لقمه چرب ایران در گلوی چین

ناهید پیلوار
ناهید پیلوار

نشست روز شنبه کشورهای 5+1 درباره برنامه ای هسته ای ایران، در حالی در نیویورک بدون نتیجه به اتمام رسید که چین، یکی از اعضای این گروه، پیش از تشکیل این اجلاس، اساسا این جلسه را جدی نگرفته و با فرستادن یک دیپلمات دون پایه، عملا مخالفت خود را با تصمیم دیگر کشورهای عضو این گروه مبنی بر  دور جدید تحریم هاعلیه ایران، اعلام کرده بود.

اجلاس روز شنبه در واقع دومین اجلاس در سطح وزرای خارجه کشورهای 5+1 بود که بعد از انتخابات ریاست جمهوری در ایران برگزار شد.

 اما در این نوع اجلاس ها همیشه شاهد بودیم که روسیه و چین  موافق دیپلماسی با ایران بودند و در مقابل دیگر اعضا مقاومت می کردند.در این میان روسیه  همواره یکی به نعل و یکی به پاشنه می کوبید و تصمیمش هیچ گاه به طور شفاف مشخص نبود، اما بعد از گذشت مدتی از  برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در ایران، مواضع روسیه نسبت به برنامه های اتمی ایران، چرخش قابل ملاحظه ای نمود وشفاف تر شد و به عبارت دیگربه سمت غرب تمایل پیدا کرد.

 این تغییر رفتار روسیه  نسبت به ایران در بعد از انتخابات، در ماجراهای عدم فروش موشک های اس 300 و به تاخیر انداختن  راه اندازی نیروگاه بوشهربه عیان مشاهده شد.

بدون تردید در این میان نقش امریکا در انصرف از استقرار سیستم دفاعی موشکی در لهستان و چک  و بده بستانهایی که دو کشور انجام دادند، در دوری روسیه از ایران و نزدیکی اش با غرب بسیار با اهمیت بود؛ اما دراین میان نکته دیگری نیز قابل توجه است که باعث شد روسیه در حمایت از دولت ایران تجدید نظر کند و آن  چیزی نبود جز اعتراضهای خیابانی مردمی نسبت به سیاست روس در ایران.

بدون شک نقش مردم در به چالش کشیدن سیاست خارجی ایران  و شعارهایی که علیه روسیه در اعتراض های خیابانی خود سردادند، در تجدید نظر روسیه در مواضع خود نسبت به  پرونده هسته ای ایران تاثیر گذار بود و باعث شدمسئولان سیاست خارجی روسیه با آینده نگری بیشتری به منافع خود در ایران نگاه کنند.

با نگاهی تاریخی به این مسئله مشخص  میشود که روسیه از زمان کاترین کبیر و سزارها به ایران چشم طمع داشته و هرگز حاضر نبوده  از دولتی که نفسش در مقابل اعتراضات مردمی به شمارش افتاده،  حمایت کند و منافع بلند مدت خود را قربانی رژیمی  کندکه سرنوشت آن نامعلوم است. بنابراین می توان گفت روسیه برای اینکه جای پایی برای برگشت به ایران داشته باشد، روابط خود را با رژیم فعلی  ایران که در حال ریزش است کمتر کرد تا بتوانددرآینده نزدیک با دولت جدیدی که در ایران به سر کارخواهد آمد، همکاری کند.

اما چرا تاکنون چین مانند روسیه، به این باور نرسیده و همچنان با دولتی  در ایران کار می کند  که بودن یا نبودنش در هاله ای از ابهام است و هنوز نیز در اجلاس های بین المللی از روش مذاکره و دیپلماسی با ایران سخن میگوید؟

بدون شک منافع اقتصادی و تامین نفت این کشور، از سوی ایران و بازار 70 میلیونی ایران، آن هم برای کالاهای غیر استاندارد چینی، مهمترین دلایل  حمایت این کشور از دولت فعلی ایران است.در همین رابطه نیز کارشناسان خارجی چین اعلام کرده اند: “تغییر رژیم در ایران، اصلا به نفع چین نیست و هرگزنیز  چین، خبرهای جنبش مردمی را در رسانه های خود منتشر نمی کند”.

کارشناسان چینی معتقدند، برای چین امنیت و ثبات منطقه خلیج فارس مهم است؛ چرا که امنیت و ثبات در این منطقه، قیمت نفت را پایین نگه می داردو برای چین، همین مسله اهمیت دارد.

 از طرف دیگرهمگن بودن ساختار، رفتار و فرهنگ سیاسی چین با رژیم فعلی ایران خود دلیلی بر این است که این دو رژیم  با هم اختلاف سلیقه سیاسی  ندارند و از نقض حقوق بشر و عدم توسعه سیاسی در کشورشان  هیچ نگران نیستند.

 اما با تمام این موارد، نقش مردم  در سیاست خارجی کشورها را  نیز  نمیتوان نادیده گرفت؛هر چند که هر دو کشور در  حرف  نشان می دهند به مردم اهمیتی نمی دهند، اما  در پنهان  رفتار مردم را تحلیل می کنند و به آن بسیارهم  اهمیت میدهند؛چرا که  دولتها همواره به افکار عمومی دنیا و افکار عمومی کشوری  که با آن کار همکاری می کنند توجه دارند و آن را در تنظیم روابط، کاهش و افزایش آن دخالت می دهند.

بر این اساس بودکه در دولت آقای خاتمی، برخی از مسئولان سیاست خارجی،  در جلساتی که با رسانه ها برگزار می کردند، از رسانه ها برای تاثیر گذاری بر افکار عمومی کشورهایی که قصد همکاری با آنها را داشتند، یاری می گرفتند.

مسولان سیاست خارجی آن زمان می گفتند حتی  برخی  مسئولان کشورها  نیزدر مذاکرات  و تنظیم قراردادهای خود با ایران، برخی مقاله های روزنامه های کشورشان را روی  میز مذاکره می گذارند تا در چانه زنی های اقتصادی و سیاسی  از آن به عنوان اهرم فشار استفاده نمایند.

حال با توجه به اهمیت افکار عمومی در تنظیم معادلات بین المللی، به نظر می رسد اگر این بار هم مردم ایران در مناسبت های مختلف و  در اعتراض های خیابانی خود، از سیاست  چین در مقابل  ایران انتقاد کنند و بر علیه آن شعار سردهند، و یا حتی از خرید کالاهای چینی خودداری کنند، شاید چین هم مانند روسیه از همکاری با این رژیم دلسرد شده  و به منافع بلند مدت خود بیندیشد.

بدون شک، مردم ایران  هرگز نخواهند پذیرفت که دولت چین هم ماشینهای ضد شورش برای سرکوب جنبش آزادی خواهی مردمی به ایران بفروشد و هم براساس خرید نفت ارزان از ایران، اقتصادش را شکوفا کند و از طرف دیگر بر تجار ایرانی هم فشار مضاعف وارد کند تا ضمانت های بانکی خود نزد بانک های چینی را، دو برابر کنند تا به آنها اجازه خرید کالاهای چینی داده شود.