اگر چه توافق جامع هسته ای ایران و ۵+۱ در حوزه سیاسی و فنی اتمی منعقد شد اما آشکارا پیامد ها و مقتضیات فراتری دارد. یکی از ویژگی های مهم فراهسته ای این توافق بعد منقطه ای است. مسائل منطقه ای مستقیما در مذاکره طرح نگشت اما مفاد توافق و خروجی آنها به صورت غیر مستقیم معادلات خاور میانه را تحت تاثیر قرار می دهد. درک این پدیده نیازمند توجه به این واقعیت است که منطقه در دوره گذار به وضعیت تثبیت شده جدید بسر می برد و مناسبت های نوین در حال شدن هستند. خروجی توافق تاثیری غیر قابل انکار بر شکل نهایی خاور میانه جدید خواهد داشت.
اگر توافق در شکل جمعبندی نهایی شود و اجرای آن شروع گردد منجر به کاهش فشار های جهانی بر روی جمهوری اسلامی می شود. خروج از انزوا فرصتی را در اختیار حکومت و به طور مشخص سپاه قرار می دهد تا با اقتدار بیشتر بر نفوذ منطقه ای خود افزوده و به تقویت همپیمانان بپردازد. مصالحه اتمی و تعامل با دولت آمریکا تغییری در سیاست های منطقه ای نظام ایجاد نمی کند. بر خلاف حوزه هسته ای در عرصه مناقشات منطقه ای شکافی در داخل حکومت وجود ندارد و همه جناح های داخل بلوک قدرت بر روی حمایت از متحدان سنتی و ایدئولوژیک جمهوری اسلامی در منطقه متفق القول هستند. فعلا نیز چشم انداز شروع مذاکرات مستقیم بین ایران و آمریکا در خصوص اختلافات منطقه ای روشن نیست. اما حداکثر ظرفیت این تعامل احتمالی توافق بر سر هم افزایی نیرو ها در پیکار با داعش خواهد بود. از آنجاییکه جمهوری اسلامی به طور نسبی دست بالا را در منطقه دارد که البته پایداری آن معلوم نیست، لذا خواهان دریافت امتیازات بیشتر در یک معامله احتمالی خواهد بود.
الگوی مطلوب جناح های حکومت اعم از اقتدار گرایان و دولت روحانی تقلیل مشکلات منطقه به مبارزه با تررویسم و محدود کردن آن به سلفی های افراطی و اسلام گرایان جهادی سنی است. در این الگو حکومت مزیت های ویژه دارد ومی تواند غرب را به پذیرش حکومت بشار اسد حداقل بر اکثر قلمرو سوریه، کنار آمدن با موقعیت ویژه حوثی ها در یمن و تثبیت گروه های شبه نظامی شیعه در عراق به عنوان پشتوانه ثبات ترغیب نماید. غرب در مقطع فعلی پذیرای این خواست نیست و در نقطه مقابل سیاست های حکومت خواهان تقویت گرایش های عرفی در جهان اسلام، خروج بشار اسد از قدرت و ترکیبی متوازن و فرافرقه ای در ساختار قدرت عراق است. فاصله بین سیاست های جمهوری اسلامی و غرب در منطقه خیلی زیاد و در حد ۱۸۰ درجه است.
اما تمایل دولت اوباما به کاهش حضور نظامی در خاور میانه و همچنین شکل گیری دیدگاهی که تبعات منفی مداخله آمریکا در خاور میانه از از اثر عدم مداخله بیشتر است، باعث شکل گیری خلا قدرت می شود. فضای پسا توافق کمک می کند تا جمهوری اسلامی این خلا را پر کند. سیاست دولت اوباما در کنترل پیامد های منطقه ای توافق و به هم خوردن موازنه قوا به نفع حکومت ایران، افزایش توان تسلیحاتی و دفاعی کشور های عربی و افزایش پیمان امنیتی با اسرائیل است. دولت عربستان بعد ازسفر وزیر دفاع آمریکا رضایت ظاهری خود را اعلام کرد. نظام سیاسی عربستان دولتی نیست که مستقیما وارد درگیری با قطب های مقابل شود بلکه ترجیح می دهد از طریق پیوند با قدرت بزرگ تر اقداماتش را انجام دهد. عربستان به موازات کاهش گرمی روابط با آمریکا راهکار های کلانی چون تشکیل ناتوی عربی، تعامل با اسرائیل و نزدیک شدن به روسیه را برای تحکیم موقعیت خود و کاهش آسیب ها در دستور کار قرار داده است. آنها به دلیل اینکه دولت آمریکا قول داده است در صورت تعرض احتمالی از ناحیه ایران از آنها دفاع می کند، سپر دفاعی موشکی مستحکمی در اختیار آنها قرار می دهد و همچنین بازگشت تحریم ها در صورت تخلف از اجرای تعهد نامه از سوی حکومت ایران، توافق جامع هسته ای را به عنوان یک واقعیت پذیرفته اند. همچنین در پی دریافت امتیازاتی برای افزایش کمی و کیفی ناوگان تسلیحاتی شان هستند. اسرائیل در مقابل توافق سرسختانه مقاومت می کند. تمامی جناج های سیاسی اصلی اسرائیل بسیج شده اند تا از طریق کنگره آمریکا توافق را ملغی کنند. اما موفقیت آنها در پرده ای از ابهام است.
دولت اوباما به صراحت می گوید از همپیمانانش در صورت تهاجم احتمالی دفاع می کند و همچنین کری در سخنانی در شورای روابط خارجی آمریکا مدعی شد منطقه را علیه ایران متحد خواهیم کرد. اما به نظر می رسد هیچیک از تصورات دولت آمریکا، اسرائیل و عربستان سعودی و متحدانش محقق نخواهد شد.
بعید است جمهوری اسلامی به حمله مستقیم به کشور های منطقه بپردازد. حوزه منازعه جنگ های نیابتی است.بنابراین وعده دولت آمریکا امر نسیه ای است که بعید است محقق شود. با توجه به تحولات اخیر که مبارزه با داعش در حال تبدیل به تنها مساله اصلی است،سمت و سوی معادلات بیشتر به نفع جمهوری اسلامی شده است. در واقع خاموش کردن شعله های جنگ های داخلی و نیابتی بیشتر به به نفع جمهوری اسلامی و متحدانش تمام می شود. همانگونه که برنده اصلی بحرانی شدن وضعیت در کشور های عراق و افغانستان، حکومت ایران بود. البته آرایش منطقه بگونه ای است که ناگزیر مبارزه با داعش اولویت اصلی است و این عامل کاملا به صورت ناخواسته به نفع جمهوری اسلامی عمل می کند.
در واقع موقعیت خوب منطقه ای حکومت بیش از هر چیز مرهوت قدرت گرفتن اسلام گرایان افراطی و ناکامی بهار عربی در اصلاح سیاسی نظام های خودکامه منطقه است.
تجربه درگیری های یمن نشان داد فروش بیشتر سلاح به عربستان سعودی و دیگر کشور های عربی لزوما به افزایش قدرت آنها نمی انجامد. کشور های عربی در غیاب حمایت آمریکا توانایی مهار ایران را ندارند. توانایی عربستان در تشکیل ناتوی عربی محلل تردید جدی است. اساسا این کشور نمی تواند به صورت پایدار محور نزدیکی کشور های مطنقه شود و شرایط لازم را برای اعمال هژمونی ندارد. توان ترکیه نیز به دلایل داخلی و خارجی تحلیل رفته است. ضمن اینکه دولت ترکیه به لحاظ راهبردی از تقابل با ایران اجتناب می ورزد.
عامل مهم دیگر در شکل گیری خاور میانه جدید مناسبات در شرف شکل گیری ایران و آمریکا است. سمت وسوی تفییرات احتمالی فعلا مشخص نیست اما با قطعیت می توان گفت حداقل تا پایان دوره ریاست جمهوری اوباما از سطح تنش بین دو کشور کاسته می شود. اما اینکه کاهش دامنه اختلافات دو کشور را از قطب متخاصم به رقیب های جدی مانند چین تبدیل کند، محل سئوال است. احتمال تغییر در روابط خصمانه راهبردی ایران و آمریکا اندک است و امید اوباما و کری در خصوص تاثیر خودکار توافق هسته ای بر تعدیل سیاست های ستیزه جویانه حکومت با چالش ها و موانع جدی روبرو است. اما خود تنش زدایی کافی است تا موانعی که تا کنون از سوی آمریکا در مهار حکومت اعمال شده است، سست گردند. از آنجاییکه اولویت فعلی آمریکا در تهدیدات منطقه ای جمهوری اسلامی نیست، لذا بدون آنکه نیاز باشد لزوما روابط راهبردی ایران و آمریکا تغییر پیدا کند، نتایج تنش زدایی می تواند بر قدرت منطقه ای حکومت بیافزاید.
از این رو برداشته شدن فشار ها و سست شدن محدودیت ها بر جمهوری اسلامی باعث می شود تا به طور نسبی حوزه نفوذ جمهوری اسلامی و سپاه قدس در منطقه افزایش یابد. متحدین حکومت اعم از شیعیان عراق، حزب الله لبنان، دولت سوریه و حوثی ها نیز از فواید این رویداد برخوردار شده و به موقعیت برتری دست پیدا می کنند.
البته این روند مشروط به عواملی است. نخست توافق با موفقیت اجرایی شود. ثانیا موازنه قوا در جنگ های داخلی سوریه و یمن به نحو چشمگیری علیه حکومت تحول نیابد. افزایش قدرت منطقه ای جمهوری اسلامی بدین معنا نیست که به تنها بازیگر مهم منطقه تبدیل می شود بلکه در موازنه قوای موجود بر دامنه توانش افزوده می شود. ارتباطات استزاتژیک منطقه نیز دستخوش تغییر نمی گردد و دولت آمریکا دولت ایران را جایگزین اعراب نمی کند فقط باعث می شود فاصله ایران و آمریکا به طور نسبی کمتر گردد و بخشی از موازنه قوای منطقه بدون دخالت آمریکا تعیین شود.
همچنین اگر این افزایش قدرت باعث شود که حکومت به اقدامات تحریک آمیز بپردازد آنگاه ممکن است بحران های موجود شدید تر شود. به هم خوردن توافق در میانه راه تاثیر منفی بر موقعیت منطقه ای حکومت خواهد داشت اما تاثیر کاهنده آن در حدی نیست که افزایش قدرت منطقه ای ایجاد شده را کاملا جبران کند.