بازگشت دوباره برخی از زندانیان به زندان کارون اهواز باعث نگرانی جدی نسبت به انتقال احتمالی سید ضیاء نبوی به این بازداشتگاه جهنمی است. وی در اقدامی شجاعانه طی نگارش نامه به صادق لاریجانی رئیس قوه قضائیه در اردبیهشت ماه سال جاری، شرایط وخیم زندان مخوف کارون اهواز را فاش ساخت که مرز زندگی انسانی و حیوانی در آن به هم ریخته است. ضیاء مشقات و سختی های طاقت فرسای تحمل حبس در این زندان جنوبی کشور را ”ورای حد تقریر” توصیف می کند.
این افشاگری برا ی مدتی وضعیت زندان کارون را در کانون توجه افکار عمومی قرار داد. این زندان بسیار بیشتر از حد گنجایش، پذیرای زندانیان است بگونه ای که برخی از زندانیان صبح وشب را در هواخوری ومحوطه حیاط زندان می گذرانند. به شهادت آقای پیمان روشن ضمیر که مدتی را در آنجا بسر برده است، تراکم جمعیت داخل بند ها و اتاق ها بگونه ای است که وقتی افراد می ایستند فضای محوطه پر می شود و حتی عده ای مجبور می شوند که بند را ترک کنند. شرایط بهداشتی اسفناک، نبود امکانات رفاهی اعم از سیستم سرمایش و تهویه، بازار داغ مصرف مواد مخدر، برخورد های زننده و اهانت بار مسئولین زندان، عدم تفکیک زندانیان و همبندی زندانیان سیاسی با مجرمین خطرناک از ویژگی های نا مناسب این زندان است.
افشاگری نبوی باعث شد تا وی به همراه عده ای از مصیبت اقامت در این زندان جهنمی رهایی پیدا کرده وبه زندان کلینیک اهواز منتقل شوند. این زندان اگرچه فاقد امکانات رفاهی چون کولر، یخچال ، خرید راحت میوه و مواد غذایی است، اما مشکلات حاد زندان کارون را ندارد.
اما بنظر می رسد هدف از انتقال احتمالی ضیاء نبوی به زندان کارون اهواز تشدید فشار بر این دانشجوی زندانی است. حاکمیت پادگانی و دستگاه قضایی با روش های گوناگون می کوشد تا زندانی سیاسی را بشکند و یا وی را منفعل سازد. از این رو “زندان در تبعید”، عدم رعایت اصل تفکیک جرائم در زندان ها، ادغام زندانیان بزهکار با زندانیان عقیدتی و قرار دادن زندانی سیاسی در شرایطی مشقت بار و غیر قابل تحمل از حربه های اصلی ساختار سلطه برای درهم شکستن مقاومت مخالفان هستند.
فعالیت های دانشجویی ضیاء نبوی در انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه انوشیروان بابل و شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت در حد فاصل سال هلی 1386-1382 باعث خشم و کینه دستگاه امنیتی شد. از این رو با ستاره کردن وی را از تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد محروم کردند. فعالیت های انتقادی و دانشجویی وی در “شورای دفاع از حق تحصیل” ادامه یافت. مشارکت و حضور فعال در جنبش سبز باعث شد تا او در تابستان 1388 بازداشت گردد وپس از دوران سخت بازجویی های اجباری به 15 سال حبس تعزیری شامل ده سال حبس در تبعید ( ایذه ) و 74 ضربه شلاق محکوم گشت. این حکم در دادگاه تجدید نظر به ده سال حبس در زندان ایذه تقلیل یافت.
او از سال 1388 تا کنون یک ساعت نیز مرخصی نداشته است. همچنین دوری محل زندگی خانواده اش ( اطراف سمنان) با شهرستان اهواز اجازه نمی دهد که وی به نحو مناسبی با خانواده اش در دوران حبس ملاقات کند.
اما وی علیرغم این فشار ها، مقاوم و پایدار بر روی مواضعش ایستادگی می نماید و در دوران حبس نیز مسئولیت اجتماعی خودش را فراموش نکرده است. او همانگونه که در دوران دانشجویی از دانشگاه فقط مدرک و شغل نطلبید و نسبت به آرمان های دانشجویی ومحیط پیرامونش حساس بود، در دوران اسارت نیز به به شرایط نا بسامان زندان اعتراض می کند . او در نامه مشهورش بدون اینکه به مظالم رفته بر خود اشاره ای نماید، وضعیت وخیمی را شرح داد که چگونه وادار کردن زندانیان عادی به رقابت بر سر مایحتاج اولیه حیات، بتدریج زندگی آنها را از ارزش های بشر دوستانه تهی می سازد و خلق و خوی ضد انسانی را در آنان تقویت می کند.
روحیه آزاده، ایستادگی، منش اخلاقی، تحمل رنج و درد بسیار و رفتار عقلانی باعث شده است تا نبوی موقعیتی برجسته در بین زندانیان سیاسی و دانشجو پیدا کند. او تاوان نقادی و عصیان در برابر بی عدالتی و خودکامگی را پس می دهد و تداوم اذیت و آزار در دروان حبس تلاشی است تا اطاعت را بر وی تحمیل کند.
اما عملکرد وی در بیرون و درون زندان نشان می دهد که تصور انقیاد وی، خوابی آشفته است که تعبیر نخواهد شد. ا وضعیت وی در عین حال گویای مشکل بزرگ شرایط ضد انسانی و فجیع زندان های جمهوری اسلامی است. از این رو مدافعان حقوق بشر ونیروهای آزادی خواه مسئولیت دارند تا با همگرا کردن فعالیت ها و ارتفاع بخشیدن به اعتراضات اجازه ندهند او و دیگر زندانیان مشابه، قربانی محرومیت های مضاعف در دوران حبس شوند.
با توجه به اتفاقات دردناکی که برای زنده یاد هدی صابر و پیش از آن برای قربانیان مرگ های خاموش در زندان ها رخ داد، باید هشدار عیسی سحرخیز را جدی گرفت که شجاعانه از درون زندان احمد شهید؛ گزارشگر ویژه سازمان ملل را خطاب قرار داد که توطئه مرگ تدریجی و بی صدای زندانیان سیاسی را تدارک دیده اند.
قرار دادن مجرمیان خطرناک در کنار زندانیان سیاسی - عقیدتی و بهره برداری از اقدامات ایذایی آنها راهی آسان وکم هزینه برای حاکمیت در نا امن کردن فضای زندان ها و درست کردن “زندان در زندان” است.
ا ز این رو هر کس در هر نقطه ای که است می تواند در حد بضاعت بکوشد تا جلوی این روند خطرناک گرفته شود. جمع شدن قطرات فعالیت های فردی و گروهی جویباری می شود تا در نهایت امواج خروشان اعتراض بر علیه خشونت دولتی و ایجاد بازدارندگی در برابر آن خلق گردد.
علاوه بر اهمیت توجه به سلامت و امنیت زندانیان سیاسی، برخورداری زندانیان عادی از زندگی انسانی مطابق قوانین داخلی و استاندارد های جهانی حبس نیز ضرورت دارد.
ماجرای ضیاء نبوی به وضعیت بغرنج برخی از زندان های ایران پیوند خورده است. زندان های کارون اهواز، دیزل آباد کرمانشاه، سنندج، بیرجند، زنجان، بندر عباس، برازجان، خرم آباد و ده ها مورد مشابه، شرایط وحشتناکی دارند که به جای اصلاح زندانی، وی را به سمت سقوط بیشتر در دامان بزهکاری و خلاف کاری سوق می دهند. این شرایط با اهداف و منظور قانون گذار از نظام مجازات تعارض دارد که تنبیه را وسیله ای برای اصلاح فرد و بازگشت وی به زندگی سالم بشمار می آورد. همچنین تفاوت فاحش شرایط زندان ها در تهران و دیگر شهر های بزرگ با زندان های فوق الذکر، بعدی دیگر از وجود تبعیض بین مرکز و پیرامون را منعکس می سازد.
تراکم جمعیت بالا بزرگترین مشکل زندان های ایران را آشکار می سازد. بموازات افزایش جمعیت و رشد نرخ بزهکاری، شمار زندانیان نیز زیاد شده است. منتها متناسب با این ازدیاد، زندان و بازداشتگاه عمومی ساخته نشده است. ازاین رو زندان های موجود کشور در آستانه انفجار بسر می برند. در حال حاضر مطابق آمار رسمی جمعیت زندانیان ایران 220 هزار نفر هستند. اما زندان های کشور بر اساس استاندارد میزان مکان لازم برای هر زندانی، گنجایش اسکان 60هزار نفر را دارند. ایران به لحاظ تعداد زندانی رتبه سوم را در آسیا دارد و همچنین از این جنبه جزو ده کشور اول دنیا است. نسبت شمار زندانی ها به کل جمعیت پس از انقلاب آهنگ صعودی داشته بگونه ای که از پنج صدم درصد در سال 1357 به 29 صدم درصد در سال 1390 ارتقاء یافته است.
این آمار ها ضرورت در اولویت قرار دادن ساخت و توسعه زندان ها و افزایش امکانات رفاهی و بهداشتی آنها در مجموعه اقدامات تامینی و تربیتی کشور را نمایان می سازد.
ضیاء نبوی و مهدی محمودیان از جمله زندانیان سیاسی هستند که شجاعانه وضعیت فاجعه بار زندان ها را شرح داده اند و ضرورت توجه و حل این معضل را گوشزد ساخته اند. آنها فقط پیرامون وضعیت نابسامان خود اطلاع رسانی نکردند بلکه کوشیدند تا نسبت به حل مشکل همگانی زندانی ها حساسیت سازی نمایند.