آه شراب شبنم!

نویسنده
مجید خرّمی

» شرح

نمایش میلِ سرزمین به بقای حیات ِراستین آدمی، درگروی نجاتِ هستی ماهیان وگیاهانِ آبزی…

 

پیکره ی شعر به معنا ی مجموعه ی اجزای تکوینی یک شعر، مورد ِ نظر ماست. بازنمودن ِپیکره های شش شعر، که خود درتشکل بهارانه منتشر شده اند، ازنمونه ی شعرنوین خانم طاهره باریی می باشند.

دراین روند با نگاهی چند وجهی به این پیکره های شش شعرِابتکاری و ویژه، می پردازیم.

 

زبانِ جاری باریی بی آلایش

فراگیردرنوسان است. سخن او بی مرزورهاست.چشمان شاعرهمچون لنزدوربین سینما، نافذ می چرخند.پیکره های شعرها با ظرافت ِهنرمینیاتورترسیم می یابند. با این واکاوی احساس ِتماس باطبیعت و واخونی جهان انسانی درقلمرویی متین برما آشکار می گردد.دراین راستا ما با اوج ِموج ِتخیل وایجازوتصاویربکر و زیبا ی باریی روبرو هستیم.

ادراک ِشاعرِفرزانه را که ازلایه ی جهان ِپیرامون به لایه ای دست یافتنی تبدیل می گردد، باهم مرور می کنیم :

نکته : دراینجا به جهت اختصارکلام پیکره ی شعربلند را کامل نقل نمی کنیم و تنها به آوردن ِ بند ها یی روشنگرومُوجز اکتفا می نماییم.بخش آغازین از پیکره ی شعرنخست :

کوپن ها ی بلُور

باغ را که همین نزدیکی ها بود

وبه ما مرتب چشمک می زد

به خانه آورده اند

درخت ها ستون سقف می شوند

برگ ها، پَروبال اتاق ها

……………….

درابتدا به ساکن ما با یک فضای سورریال روبرو می شویم.

اما مانند این اتفاق درشهرمسکونی ما فرانکفورت هم بوقوع پیوسته است.

درباغ ِنخل ها، یا « پالمِن گارتن » گل خانه های بزرگ، میزبان درخت ها هستند، ونمایشگاه گل های اُرکیده.اما دربندهای بعدی نگاه سورریال باریی به دریافت های دیگری مُنجر می شود که برای ما هم دیدنی است :می خوانیم:

شیشه ها آب شده به زمین فرو رفته اند.

…………….

پیازنور

که آرام آرام درجام شیشه ای جا می افتد

غباری نمی بیند که فُوت کند.

سیرها وپیازها جوانه زده

دست ِکاردوچنگال را گرفته اند

شبنم شده آب آشامیدنی.

……………

دراصل شیشه های پنجره ها محو شده است ونیازی به پاک کردنشان نیست.این منشوروبازتاب نوراست که خانه را محاط می سازد، و جوانه ها وپیچک ها دستِ کارد وچنگال را می گیرند.

این دل خواست شاعر است که شاید بتوان عصاره ی شبنم را نوشید وازتشنگی باز رهانید.ازامواج متراکم نور حجم بخاری به تزاید می رسد که به شراب شبنم مُبدل می شود.دربند دیگر چنین می آید :

ومنظره پیش رو

با خودمان چنان درآمیخته

که هیزم شکن درآبراه ها

مدعی مهارت،

داوطلب نگاهبانی از ماهیان وگیاهان آبزی شده.

دراین بند های پیش پایانی، دیگر ما ازفضای یک باغ سبز که خانه ی

مفروضی را فرا گرفته بود، که هرچند خود این خانه نماد ِ سمبولیکی

دارد که نمایش میل سرزمین است به بقای حیات راستین آدمی، درگروی

نجات هستی ماهیان وگیاهان آبزی.

دربند بعدی حمایت ازحریم مادی طبیعت چنان اوج گرفته است که

ارّه بدستان ِتاراجگر را برای همیشه به تبعید فرستاده اند :

با یکدیگرچنین می خوانیم :

چه چیز آشکارتر

که دیوهای ناراضی را

درجعبه های شیشه ای

به تبعید فرستاده اند.

این نهایت خواست ِانسان حامی طبیعت آزاد است، که برای کسانی که جنگل ها را به آتش می کشند ورودخانه ها را به نفت وقیر می آلایند، باید سرنوشتی محتوم درجعبه های شیشه ای درنظرگرفت تابه تبعید تن بسپارند.

بند پایانی که تبلورپیروزی نهایی انسان آگاه به رشد وتکامل است، چنین شیوا بیان می شود :

سرسبزشده ایم

با کوپن های بلور

برای منظره شدن بسته ایم صف.

آری این آرزوی شاعر زمانی برآورده خواهد شد، زمانی که از سَر، سبز شده باشیم، یعنی فقط این رونق آبادانی را برای خودمان تنها نخواسته باشیم.این رویش بالنده به سبزی هستی وجود مارا چنان تسخیر کند، که با کوپن های رایگان بلورین با شادمانی برای شکوفایی منظره شدن صف ببندیم.

این جشن ِشکوهمند ِدرهم آمیختگی انسان است بانمادهای طبیعی. رهایی خیال باریی، ازاین جهان آشوب مارا به اندیشه ی بازنگری وخویشتن باوری ونواندیشی مفید، نوید می دهد ورهنمون می سازد.

این فرایند ِپیکره ی شعرِ کوپن های بلور، جلای جلوه وجلال ِ جهانی است ممکن در متنی آموختنی که همه ی ما نیکان

می توانیم به اختیار دربازسازی بستر آن بکوشیم وبه نهایتِ زیبایی براین دست ببالیم.

پایان ِتفسیرپیکره ی شعر نخست، اززنجیره ی

پیکره های شش شعر نوین وممتازخانم طاهره باریی.