نگاهی به یک سفر از نیویورک

روزبه میرابراهیمی
روزبه میرابراهیمی

po_rozbeh_mir_ebrahimi.jpg

سفر محمود احمدی نژاد به نیویورک به پایان رسید و می توان آن را یکی از پر سر و صدا ترین موضوعات هفته گذشته در آمریکا و دنیا دانست. با توجه به پایان این سفر در این فرصت و با توجه به اینکه در این روزها در جریان خبری و رسانه ای و جو شهر نیویورک بودم تلاش می کنم از نگاه خودم به ارزیابی این سفر بپردازم.

در طول یکسالی که در نیویورک زندگی می کنم کمتر پیش آمده بود که این چنین، موضوعی همه ابعاد زندگی شهر را تحت تاثیر خود قرار دهد ( این تاثیر علی رغم آنچه سعی دارند نشان دهند بیشتر بار منفی داشت تا مثبت). این تجربه برای خودم هم کم نظیر بود. اتفاقات این روزها و قضاوت ها و حکایت هایی که در پی داشت نیز برایم بسیار جالب توجه بود. هم واکنش ها و اتفاقات این شهر و هم واکنش های داخل ایران و هم تفاسیر و تحلیل های گاها خارق العاده ای که از ماجرا ها شد.

سفر محمود احمدی نژاد به نیویورک پیش از آغاز، جنجالی را به راه انداخته بود. درخواست وی برای بازدید از منطقه “گراند زیرو” در نظر اول یک درخواست عادی و موجه بود اما تبدیل به آتش تهیه اتفاقات پس از آن شد. بازدید از این منطقه از سوی مقامات عالی رتبه و رهبران کشورهای دیگر چند باری پیش از این نیز روی داده بود بخصوص چندی پیش تر که حامد کرزای رئیس جمهور افغانستان از این منطقه بازدید و ادای احترام کرد.

“گراند زیرو” برای آمریکایی ها واقعا منطقه ای مقدس شده است که وقتی یک بیگانه نیز به آنجا می رود فضای حزن انگیزی را می بیند که حتی اگر بخواهد لبخند هم بزند بطور طبیعی نمی تواند. آنجا براستی نقطه ای تعیین کننده در تاریخ است و درخواست هر کسی از جمله احمدی نژاد برای بازدید از آنجا قابل درک است اما چرا با این درخواست مخالفت شد؟ محمود احمدی نژاد در افکار عمومی امریکایی ها نماد چهره ای تندرو و “حامی تروریسم” است. چهره ای که منکر واقعه هالوکاست است و خواهان نابودی “اسرائیل” و محو آن از روی نقشه جهان. این چهره ظرف چند روز در افکار این ملت شکل نگرفته است و حاصل نزدیک به دوسال “تکرار” مواضع از سوی وی است. در ذهن امریکایی، صدها سخنرانی و مصاحبه از وی در طول این سال ها ثبت شده است که نمی توان امید داشت بزودی و با یک مصاحبه و سخنرانی برطرف شود. روزی که در تلویزیون های امریکا و بخصوص شهر نیویورک این درخواست احمدی نژاد مطرح شد انگار کسی زخمی را نمک پاشیده باشد شهرآشوبی راه افتاد. من هم که یک ایرانی هستم که در این شهر زندگی می کنم ناخواسته بیشتر مورد سوال و توجه قرار گرفتم.

احمدی نژاد یک درخواست معمولی داشت اما یا نمی دانست که چه چهره ای در اینجا دارد یا می دانست و خواستار این پیامدها بود.

وی با آن درخواست بخش وسیعی از شهر و مردم امریکا را عصبانی کرده بود. بازتاب این عصبانیت در روزهای حضور وی در نیویورک در رسانه ها و روزنامه های پرتیراژ این شهر کاملا قابل لمس بود.

این واکنش تند یکی از بی سابقه ترین واکنش هایی بود که حتی نیویورکی های پرسابقه نیز به خود دیده بودند. احمدی نژاد در روزهایی که در نیویورک بود بسیار فعال بود و به تعداد بسیار زیادی مصاحبه و سخنرانی داشت و علی رغم آنچه تصور می شود در ترمیم چهره خود ناتوان بود.

دو واقعه سخنرانی احمدی نژاد در دانشگاه کلمبیا و مجمع عمومی سازمان ملل و حاصل چند مصاحبه تلویزیونی که انجام داد را می توان اینگونه جمع بندی کرد:

یک- واکنش های هیجان انگیز روزنامه های اصولگرا مانند “کیهان” برای کسانی که از نزدیک در این شهر شاهد ماجراها بودند تنها نشانه های دیگری از “استفاده به مطلوب” بود آن هم با قلب واقعیت. روزنامه “کیهان” در یکی از شماره های اخیرش با انتشار عکسی از جمعیت عظیمی در محوطه دانشگاه کلمبیا آنان را حامیان محمود احمدی نژاد معرفی کرد. در حالی که آن جمعیت تنها بخشی از یکی از تجمع هایی بود که این روزها علیه وی در نیویورک برگزار شد. از سوی دیگر متاسفانه صدا و سیما نیز در پخش مراسم سخنرانی وی در دانشگاه کلمبیا صریحا شعور مخاطب را نادیده گرفته است و با مونتاژ وحشتناک بعضی بخش ها که سوت کف های دانشجویان برای سخنرانی رئیس دانشگاه کلمبیا بود به گونه به بیننده خود القا کرد که این واکنش ها به سخنان محمود احمدی نژاد است و بیچاره مردم…

دو- سخنان ابتدایی رئیس دانشگاه کلمبیا در معرفی محمود احمدی نژاد نیز واکنش های متفاوتی را در داخل و خارج ایران در پی داشت. هر چند سخنان وی در همان لحظات با استقبال و تشویق های حاضران همراه بود که حتی خود وی مجبور شد تا درخواست کند که” کسی دست نزند” اما ادبیات بکار برده شده توسط وی انتقاداتی را در پی داشت. حتی ساعاتی پس از این سخنان که در راه بازگشت از استودیوی یکی از شبکه های تلویزیونی در نیویورک بودم این موضوع در تاکسی هم مورد بحث قرار گرفت و پس از آن نیز در بین برخی از اساتید و دانشجویان دانشگاهی که در آن مشغول هستم مخالفت هایی با این ادبیات بکار برده شده توسط رئیس دانشگاه کلمبیا صورت گرفت. اعتراضات به آن سخنان از سوی برخی امریکایی بیشتر بخاطر این بود که اعتقاد داشتند چند لقب استفده شده در متن ( دیکتاتور و بی سواد خواندن احمدی نژاد) نباید از زبان یک دانشگاهی بیرون می آمد و گرنه همه با محورهای سخنان وی بشدت موافق بودند.

در بین واکنش هایی که از سوی ایران در این باره صورت گرفت هیچ کدام تاثیری در پی نداشت اما نامه ای که با امضای چند رئیس دانشگاه های ایران خطاب به رئیس دانشگاه کلمبیا نوشته شده بود نسبتا تاثیر گذار بود چون تا چند روز بعد هم پرسش هایی که در آن نامه مطرح شده بود مورد بحث چند محفل دانشگاهی که در آنها حضور داشتم، بود. پرسش هایی که جدا از ماجرای احمدی نژاد و مواضع اش پرسش هایی تاریخی بود که برخی را در اینجا به فکر فرو برده بود.

سه- مواضع احمدی نژاد در نیویورک بخصوص آن بخش که به مسایل داخل ایران مرتبط بود به شدت از او تصویر انسانی “دروغگو” را ساخت. مواضع او در مورد مسایلی چون زنان، همجنسگرایان، اعدام ها، اخراج اساتید و محدودیت برای دانشگاهیان و… بگونه ای بود که انگار با مردمی خالی از ذهن نسبت به مسایل ایران سخن می گوید. شاید اگر این مواضع وی در نیکاراگوئه و ونزوئلا و بولیوی و… بیان می شد آنها باور می کردند و آن تمسخر ها در محیط دانشگاه را حاصل نمی شد.

احمدی نژاد در نیویورک بجز منکر “هالوکاست” بودن به منکر بسیاری از واقعیت های واضح جامعه ایرانی نیز تبدیل شد.

چهار- هر چند اگر عقلانیت بیشتری در حکومت بود این فرصت می توانست دافع خطر علیه ایران ( از جمله حمله نظامی ) باشد اما تبدیل به تشدید تهدیدات شد. بگونه ای که در هیاهویی که احمدی نژاد به آن دامن زد چند طرح در دستور کار مجلس نمایندگان و سنای امریکا علیه جمهوری اسلامی بدون کمتر مشکلی به تصویب رسید که برخی از صاحب نظران خطر این مصوبات را به نوعی مجوز پنهان دست زدن به اقدامات تندتر از سوی دولت کنونی (امریکا) می دانند. جالب است که این مصوبات در مجالسی به تصویب رسیده که اکثریت آن را دموکرات ها در دست دارند. ( قابل توجه مقامات عالی رتبه نظام که پیروزی دموکرات ها در انتخابات گذشته را پیروزی نظام جمهوری اسلامی دانستند و رسما در تریبون ها این تحلیل خود را بیان کردند! )

بزرگ ترین دستاورد سفر احمدی نژاد را باید به حساب کسانی گذاشت که می خواستند چهره یک نظام “یاغی” را به دنیا نشان دهند برای توجیه اقدامات تند آینده خود. برعکس برخی از تحلیل گران ایرانی که در این روزها از پیروزی احمدی نژاد و مظلومیت وی نوشتند این تحلیل در دنیایی که رسانه ها سخن اول و آخر را می زنند تنها به درد تحلیل های شخصی می خورد و قادر به جهت دهی نیست. من در این موضع شکی ندارم که اسرائیل، احمدی نژاد را موهبت و سرمایه ای “ الهی” برای خود می داند.

پنج- اما از یک نگاه دیگر، این سفر دستاوردهای بزرگی برای کشورمان ( ایران ) داشت. چهره پر سر و صدای احمدی نژاد در این روزها نام ایران را بیش از پیش بر سر زبان های مردم امریکا و دنیا انداخت و تلویزیون های مهم دنیا بارها و بارها در مورد ایران و به بهانه احمدی نژاد گزارش و خبر پخش کردند. پس از مدت ها، مواضع سوال برانگیز احمدی نژاد در مورد مسایلی چون زنان و دانشجویان و آزادی و اعدام ها در ایران باعث شد که افکار عمومی دنیا از “انرژی هسته ای” و “هالوکاست” به مقوله نقض حقوق بشر و مصادیق آن در ایران بیش از پیش توجه کند. پس از سفر احمدی نژاد به نیویورک حالا بسیاری از مردم دنیا می دانند که آمار اعدام ها در ماه های اخیر در ایران چه تعداد بوده، تاکنون چند روزنامه توقیف شده اند، چند فعال مدنی و سیاسی به زندان رفته اند و چند نفر در صف های دادگاه ها هستند، زنان چه می خواهند و کارگران چه را طلب می کنند و ده ها سوژه و موضوع دیگری که پیش از این کمتر به آن توجه نشان داده بودند.

آری! این ها هم واقعیت هایی است که برخی نمی خواهند ببیند.