پسرک همسایه روزهای تابستانش را با فروش شانسی می گذراند. البته منظورم این نیست که او با این پول کمک خرج خانواده اش بود، نه، محمود آقا پدر حسن، معتقد بود که بچه ها باید از بچگی راه پول در آوردن را یاد بگیرند. در نتیجه حسن صبحها شربت خاکشیری را که مادرش صبح اول وقت درست می کرد و توی یک سطل بزرگ می ریخت،می فروخت و ظهر وقت ناهارهم با خود مشتی سکه به خانه می برد و آن سکه ها را به دست مادرش می داد تا برای او نگه دارد.
حسن بعد از ظهرها هم شانسی می فروخت. او به محض اینکه ناهارش را می خورد، جعبه شانسی اش را بدست می گرفت ودر کنار درخت روبروی خانه ما بساطش را پهن می کرد و بلند بلند می گفت: شانسی های جدید آوردم. بیا شانست را امتحان کن.
برای من که آن موقع ۱۰ ساله بودم وحوصله خواب بعد از ظهر تابستان را نداشتم، دیدن حسن، شانسی های رنگارنگ ومشتری های او، یکی از سرگرمی های بعد از ظهر تابستان بود.
حسن به محض اینکه برق ۵ ریالی هایی که در دست بچه ها بود، چشمش را می گرفت، می گفت: امروز شانسی ها را از یک حاج آقایی تو بازار خریدم و آن حاج آقا هم گفته، چیزهای خوبی تو این شانسی ها هست.اما به محض اینکه بچه ها شانسی هایشان را انتخاب و با عجله آن را باز می کردند، چهره مغموم آنها دیدنی بود. اکثر وقتها از شانسی پسرهای همسایه سنجاق سر دخترانه در می آمد و از شانسی های دخترها هم یک اسب یا فیل پلاستیکی کوچکی که در یک جعبه ۵ سانتی متری جا شده بود.
پسرها فوری آن سنجاقهای سر را با دخترهایی که اسب یا فیل پلاستیکی نصیب شان شده بود، عوض می کردند تا دیگر پسرهای همسایه آنها را با سنجاق سر دخترانه نبینند! بعد هم بلافاصله با فیل و اسبهای پلاستیکی مشغول بازی می شدند.
حالا مدتهاست به این نتیجه رسیده ام که انگار داستانهای کودکی ما به شکلهای دیگردربزرگسالی هم تکرارمی شود. بطور مثال فکر می کنم برخی نمایندگان محترم مجلس نه ازصندوق رای بلکه از قوطی شانسی بیرون آمده اند و چهره مغموم رای دهندگانشان بعد ازهراظهار نظریا طرحهای پیشنهادی آنها، مرا به یاد چهره مشتری های پسر شانسی فروش می اندازد.
این نمایندگان، یک روز پیشنهاد ادغام سازمان محیط زیست با وزارت کشاورزی را به مجلس می آورند. روزدیگر وجود کودکان کار و خیابان را که تا نیمه شب در خیابانها مجبور به کارند،انکار می کنند.
روز بعد ابراهیم نکو نماینده رباط کریم و عضو هیات رییسه کمیسیون اقتصادی مجلس از تدوین پیش نویس طرح تشکیل وزارت ازدواج و طلاق به جای وزارت جوانان و ورزش خبر می دهد.
نماینده رباط کریم می گوید وزارت ازدواج و طلاق بسیاری از مشکلات جوانان،از جمله شرایط سخت ازدواج و دریافت وام را تسهیل خواهد کرد.
ابراهیم نکو هر روز شاهد افزایش آمار طلاق و کاهش ازدواج است که از دید او این مغایر با توصیه های مسئولان نظام مبنی بر افزایش جمعیت کشور است!….
همانطور که در سطور بالا هم گفتم از قوطی شانسی چیز بدرد خوری بیرون نمی آید. رای های سرگردانی که براحتی روانه سبد کاندیداهایی می شود که از حداقل اطلاعات و مسئولیت در قبال مسائل عدیده مردم هم برخوردار نیستند، مانند آن ۵ ریالی های سرگردانی است که صاحبانش قدر آن را نمی دانستند و آن را با خوش خیالی به پسرک شانسی فروش می دادند و می گفتند: یا بخت و یا اقبال.
آخر از نماینده ای که در جریان لوایح متعدد، آمار و ارقام مختلف و مشکلات پیچیده کشور است، چطور می توان قبول کرد که حل مشکلات جوانان را صرفا در تسهیل امرازدواج بداند.
البته که ازدواج حق هر دختر یا پسر جوانی است،اما جا دارد از نماینده رباط کریم سئوال کرد که قبل از تسهیل شرایط ازدواج جوانان، برای اشتغال آنان چه فکری کرده اید؟
در حالی که نرخ بیکاری برای سال ۹۳، ۱۴.۵ درصد پیش بینی شده، یا زمانی که ۴ میلیون دانش آموخته بیکار در کشور وجود دارد، هنگامی که روزانه ۱۶ هزار پرونده به قوه قضاییه وارد می شود و سرقت، جرم نخست کشور است ومشکل مسکن به یک کلاف پیچ در پیچ مبدل شده، وزارت ازدواج و طلاق چگونه خواهد توانست برای زوجهای جوان شغل، درآمد و مسکن ایجاد کند؟