی باشکوه در خور کسانی که خلاقیت خویش را در خدمت به جامعه می گذارند برگزار کنیم، اما دریغا که در این سرزمین حتی از مرده نویسندگان آزادی خواه نیز می ترسند. »
فرزانه طاهری، مترجم مطرح و همسر آقای گلشیری، در گفت وگو با رادیو فردا در مورد برگزاری مراسمی در دهمین سالگرد درگذشت هوشنگ گلشیری می گوید:
«ما به صورت خانوادگی سر مزار می رفتیم و دوستانی که یادشان بود و علاقه داشتند می آمدند. چند سال است که تلاش نکردیم مراسمی برگزار کنیم به خصوص سال گذشته که نزدیک انتخابات هم بود. چند سال پیش هم این تجربه را داشتیم چون نزدیک انتخابات بود و ما مجبور شدیم برای برگزاری مراسم به مراجع متعددی رجوع کنیم، اما امسال چون می شد با عقل سلیم حدس زد که امکان برگزاری مراسم نیست ما هم اصلا اقدام نکردیم. »
هوشنگ گلشیری در سال ۱۳۱۶ خورشیدی در اصفهان به دنیا آمد. بعد از گرفتن دیپلم کارهای متفاوتی از جمله کار در کارخانه، بازار، رنگرزی و معلمی را تجربه کرد.
وی در سال ۱۳۳۸ در رشته ادبیات فارسی وارد دانشگاه اصفهان شد و شرکت در انجمن ادبی «صائب» باعث شد کار نویسندگی را به طور جدی آغاز کند. این نویسنده برجسته ایرانی دو بار در زمان شاه زندانی شد.
او هسته اصلی «جُنگ اصفهان» بود که اولین شماره آن در سال ۱۳۴۴ به چاپ رسید. از دیگر اعضای این جُنگ می توان به محمد حقوقی و ضیا موحد اشاره کرد.
هوشنگ گلشیری از زمان تشکیل کانون نویسندگان در سال ۱۳۴۷ به عضویت این کانون درآمد و در سه دوره فعالیت کانون تلاشی چشمگیر در این کانون و در تدوین منشور آن داشت.
از آثار برجسته او می توان به رمانهای «شازده احتجاب»، «کریستین و کید»، «بره گمشده راعی»، «معصوم پنجم»، «آینده های در دار» و مجموعه داستان های «مثل همیشه»، «نمازخانه کوچک من»، «پنج گنج» و «دست تاریک دست روشن» اشاره کرد.
هوشنگ گلشیری همچنین سردبیر نشریه ادبی معتبر «کارنامه» بود که تنها چند شماره نخست این مجله در زمان حیاتش به چاپ رسید. او سرانجام در ۱۶ خرداد سال ۱۳۷۹ در بیمارستان ایران مهر تهران درگذشت و در امامزاده طاهر شهرستان کرج به خاک سپرده شد.
همه آدم ها را می دید
عباس معروفی، نویسنده مطرح ایرانی مقیم برلین و از دوستان و نزدیکان هوشنگ گلشیری، در مورد ویژگی های بارز این نویسنده به رادیو فردا می گوید: «از هر نظر که فکر کنید هوشنگ گلشیری آدم ویژه ای بود. به عنوان مثال روزی که با خبر شدم آقای گلشیری در بیمارستان درگذشته است، تلفن زدم و با خانم فرزانه طاهری صحبت کردم. او نمی توانست حرف بزند و فقط با حالت بغض زد زیر گریه و گفت، نامردی کرد. آن لحظه من قفل شده بودم، نه می توانستم گریه کنم و نه می توانستم حرف بزنم و غذا بخورم. این حالت تا غروب طول کشید و بچه های من از مدرسه آمدند. به دخترم مینا که آن موقع خیلی کوچک بود مسئله را گفتم، او گفت آقای گلشیری با تو شوخی کرده و رفته جایی قایم شده می خواهد ببیند تو چکار می کنی. او شخصیتی از خود بر جای گذاشته بود که بچه من این طوری فکر می کرد که او نمرده بلکه قایم شده است. او همه آدم ها را می دید و به آنها توجه می کرد. سن و سال برایش مهم نبود، مهم دیالوگی بود که می توانست با آدم ها برقرار کند. همیشه به من می گفت آدم یاد می گیرد از اینها. »
آقای گلشیری به عنوان یک نویسنده چه ویژگی خاصی داشت؟
خیلیها داستان نویس هستند، ولی گلشیری به شکل ویژه ای داستان نویس بود. اولاً از نظر کاری او یک فرمالیست بود و همیشه به ساختار و فرم توجه داشت و برایش مهم بود که به یک کشف نایل شود و به نقطه تازه ای در ادبیات و داستان برسد و منطق های مختلف را در داستان نویسی تجربه کند.
گلشیری نویسنده ای بود که معلمی هم می کرد. او دبیر ادبیات بود و اول انقلاب اخراجش کرده بودند، ولی خصوصیت معلمی را با خود داشت و تمام مدت معلم بود. به عنوان مثال وقتی داستانی می خواندیم سریعاً ۴۰ نمونه از آن اسم می برد و می گفت در این موضوع یا ساختار فلان نویسنده کار کرده است. بعدها از رفتار گلشیری فهمیدم چخوف را می خوانیم تا ببینیم چکار کرده که ما انجام ندهیم و یا همینگوی را می خوانیم ببینیم چکار نکرده تا ما انجام دهیم.
آقای معروفی! در جایی خواندم که هوشنگ گلشیری بعد از صادق هدایت تاثیرگذارترین نویسنده در ادبیات معاصر ایران است. نظر شما چیست؟
البته گلشیری تاثیرگذار است، ولی نمی توان در مورد این که چه کسی تاثیرگذارترین است صحبت کرد. ما سه نوع ادبیات داستانی در ایران داریم، یکی رمان پاورقی و سرگرمی است.
دوم یک نوع رمان خطی است که محمود دولت آبادی، احمد محمود، مهشید امیرشاهی و بسیاری دیگر در این زمینه قلم می زنند.
سوم هم ادبیات داستانی مدرن است که از هدایت آغاز می شود، در ابراهیم گلستان اوج می گیرد، در ساعدی نمود پیدا می کند و در گلشیری به اوج می رسد. من خودم پیرو همین مسیر هستم و بسیاری از نویسندگان هم در این خط ایستاده اند، چون بیشتر نسل ما از شاگردان مستقیم یا غیر مستقیم گلشیری بوده اند.
آقای معروفی! هوشنگ گلشیری را بیشتر می توان رمان نویس خطاب کرد یا داستان نویس و شما شاخص ترین آثار او را کدام می دانید؟
گلشیری یکی از بهترین متخصصان داستان کوتاه در ایران است. من رمان های او را دوست دارم ولی رمان هایش هرگز به قدرت داستان های کوتاه او نیست. داستان های کوتاه او شاهکار است و می توانم بگویم داستان هایی است با استانداردهای بین المللی که بی نظیر است و نسل های مختلف باید از آن به عنوان نمونه های ساختاری استفاده کنند و بدانند گلشیری دراین زمینه قله را فتح کرده است.
نویسنده ای با این قدرت و چنین استانداردی چرا آن طور که باید در سطح بین المللی مطرح نشد و به نویسنده ای جهانی تبدیل نگردید؟
ما در تمام این سالها به خصوص بعد ازانقلاب یک دشمن بزرگ به نام جمهوری اسلامی داشتیم که تمام راه های رشد را سد کرده است. نه تنها گلشیری بلکه هیچ نویسنده ای در ایران نمی تواند اوج بگیرد و قدمی به سوی جهانی شدن بردارد یا از حاشیه به متن ادبیات جهان بیاید. ما همیشه سانسور می شویم و کتابهایمان توقیف می شود.
گلشیری تمام عمر خود درگیر بود و بخشی از عمرش صرف این شد که او را نکشند. آخرین مصاحبه ای که با بی بی سی داشتم بعد از دادگاه مجله گردون بود، خبرنگار بی بی سی از من پرسید چه آرزویی دارید. گفتم آروزیم این است که مرا نکشند، آن موقع ۳۸ ساله بودم. فکر کنید بزرگترین آروزی یک نویسنده یا یک انسان این باشد که او را نکشند آن هم بی دلیل، چون ما نه کار سیاسی می کردیم نه کار نظامی. ما فقط معلم بودیم و نویسنده و گلشیری هم تمام عمر معلم، نویسنده و ویراستار بود.
وقتی آمد آلمان به من گفت من سه بار قاتلم را دیده ام. آدم زندگی کند و قاتل خود را دیده باشد؟ طبیعی است که این آدم جهانی نمی شود، اما همین که در ایران به چنین جایی رسیده یعنی خیلی از توان خود خرج کرده است. به نظر من گلشیری مشت مشت از خودش خرج کرد و فشارهای زیاد گلشیری را از بین برد.