عبرتی از سیزده آبان امسال

مسعود بهنود
مسعود بهنود

آن چه دیروز در خیابان های تهران، و چنان که شنیده ام در چند شهر دیگر، گذشت، نه سخنی بود که کس نشنیده بود و نه می توان گفت که غریب است در کشوری هفتاد میلیونی که صد نفرشان هم چنین بگوبند. اما به باورم این که جمعی هر چند کوچک در روز روشن و در خیابان فریاد بزنند و بالاترین مقام کشور را قاتل خطاب کنند و به همین ملاحظه بگویند ولایتش باطل است، معنای درونیش این است که چیزی شکست. حریمی به حق یا به ناحق فروریخت. آن هائی که شش سال پیش نامه نوشتن چند وزیر را به رهبر “حریم شکنی” می خواندند حالا موجدین این امر را نامگذاری کنند لطفا.

جنبش سبز به قتوای عقل و به توصیه آقای خاتمی شعار مرگ بر … نمی دهد، به نظر می رسد و امید می رود همین ها که امروز گفته شد تندترین شعاری باشد که در ذهن سبز می چرخد. نسل گذشته در تظاهرات منتهی به انقلاب و سقوط رژیم پادشاهی، تا ماه ها، به شعار معروف “مرگ بر شاه” نرسیده بود، حتی آیت الله خمینی تا یک ماه قبل از انقلاب نگفته بود شاه باید برود.

 شتاب امروزی شعارهای تند البته بیش تر از اثر وجود رسانه های خارج از کنترل حکومت است [همان ها که اصطلاحا رسانه های بیگانه لقب گرفته]. اما چنین نیست که گمان رود هر جنبشی و هر تظاهراتی الزاما سرانجامش به آن جا می رسد که شعارها می گویند، بلکه چه بسیار حرکت ها که با درایت و مدیریت به تفاهم و وحدت تبدیل می شود. نمونه نزدیکش افغانستان، انتخاباتی با تقلب برگزار شد. کاندیداها همه گفتند و رقیب اصلی و قوی اعتراض کرد و دنیا صدایش را شنید. کار به بررسی کشید. تا کمیسیون گفت تقلب شده است حامد کارزای پذیرفت. این یعنی برگزاری انتخابات در دور دوم. خطر بزرگی بود اما چاره ای نبود. و به همین سادگی هم از مهلکه رست. گمان نکنید که کارزای هم کسانی را نداشت که در گوشش بگویند سفت بایست و مقاومت کن مردم افراد قوی را می پسندند اندکی وابدهی دیگر کار تمام است.

طرفه آن که سیستم مدیریتی ایران تنها کشوری بود که صبر نکرد تا تکلیف قطعی انتخابات افغانستان معلوم شود و در همان مرحله به کارزای تبریک گفت. انگار داشت همان را توصیه می کرد که در ایران به کار گرفت. یعنی تن ندادن به بازشماری واقعی. در ایران رهبر حاضر نشد بپذیرد در سیستمی که تحت نظر شورای نگهبان است خللی نشسته. از همین رو ولایت خود و ریاست جمهوری احمدی نژاد را به هم بست چرا که در جلسات خصوصی مدیریتی گفته شده بود اگر یک گام در مقابل این ها عقب بنشینید انتها ندارد.

اما امروز در میان شعارها، انگار مردمی این همه را می دانستند و دست مقابل را کاملا خوانده بودند که شعار علیه آقای جنتی هم می دادند. به نظرم این اهمیت درجه اولی داشت. معیار و اندازه آگاهی مردم را می رساند که خوب می دانند مشکل از کجاست.می دانند آقای احمدی نژاد از کجا آمده است. می دانند که در خوشبنیانه ترین نظر و قضاوت، صعود او حاصل سوء استفاده اش از اطلاعاتی است که از محل بیت المال، در شورای نگهبان گردآوری شده بود. و البته بستن با منابع قدرت و کاستن از ریسک اجرا.[این داستان باید روزی گشوده شود] 

در پایان امروز کم نخواهند بود کسانی مانند آقای حدادعادل که رفت و حرف های سی ساله را تکرار کرد آن بالا، که اگر گزارش امور را بخواهی بگویند “سیزده آبان با حضور میلیون ها تن از وفاداران نظام برپا شد و صدها نفری هم که به اغوای رسانه های بیگانه به خیابان ها ریخته بودند به همت امت حزب الله منزوی شدند” همان مضمونی که ازصدا و سیما هم پخش شد. از این گونه گزارش ها پرست در آرشیوهای دولتی و نشان می دهد تا روز 21 بهمن سال 57 هم در جلسات دولتی و فرماندهان نظامی جز همین ها چیزی نبوده است. نمونه دیگرش محمد صحاف وزیر تبلیغات صدام که حتی وقتی تانک های آمریکائی وارد بغداد شده بودند همان سخنان را می گفت که سال ها گفته بودند. اما پیداست که  واقعیت آن نیست که در گزارش های متملق ریبس پسند بروکراتیک می آید. اما در عین حال تمام واقعیت هم این نیست که در رسانه های بین المللی پخش شد که با دیدن آن ها گمان می رفت چند میلبون نفری در تهران و شهرهای بزرگ همه شعارهای مخالف داده اند.

راست و درست این است که در این روزگاران که خبر از بالاو پست می جوشد و مردمان جهان اگر بخواهند بی خبر نمی مانند شهریان خبر شنو و خبر شناس، در ذهن خود به هر رسانه ضریبی داده اند. ضریب  رسانه های جمهوری اسلامی نزدیک سیزده است. یعنی از صد واحد، سیزده واحد درست و قابل اعتماد. رسانه های بین المللی و جهان آزاد گاهی ضریبشان به هشتاد می رسد.

شاید از همین روست که آن ها که  در ایران متن های هفتگی برای امام جمعه ها می نویسند و همان را در روزنامه هائی مانند کیهان هم چاپ می کنند یکی از سوژه های همیشگی شان تاکید بر این است که رسانه های بین المللی مستقل نیستند. تلاش دستگاه حکومتی بر بی اعتبار کردن همه رسانه هائی است که مهارشان دست دولت ایران نیست. یعنی هر کس از نظارت استصوابی ارشادی ما نمی گذرد “بیگانه” است و چون بیگانه شد دیگر حسابش روشن است، گوشش نکنید و به من گوش کنید که راست می گویم. اما غافل که مردم می دانند و خوب می دانند که چه را باید از اخبار صدا و سیما شنید و کدام خبرها را از منابع دیگر.

اما جز ضریبی که مردم برای رسانه ها دارند، ضریبی هم در اهمیت دادن به اخبار، در ذهن مردم و روزنامه نگاران وجود دارد. کاربرد این ضریب کجاست. وقتی که خبر برسد هشت نفر آدم در قاهره وسط خیابان الحمرا علیه حسنی مبارک شعار دادند، یا در جده علیه ملک عبدالله، یا در عراق سابق علیه صدام حسین، این خبر هم برای رسانه های خبری مهم است و هم برای بینندگانشان. چنان که تا 29 بهمن سال 56 چنین خبری از تهران هم اگر می رسید مهم بود و هزار حرف و حدیث بر می انگیخت. اما همین تعداد و بلکه بیشتر اگر علیه روسای دولت اروپائی تظاهرات کنند برای هیچ کس خبر نیست. معمولی است. در کلاس اول روزنامه نگاری در این باره می گویند اگر سگی پای یک کودک را گاز بگیرد خبر نیست اما اگر کودکی پای سگی را گاز گرفت خبرست و باید منعکس شود. البته اگر یک باره صد سگ پای صد کودک را گاز گرفتند باز هم خبرست.

کسانی مانند مدیر روزنامه کیهان و مدیران خبر شبکه های تلویزیون که می نویسند توجه رسانه های جهانی به تحرک مخالفان در ایران زیادست و همین را نشانه ارتباط جنبش سبز با بیگانگان می گیرند، خود می دانند که چنین نیست. چرا که اگر به برخورد رادیوها و مطبوعات جهانی به مسائل ایران در پائیز و زمستان 1357 نگاه کنند، آن زمان تلویزیون های ماهواره نبود، ولی از روزی که آیت الله خمینی به پاریس رفت صدها خبرنگار و فیلمبردار دهکده نوفل لوشاتو را پر کرده بودند. با استدلال امروز کیهانیان، لابد در آن زمان هم رسانه های بین المللی با آیت الله سر و سر داشتند. که چنین نبود و نیست. علت اصلی عملکرد حکومت شاه و حکومت آقایان است که چنان فضای ساکتی ایجاد می کنند که هر صدائی با ضریبی که دارد تبدیل به آوار می شود.

کسانی مانند صفارهرندی و معاونش که موقع خداحافظی اعلام داشت که تنها اشتباهمان این بود که مماشات کردیم.  یعنی کم تعطیل کردند، کم توقیف کردند، لابد متاسفند که کاری نکردند که همه روزنامه نگاران اصلاح طلبان به نان شب محتاج و در لبه خودکشی قرار گیرند، ندانسته و گاهی برای خود شیرینی و حفظ مقام، مدام ضریب اعتماد به اخبار حکومت و کشور را کاهش می دهند و به همان نسبت ضریب بزرگ نمائی خبرهای علیه حکومت  را افزایش می بخشند. آماری که به تازگی منتشر شده که ایران را در انتهای جدول آزادی بیان جهان نشان می دهد [به استثنای سه کشور] از همین جا به دست آمده است.

آن ها آیا نمی دانند در کشوری گوجه فرنگی و تخم مرغ گندیده زدن به سر رییس دولت چیزی در حد سه روز حبس یا 150 دلار جریمه دارد، و درکشور دیگری همین که دانشجویی با زبان احترام آمیز از رهبر بپرسد چرا کسی از ایشان انتقاد نمی کند، خبر بزرگی است و آن دانشجو قهرمان می شود. و شایع می شود که او را بازجوئی کرده اند.

این که نوشتم چیزی شکست بدان معنا نیست که معتقدم حکومت ایران راهی جز سقوط ندارد، بلکه سخن از شکستن و افتادن در روندی است که می تواند به قدرت کشور منجر شود و می تواند به نقطه ناگزیر. کافی است نگاهی به بالاترین گروه های تصمیم ساز سال های گذشته کنند و ببینند کسانی که تصمیم های بزرگ گرفتند و الان دیگر در بازی نیستند چه می گویند. نگاهی به کسانی اندازند که اینک در جلسات تصمیم گیری حاضرند و از خود بپرسند آیا ممکن است که عده ای این همه بر سر همه امور همعقیده باشند.

در جست و جوی راه هائی برای ایجاد تفاهم ملی و توقف بحران باید گفت: طرح های ابتکاری و مضحکی مانند “جنبش سبز علوی”متعلق به سردار محمدرضا نقدی هیچ کاری نمی کند جز این که میلیاردها تومان ظرف سه روز برای تهیه شال و علم و کتل سبز  از بودجه بیت المال خارج و در کیسه دیگران می رود. چه رسد که وی به محض قرار گرفتن در سمت تازه  وعده داد که سه میلیون بسیجی مصنوعا سبز را به میدان در آورد و به غائله پایان دهد. کاشکی دیگران چنین به شوخی نگرفته باشند ما را.

برای اثبات آن چه گفته شد این تحلیل خبرگزاری جمهوری اسلامی را که دیروز عصر مخابره شده بخوانید و لحظه ای تامل کنید که افرادی با این میزان تسلط آیا قادر به حمل این بار بزرگ هستند:

بررسی همزمان اخبار رسانه‌های معاند و نحوه و محل حضور اغتشاشگران نشان می‌دهد که عوامل اغتشاش در تهران از خارج از مرزهای ایران و رسانه‌هایی که عمدتا در خلاف مسیر خواست عمومی مردم ایران سخن‌پراکنی می‌کنند، خط می‌گیرند و عمده جریان از دست عواملی مانند کروبی و موسوی خارج شده است.گزارش ایرنا حاکی است، برخی از این رسانه‌های خارجی مانند العربیه، الجزیره، بی‌بی‌سی، سی‌ان‌ن و فرانس 24 با پخش گزارش‌ها و تصاویری از راهپیمایی روز گذشته مردم تهران به مناسبت سالروز تسخیر لانه جاسوسی و روز ملی مبارزه با استکبار جهانی درصدد نمایش ناآرامی گسترده و خشونت پلیس علیه مردم برآمده‌اند. اطلاع‌رسانی لحظه به لحظه این رسانه‌ها از محل‌های تجمع و درگیری اغتشاشگران و در پی آن حضور پررنگ عوامل اغتشاش در نقاط مذکور، حکایت از آن دارد که مدیریت این جریان در آن سوی مرزهای کشور بوده و هدایت تجمعات از دست عواملی مانند کروبی و موسوی خارج شده است! به هر رو برگزاری مراسم 13 آبان دیروز که با حواشی بسیاری نیز همراه بود تا عصر روز گذشته نیز ادامه پیدا کرد.