حسن قشقاوی سخنگوی وزارت خارجه ایران در پاسخ به پرسش خبرنگاری که نظر او را در باره اختصاص جایزه یک میلیون دلاری برای ترور حسنی مبارک رئیس جمهور مصر از سوی برخی محافل ایرانی جویا شده بود، گفته است: شما “مطلعید” که جریان اطلاع رسانی و اظهار نظر و افکار در جامعه ایران از آزادی برخوردار است، لیکن…..
بر خلاف نظر سخنگوی محترم تا آنجا که ما “مطلعیم” اظهار نظر در جامعه ایران مطلقا واجد ویژگیهایی نیست که ایشان ذکر کردهاند، بنابراین بهتر بود برای توجیه تعیین جایزه برای سر حسنی مبارک از طرف برخی محافل، فکر دیگری میکردند.
در ضمن بسیار بعید است که مصریها توجیه سخنگوی محترم وزارت خارجه در تعیین جایزه برای سر رئیس دولتشان را بپذیرند، چرا که اگر مورد مشابهی از سوی محافل مصری برای رئیس دولت ایران پیش آمده بود، قطعا سخنگوی وزارت خارجه ایران توجیه مشابهی از سوی همتای مصری خود را به دو علت واضح نمیپذیرفت. علت نخست اینکه در مصر نیز از آن آزادی اظهار نظری که آقای قشقاوی برای ایران ذکر کردهاند چندان خبری نیست گر چه در برخی موارد بسیار بهتر از ایران است، علت دوم هم اینکه تعیین جایزه برای کشتن و اعدام سران دولتهای دیگر چه ربطی به آزادی اظهار نظر و فکر و جریان اطلاع رسانی دارد؟
در واقع اگر سخنگوی وزارت خارجه مصر از آقای قشقاوی بپرسد که دولت ایران اخیرا یک سازمان دانشجویی را به دلیل صدور بیانیهای مخالف دیدگاه رسمی جمهوری اسلامی در مورد فجایع غزه تحت بیشترین فشارهای تبلیغاتی دولتی قرار داده و روزنامه کثیرالانتشاری را به علت چاپ ناخودآگاهانه بخشی از این بیانیه به محاق توقیف فرو برده است، پس وی از کدام جریان اطلاع رسانی آزاد در ایران سخن میگوید، وی چه پاسخی خواهد داد؟
افزون بر این، چنانچه مقام مصری به آقای قشقاوی یادآوری کند که اگر در آن کشورهایی که واقعا جریان اطلاع رسانی و اظهار نظر و فکر آزاد است، یک گروه یا نهاد شبه حکومتی برای سر رئیس دولت ایران جایزه تعیین کند، آیا سخنگوی وزارت خارجه ایران توجیه مقامهای آن کشور با استدلالی از نوع آنچه وی مطرح کرده است، خواهد پذیرفت؟
این نوع مسائل نشان میدهد که با گذشت نزدیک به 30 سال از پیروزی انقلاب، هنوز “دولت” به مفهوم فنی آن در جامعه ایران جا نیفتاده و رفتار حاکمان در قالب لوازم و ضروریات یک دولت نمیگنجد.
در واقع، برخی محافل حاکم خود را گروهی انقلابی فرض میکنند و از این جهت به تقیداتی که یک دولت مجبور به رعایت آنهاست، خود را پایبند نمیبینند.
اثبات آنچه گفتم چندان دشوار نیست. روزانه نگاهی به خبرها و تحلیلهای کیهان بیاندازید! آیا این روزنامه مایملک بخش خصوصی است یا سخنگوی جناحی قدرتمند در حکومت؟
مقامهای ایرانی هیچگاه حاضر نیستند که تکلیف همین مساله ابتدایی را روشن کنند و گویا تمایل دارند که در هر کجا که لازم بود این روزنامه را مستقل از دولت و حکومت نشان دهند و هر جا که مصلحت بود، آن را تریبون و سخنگوی بخش قدرتمندی از نیروی حاکم معرفی کنند.
اما روشن است که کیهان چه از نگاه محافل داخلی و از چه از منظر دولتهای خارجی، تربیون رسمی حکومت تلقی میشود و تمام مطالب آن به پای مواضع نظام نوشته میشود و بیهوده نیست که اکثر استنادات رادیو اسرائیل برای معرفی سیاستهای نظام ایران مستند به نوشتهها و سرمقاله های روزنامه کیهان است.
وقتی که روزنامهای با ادعای تبیین مواضع نظام حکم حمله به منافع این کشور و آن کشور را صادر میکند، چه چهرهای از آن نظام در سطح عالم ترسیم میکند؟
آیا مقامهای دولتی نیز طرح چنین سیمایی از نظام حاکم را در سطح بینالمللی میپسندند؟ اگر میپسندند پس چرا در مواجهه با اعتراض دولتهای دیگر از این نوع مطالب فاصله میگیرند و اگر نمیپسندند، آیا لازم نیست یک بار و برای همیشه نسبت دولت، حکومت و نظام را با چنین رسانهای به طور رسمی روشن کنند تا دیگران به اشتباه نیفتند؟
جز این مورد، متاسفانه روزنامه کیهان تهمت و فحاشی را به فرهنگ رایج سیاسی در ایران تبدیل کرده است، پدیدهای که هر چند ما بخواهیم آن را نادیده بگیریم، تاثیر خود را بر فضا میگذارد و فرهنگی بسیار ناپسند را در محافل سیاسی ایران بازتولید میکند.
در واقع کیهان به عنوان یک رسانه با مصونیت کامل، اجازه هر نوع تفکر مستقل از مطبوعات ایران را از طریق تهدید و تهمت گرفته و همه آنها را به سمتی که علاقمند است، سوق میدهد.
برای نمونه به همین فاجعه غزه بنگرید. کیهان جز اینکه روزانه دوز بدگویی خود را علیه برخی سران عرب و مقامهای اسرائیلی بالاتر ببرد و هر روز صفات سبعانهتری به آنها نسبت دهد و در عین حال، نوشتههای دیگر رسانههای داخلی را رصد کند که مبادا در این مسابقه کلامی از آن عقب مانده باشند و گرنه عامل و یا حامی رژیم صهیونیستی معرفی شوند، برای مردم بینوای غزه چه کرده است؟
اگر کار دنیا به فحش و بدزبانی سامان مییافت و این مساله گرهی از کار مردم غزه میگشود که خود آنان هم زبان داشتند و از این طریق مشکل خود را حل میکردند!
من به مقام های جمهوری اسلامی توصیه میکنم که اجازه دهند ما ایرانیان هم مثل بسیاری از ملتهای دیگر در باره تحولات جهان و منطقه و ایران بیاندیشیم و نتیجه اندیشه مان را در سطح جامعه طرح کنیم. این روش گر چه ممکن است مثل نوشتههای کیهان که هر فاجعهای در دنیا را به نفع نظام جمهوری اسلامی تفسیر میکند، آرامش خیال برخی از مسئولان را به هم بزند، اما نتیجه آن به واقع بینی و حرکت در مسیرهای کم خطر منجر میشود.
فاجعه غزه و اذعان مقامهای عالی رتبه به اینکه دست ایران برای کمک به آن منطقه بسته است، خود باید زمینهای فراهم کند که چشمهای ما را به روی واقعیات اطرافمان بگشاید. چشم ما به روی واقعیات از طریق فحشهای کیهان و تکرار مداوم آنها از سوی دیگران گشوده نمیشود. این رسانه به واقع خاکستر در چشم همه میپاشد. چشم ها فقط در یک فضای آزاد که امکان طرح همه فکرها و نقدها باشد، واقعیات را میبینند. خداوند جهان را چنین آفریده است.