به نظر شما الآن ایران می خواهد با آمریکا بجنگد یا می خواهد رابطه برقرار کند؟ جواب تان درست است. من هم مثل شما نمی دانم. یعنی واقعیتش را بخواهید همین رئیس جمهور که دو سال قبل می گفت آمریکا تا یک سال بعد از بین می رود، یعنی یک سال قبل باید آمریکا از بین می رفت، الآن یک سال است که می خواهد با آمریکا تا از بین نرفته صلح کند. ولی رهبر دوست ندارد احمدی نژاد با آمریکا صلح کند.
یعنی همین رهبر در زمان آقای خاتمی هم می خواست با آمریکا صلح کند، ولی نه اینکه خاتمی صلح کند، بلکه یک رئیس جمهور که به آقا نزدیکتر باشد صلح کند. بعدا که یک رئیس جمهور نزدیکتر با توپ و تانک و مسلسل و بطری و گاز اشک آور انتخاب شد، طبیعتا فکر کرد که حالا باید صلح کنیم. بعد که تصمیم گرفت صلح کند، دید جورج بوش سر کار است، فکر کرد چرا حالا که این موجود پلید سرکار است صلح کنم؟ صبر می کنیم یک خوبش که سرکار آمد صلح می کنیم. پس تصمیم گرفت صلح نکند. بعد یک دفعه مموتی یک نامه فرستاد برای بوش. آقا هم فکر کرد حالا که او نامه را فرستاده پس لابد بد نیست صلح کنیم. بعد با شاعران مشورت کرد، دید اگر صلح کند تمام وزن و قافیه هر چه قصیده و مثنوی و غزل توسط معلم و قزوه سروده شده، به هم می خورد و اغلب شاعران با صلح مخالفند، به همین دلیل تصمیم گرفت صلح نکند.
بعد وقتی اوباما آمد فکر کرد حالا که اوباما به ما نزدیک است، احمدی نژاد هم نزدیکتر است، پس چطور است صلح کنیم. به همین دلیل قرار شد صلح کنند. بعد که احمدی نژاد برای صلح رفت و مذاکره را شروع کرد، یک دفعه متوجه شد که مذاکرات صلح آغاز شده است. تازه متوجه شد که این صلح یعنی سازش با آمریکا، به شدت عصبانی شد و تصمیم گرفت جلوی هر کسی که می خواهد صلح کند بگیرد، البته وقتی برایش توضیح دادند که خودت می خواستی صلح کنی تا حدی متوجه مساله شد.
منظورم این است که الآن نصف جمهوری اسلامی می خواهد با آمریکا صلح کند، نصف دیگرش می گوید اوه اوه زیادی نخور. فعلا هم کسی که آقا برای صلح فرستاده بود ، از طرف خود آقا متهم است که می خواسته صلح کند.
مجلس علیه دولت، دولت علیه مجلس
حالا به نظر شما مجلس مخالف دولت است یا طرفدار دولت؟ اگر طرفدار دولت است خوب چرا این همه درگیر می شود؟ اگر مخالف دولت است چطور سر یک استیضاح وزیر جوانان و ورزش و آموزش و راه و ترابری و بهداشت( که ظاهرا معلوم نیست بالاخره همه با هم ادغام شدند یا نه) اول ده نفر زیر نامه را امضا کردند، بعد یک دفعه شدند 37 نفر، بعد شدند 8 نفر بعد هم وسط کار یادشان افتاد که اقتصاد مهم تر از آموزش و غیره است. اصلا من به اینها کاری ندارم. از نظر شما مجلس طرفدار چی هست؟ یعنی همین مجلسی که گفته بود احمدی نژاد بی نظیر است با 230 امضا و گفته بود موسوی خائن است با 220 امضا و حالا با 93 امضا که معلوم نیست حالا شده باشد 60 امضا یا 240 امضا یا 12 امضا می خواهد احمدی نژاد را استیضاح بکند یا نه؟
یعنی نه اینکه مجلس در ذیل امورباشد یا در راس امور، اصلا خود رهبر هم معلوم نیست از همه بیشتر قدرت دارد یا نه. یعنی اگر قدرت دارد، چرا تصمیم نمی گیرد؟ اگر تصمیم می گیرد چرا اجرا نمی کند؟ من می توانم بپذیرم که رهبر توانایی جلوگیری از هر کاری را دارد، ولی نمی توانم قبول کنم که رهبر توانایی انجام دادن کاری را هم دارد یا نه. نه فقط در مورد رهبر، در مورد هاشمی رفسنجانی هم همین طور . یک لحظه فکر کنید که این آدم آیا یک مقام عالی کشور است یا یک دشمن مهم حکومت؟ الآن یک عده ای از ماها، خودم و خودتان را می گویم معتقدیم که هاشمی دشمن حکومت است و احمدی نژاد عامل اصلی استبداد، عده دیگری فکر می کنند احمدی نژاد در حال حاضر دشمن اصلی خامنه ای است و هاشمی عامل اصلی حکومت.
باور کنید داستان همین است. طرف انگلیسی است و از من می پرسد الآن چه کسی قدرت را در ایران در دست دارد؟ به نظر شما من این چیزها را چطوری توضیح بدهم؟ اصلا می شود توضیح داد؟ و بعد از توضیح وقتی می پرسند همین جوری می خواهید جهان را مدیریت کنید، چی جواب شان را بدهیم؟
سخنگویی که تکذیب شد
ما که نفهمیدیم که این آقای رامین مهمانپرست که سخنگوی وزارت خارجه است و در نیویورک توسط برخی از برادران سلطنت طلب و مجاهدین خلق نزدیک بود کتک سختی بخورد، چه حرفهای بدی درباره امارات زده، خیلی هم نمی شود فهمید که چی گفته. از بس که هموطنان در نقد یا دفاع افراد برخورد علمی و منطقی و عقلانی می کنند. می رویم بالاترین می بینی نوشته “ اظهارات احمقانه سخنگوی دولت ان” یا “ پفیوز! زر زیادی نزن” یا “ غلط کردی زر زدی” یا “ سخنگوی عوضی دولت خ.ر. باز مزخرف گفت” می پرسیم: حالا چی گفته؟ می گوید: “ مزخرف گفته”. می پرسم: “ آن که درست، ولی چه نوع مزخرفی گفته؟” می گوید: “ گنده تر از دهانش حرف زده” می گویم: “ قبول! ولی من که نمی دانم اندازه دهانش دقیقا چقدر است، شما فقط بگو چی گفته؟” بر و بر نگاه می کند و می گوید: “ تو فکر می کنی که من این قدر احمقم بروم ببینم این چه مزخرفی گفته؟ همین که مزخرف گفته معلوم است”
از آن طرف می روی اطلاعیه وزارت خارجه را می خوانی می بینی نوشته که برخی اظهارات غیرمسوولانه سخنگوی وزارت خارجه درباره امارات تکذیب شد. تا اینجا فهمیدیم که سخنگوی وزارت خارجه حرفی درباره امارات زده. یک جای دیگر می خوانیم: اظهارات ایشان درباره برخی همسایگان به طور غیرمسوولانه ای در نشریات غربی انعکاس داشت. خوب، پدرتان خوب! مادرتان خوب! این اظهارات غیرمسوولانه درباره یکی از کشورهای همسایه چی بوده که در رسانه های غربی تکذیب شده؟ می گوید: ایشان حساب شده حرف نمی زند. می پرسم: چه چیزی را حساب شده حرف نمی زند؟ می گوید: حرف هایی می زند که روابط ما را با کشورهای همسایه به هم می ریزد. می گویم: بالاخره می خواهی بگوئی این آقا چه حرفی زده یا نه؟ می گوید: تو هم بیکاری که فکر می کنی من بیکارم که بروم ببینم چه حرف غیرمسوولانه ای زده.
حالا ده بگرد، تمام اینترنت را زیرورو کنی بالاخره نمی فهمی که طرف چه حرفی زده که این همه بد است یا این همه تکذیب می شود.
البته یادمان نمی رود که آقای رامین مهمانپرست جانشین آقای قشقاوی شد که ظاهرا چند عضو خانواده اش در یکی از تظاهرات های سبزها شرکت کرده بودند. همین آقای قشقاوی که دیگر الآن خانواده اش در تظاهرات سبزها شرکت نمی کنند، چون اصلا تظاهراتی نیست که شرکت کنند، در یک بازدید از امارات گفته است که “ روابط ایران و امارات رو به گسترش است.” می پرسی: نسبت به سه سال قبل بهتر شده؟ می گوید: نه، آن موقع خیلی بهتر بود. می گوئی: نسبت به شش سال قبل بهتر شده؟ می گوید: بله، خیلی. آن موقع خیلی بد بود. می گوئی: نسبت به ده سال قبل چطور؟ می گوید: ده سال قبل که اصلا روابط مان عالی بود، الآن خیلی بدتر شده. می گویم: پس چرا می گوئی رو به گسترش است؟ بگو یک ماه خوب است، یک ماه بد است، یک ماه عالی است، یک ماه مزخرف است. نگاهی می کند و می گوید: خودت باشی چنین حرفی می زنی؟
البته ما که ناامید نشدیم، رفتیم مواضع آقای مهمانپرست، البته نه مواضع واقعی اش، بلکه مواضع سیاسی اش را بررسی کردیم و دیدیم که همین دو روز قبل گفته “ سخنان وزیر دفاع انگلیس وقیحانه است.”
بیا! بیخودی نیست روشان نمی شود بگویند چی گفته. اصلا معلوم نیست برای چی سخنگو تعیین می کنند که حرف بزند. آقای سخنگو! یک سنگ بگیر دستت برو پرت کن شیشه سفارت شان را بشکن. برای چی حرف می زنی؟ بیخودی نیست که این همه آقای خامنه ای از سیاست خارجی دولت احمدی نژاد دفاع می کرد. اصولا آقا از پرت کردن سنگ خوشش می آید.
بودجه صفر شده و نداریم
البته خیلی خوب است که در مجلس دانش آموزی که من نمی دانم به چه دردی می خورد و اصولا تا حالا اسمش را چرا جز یکی دوبار یادم نمی آید که شنیده باشم، اعضای آن با لباس های محلی شرکت کنند. خیلی خوب نیست؟ فکر کنید وقتی قرار است در سالن های مد همه زنهایی که مدل هستند، با چادر حاضر شوند، و از اول تا آخرش هم یک ذره نگذارند چادرشان این طرف و آن طرف بشود. حالا اینکه بیننده می بیند که آنها چه لباسی پوشیده اند یا نه مساله خودش است.
برای همین است که وقتی در سالن مد قرار است همه خانمها به قول کیهان کاریکاتور زلیخا فشن شو راه بیاندازند ، بالاخره باید یک جایی مثل همین مجلس دانش آموزی همه بچه ها با لباس محلی بیایند. اصلا به نظر من حالا که در مجلس کسی کاری برای انجام دادن ندارد، نمایندگان شهرهای مختلف هم با لباس محلی بیایند. آقای احمدی نژاد هم خودش به نمایندگان مجلس دانش آموزی گفته با لباس محلی بیایید. آنها هم سرشان را بروبر که نیانداختند پائین، چون بروبر برای خیره شدن است، یواش یواش انداختند پائین و احمدی نژاد گفت که « دولت بودجه لباس محلی دانش آموزان مجلس دانش آموزی را تامین می کند.»
خیلی هم خوب. حرف ندارد. البته ایشان در همان جلسه که قرار شده لباس محلی بدوزند و همه با لباس محلی بیایند، گفته که « به لحاظ بودجه تحت فشاریم و به همین خاطر بودجه خیلی جاها صفر شده و یا کاهش 25 درصدی داشته است.» من هنوز متوجه نمی شوم که چرا وقتی احمدی نژاد می خواهد تغییری در چیزی بدهد یا لطفی بکند، دستور عوض شدن لباس یا دوخت لباس می دهد. یادتان هست لباس دوخته بود برای ملوان های انگلیسی؟ راستی کسی کاپشن احمدی نژادی یادش هست؟ بیخودی نیست که هی سفارش لباس می دهد. بالاخره آدم اگر بودجه هم نداشته باشد اگر شده با سیلی هم لباس محلی بخرد، می خرد و بر مجلس دانش آموزی نصب می کند.