گستره های بی انتهای یک نقاش
اشاره:
مهتا مشایخی 16 فروردین ماه سال گذشته در 32 سالگی درگذشت.او آثار خود را عمدتا در سبک فیگوراتیو و نمادین و در ابعاد بزرگ با رنگ آکریلیک نقاشی میکرد. آثار این هنرمند در چند نمایشگاه گروهی و انفرادی به نمایش گذاشته شده بود و آخرین حضور او نمایش دو تابلو در نمایشگاه “هفت نگاه” در خانه هنرمندان ایران در سال 89 بود که با حضور آثار نقاشان کشور برگزار شد. همزمان با برگزاری مراسم یادبود این هنرمند، تعدادی از آثار وی در گالری تابستان خانه هنرمندان به نمایش گذاشته شده است. مهتا مشایخی که در رشته نقاشی در دانشکده هنر و معماری تحصیل کرده بود از سال 82، فراگیری نقاشی را نزد علیرضا اسپهبد تکمیل کرد.گزارش همکارمان در تهران از نمایشگاه نقاشی های این هنرمند را در ادامه از پی بگیرید…
با دقت در آثار این نمایشگاه متوجه می شویم که مهم ترین بخش آثارموجود در آن، بهره گیری از فضاهای سمبلیک بسیار پررنگ است.فضایی که برآمده از شیوه ی اجرایی اکسپرسیونیست هاست.استفاده از خطوط و رنگ های تند و موازی که همگی در خدمت ایجاد و خلق تابلوهایی با فرم های بزرگ نمایی شده به جریان افتاده اند.نقاش نیز در این تابلوها خود را بر آن داشته است تا با استفاده از فضای فرم و شکل سوژه های خود به طبیعت درونی آن ها دست پیدا کند و در نهایت همه آن چه به نظرش ساحرانه می آید را درتابلوهای ظریفانه خود پیاده نماید. نقاشی های مشایخی درعین انتزاع از ارتباط منطقی و مؤثری نسبت به واقعیت در تجسمی سمبلیک و استعاره ای برای انتقال مفاهیم معنوی زندگی بشری و طبیعت و بهره گیری هم سو با قالب ها و نقش رنگ ها با شیوه اجرایی اکسپرسیونیستی برخوردار شده است. صرف نظر از اینکه جایگزینی قالب هایی در ساختار آدم ها به صورت شخصیت های مستقل ذهن را در محوری جداگانه قرار می دهد با این حال بازگشت را برای حضوری کنجکاوانه در عنصر اصلی فراگیر میسر می سازد.
او به توانایی این فرمها در خلاصه کردن عناصر طبیعت به شکل هندسی توجه کرده و در این تجربه آن را با شیوههای آثار پیشین خود در چکیدهسازی و تجزیۀ عناصر فیگوراتیو جایگزین کرده است. طیف رنگی در این کارها نیز همانند دیگر آثار وی، از چندین رنگ اصلی و ثانویه مشخص فراتر نمیرود. این آثار نیز آشکارا بر پیوند با خط، ضرباهنگ و تکرار، علاقه به خرد کردن فرمها، درآمیزی فیگور و فضا، اجرای دقیق، کشف فرم شیء از طریق سادهسازی و طراحی به منظور مکاشفه استوارند؛ ویژگیهایی که مشخصۀ دائمی آثار این هنرمند به شمار میروند.
البته که با همه ی امتیازات آثار این نقاش، مشکلات مشایخی در آثارش به گونه ای دیگر تعبیر می شود : در تردیدی که نسبت به انتخاب اصول نوین و اصول مکتبی از خود نشان می دهد، در نوسانی که بین هنرمند شدن و صنعتگر ماندن دارد، در عدم توازن عمل مغز و دست او، در ناپیوستگی محتوا و قالب کارش. از این رو کارهای مشایخی به یکسان متحول نمی گردند و حتی در یک دوره هم ارز نیستند. هنگامی آثارش به اوج می رسند که از وسوسه های نوگرایی، از شکستن بی مورد فضا ها، از تباین شدید نور و سایه، از بازی فریبنده رنگ ها فارغ می شود و هم چون نگارگری حساس به عمق شکل و رنگ و نظم موضوع کار خود فرو می رود و گل ها و درختان و آسمان و آدم ها و… را از نو می آفریند، نه آن طور که عیناً در دنیای خارج هستند بلکه آن طور که او به پیروی از دریافت حسی خویش انتخاب شان می کند و در جایی مناسب می گذاردشان ؛ و بدین گونه پنجره ای تازه از یک نمود تازه بر روی نگاه ما می گشاید.
مشایخی تلاش می کند تا با انتخاب فضاهای سفید و خنثی در تابلوهایش تمرکز مخاطب را نیز با خود به همراه آورد. فضا های خالی مهمی که ما از آن به فضا ی سپید تعبیرمی کنیم اینک متن اصلی تابلو را در تسخیر آورده است. که در آن رنگ خیلی کم شده است و گاهی ته رنگ خاکستری یا نیم رنگی از زرد در حاشیه ی سفید و فضا های برجسته نشسته است. این تابلو ها چیزی بین تابلو نقاشی و مجسمه مدرن هستند و در مرز این یا آن بودن طفره می روند.
حضور عناصر ارتباطی تصویری همچون خطوط چند ضلعی که به شکل هایی فیگوراتیو تداعی کننده معانی درونی قالب ها و پیکرهایی در ساختار آدم هایی با چشمان بسته و در اسارت درون خویش بر روی فضای از سطوح پی در پی است، مصداق همبستگی درخشانی با نمادهای اصیل هنر ایرانی می باشد. در گستره های مشایخی گویش طبیعت در سطح عناصری غیرمتقارن ولی هم سو ارائه می شود، که در عین آبستراکت، با کنتراست های خطوط مرزی و سطح بندی رنگ مایه های تیره و شفاف ولی مستقل و اسکیس های هماهنگ با کمی جستجو قابل درک است ودر هر حال بیانی فعال را ارائه می نماید، که تا حدودی خشک و اضطراب انگیز جلوه گر شده است. آن چه مسلم جلوه می کند این است که نقاش خوش ذوق نمایشگاه اصراری در عجیب و غیرقابل فهم جلوه دادن نقش مایه های خود در گستره هایش از خود نشان نداده است.