بازخوانی یک سراب

احمد میری
احمد میری

طرح مسئله: هدف مقاله، بازخوانی اشتباهات 33 ساله انقلاب ایران 57 است که درذهن بسیاری از انقلابیون، سرابی بیش نبود.

22 خرداد 88، نقطه عطفی در نشان دادن این سراب بود؛ زیرا مسیر فکرسیاسی- دینی بسیاری را تغییرداد و یک سوی، نظام دست به تصفیه و پوست اندازی عمیقی زد ودایره نظام محدود به عده ای خاص گردید.

از22 بهمن 57 تا 22 خرداد88 در مقاطع مختلف، جمهوری اسلامی، دوستان و نیروهای وفادار خود راازدست داد و قطار سیاست در هرایستگاه، بسیاری را پیاده وکمتر سوار کرد و این قطار اکنون چه خالی می رود!

دایره انقلاب از ابتداء چنان گسترده بود که شامل همه ایرانیان بود؛ اما کم کم بسیاری حذف شدند. این دایره همچنان بسته تر می شود؛ ازجمله جریانات ونیرو هایی که در فرایند 33 ساله ازدایره انقلاب حذف شدند عبارتند از: کمونیست ها، مجاهدین، جبهه ملی، نهضت آزادی (بااستعفاء دولت موقت)، بنی صدر (اولین رئیس جمهور)، آیت الله شریعتمداری، قطب زاده، آیت الله منتظری (کناره گیری از قائم مقام رهبری)، موسوی (8سال نخست وزیر دوران سخت جنگ که در زندان به سر می برد)، کروبی (8 سال رئیس مجلس که در زندان به سر می برد)، خاتمی (8سال رئیس جمهور) خانه نشین وفتنه گر؛ هاشمی رفسنجانی (8سال رئیس جمهور و رئیس مجمع تشخیص مصلحت ورفیق 52 ساله رهبر) حامی فتنه. بیت امام خمینی وجریان انحرافی وحتی احمدی نژاد که مقرب درگاه بود و نزدیک ترین فرد به رهبری، درحال حدف شدن است.

در22 خرداد فهمیدیم چه راحت و ارزان، انقلاب فرزندانش را آرام آرام می خورد و حتی به نزدیک ترین فرزندان ونوه ها وبنیانگذارانش هم رحم نمی کند وهمچنان قربانی می دهد و فهمیدیم چه خواستیم؛ چه شد؟ چه بودیم و چه شدیم و دراین 33سال بر نخبگان ما چه گذشت؟ فهمیدیم کجای تاریخ ایستاده ایم و رحمت اسلامی را تجربه کردیم.

اینجانب بعنوان یک جانباز (35درصد) که از اول جنگ (31 شهریور 59)، درس وزندگی را رهاکردم وخود را وقف نظام نمودم ودر12 مهر59 درجبهه مجروح شدم وسالهای بعدهم در جنگ ایران ولبنان برای حفظ نظام جنگیدم وبعداز جنگ در دانشگاهها نیز مسئول انجمن اسلامی بودم؛ 8 سال فرماندار نظام (دوره خاتمی) و سپس تدریس دردانشگاهها و… اما بعد از انتخابات بحث انگیز 88 درسلول های انفرادی وزارت اطلاعات بارها تحقیر شدم؛ شب های زیادی دربی خوابی، ساعت ها فکر کردم؛ عبرت ها ودرس های فراوانی از زندان جمهوری اسلامی آموختم و باتوجه به رشته تحصیلی (علوم سیاسی) 33 سال جمهوری اسلامی را بازبینی وکالبدشکافی کردم؛ دراین مقاله می خواهم به بازخوانی اشتباهات گذشته صادقانه اعتراف کنم و بخشی از واقعیت های پنهان شده 33 نظام را عنوان کنم.

در واقع بعداز 22 خرداد چشم ها را شستم تا حقیقت گمشده را پیدا کردم. درواقع 22خرداد “تازیانه رحمت” برای من وهزاران نیروهای وفادار به نظام بود. امروز فهمیدیم “چگونه می توان به تاولهای پای 33 ساله انقلاب گفت:تمام مسیرهای طی شده اشتباه بود”. من حقیقت پنهان شده انقلاب را درپشت میله های زندان 88 کشف کردم. اکنون که درحال مطالعه این مقاله هستید من در زندان جمهوری اسلامی هستم.

نخبگان انقلابی و روشنفکران دیروز جوانان ایران زمین را درمسیر اشتباهی قرارداده بودند؛ زیرا با “انقلاب دیروز”، “فردای ایران” رابه ناکجاآبادی بردند که ازدل آن نه به دموکراسی ونه به جمهوری رسیدیم.

8 سال جنگ وهزارمیلیارددلار خسارت آن با شهادت پاک ترین فرزندان ملت؛ ترک 6 میلیون ایرانی از وطن؛ فرار مغزها و مهمتر از آن فرار ژن ها؛ کشتار بعداز انقلاب؛ افزایش دشمنی ها همه حاصل انقلاب بود. هر چند اهداف وآرمان انقلاب قابل دفاع وسقوط رژیم شاه اجتناب ناپذیر بود؛ اما مسیر طی شده، انحراف ازآن آرمانها بود و همه تبدیل به سراب شد. زیرا بعداز آن آزادی، قربانی حفظ جمهوری اسلامی شد.

آزادی، بعدازانقلاب ازایران رخت بست؛ چون آبادی هرکشور راباید نسبت آن باآزادی سنجید. درجامعه ای که آزادی نباشد؛ آبادی نیست. ایرانی صدسال همچنان دنبال گمشده قدیمی می گشت؛ اما و هزار اما! چون آزادی ندید آبادی نیافت؛ متاسفانه بعدازصدسال، امروز از آزادی، فقط میدان آزادی مانده است.

هدف مقاله؛ درس هایی از تاریخ 33 ساله ایران است که در22خرداد 88 تکمیل شد. حکومت چنان سیلی محکمی بر صورت ما نواخت واز خواب 33 ساله بیدارمان کرد ونظام سیاسی فقها عریان تر شد. ملت ایران یک حکومت به روحانیت بدهکاربود وپرداخت کرد اما باتجربه بسیارتلخ. درواقع این مقاله “اعتراف نامه” اشتباهات گذشته تاریخ نسل من ودرس های نسل دیروز برای نسل امروز است؛ تا نسل فردا دوباره اشتباهات گذشته را تکرارنکند و قبل از هراقدامی به بازخوانی مجدد تجربه تاریخ بپردازد.

از 22 خرداد فهمیدیم؛ تلخ نوشی امروز معلول اندیشه وعملکرد انقلابیون دیروز ماست. پس از دیروز برای امروز وفردا عبرت بگیریم چون امروزمان محصول دیروزمان است وفردای ما؛ محصول امروزمان است. 22خرداد به ما نشان داد برای مبارزه با استبداد وکسب آزادی قبل ازهرچیز باید “فرهنگ استبداد” راتغییرداد بعد حکومت استبدادی را زیرا بعد از33 سال فرهنگ سیاسی همان حکومت گذشته رابازتولید کرد. به قول ویل دورانت: “هرشکلی ازحکومت؛ محکوم به نابودی باافراط درهمان اصولی است که برآن بنا شده است” انقلاب افراط بود که جامعه ما رابه تفریط رساند ودورباطل تکرارشد. “عمامه به جای تاج”. اما 22خرداد به ما چه گفت؟ چه سیلی برصورت ما نواخت و بسیاری را بیدارکرد. چرا 22 خرداد تازیانه رحمت بود؟ ! و ما ازاین تازیانه چه درس ها وعبرت ها آموختیم؟ ما را به بازنگری به همه ابعاد زندگی مان واداشت.

 

بُعد دینی:

22خرداد به ماآموخت؛ باید ازکسانی ترسید که تنها یک “کتاب مقدس” و تفسیر ازآن را مقدس می پندارند و همه برداشت های خود را تقدیس می کنند وخود را “حقیقت مطلق” ودیگران را “باطل مطلق” می پندارند.

به همین دلیل؛ صحنه سیاست وجامعه را صحنه “حق وباطل” کرده اند. 22 خرداد به ماآموخت وقتی دین درخدمت سیاست قرارگیرد هم خود را عبوس ومخوف جلوه می دهد وهم سیاست را آلوده به خشونت وبی رحمی می کند. به همین دلیل، ماشین نفرت را به نام دین هرروز شعله ورتر می کند تا “دین فروشی” شود؛ اما “قدرت فروشی” نشود. اوج آن رفتن ماشین نظامیان برروی یک شهید سبز درروز عاشورا بود. در22 خرداد فهمیدیم چرا به بهانه الله اکبر دهانمان را بوئیدند که مبادا درپشت بام های خانه مان گفته باشیم الله اکبر! حکومت عجیبی ست! خدارا باید درپستوی خانه مان نهان کنیم! که الله اکبرهم جرم است!.

از 22 خرداد آموختیم که چگونه ازدین خدا برای بقاء خود هزینه کردند وعاشورای88 چنان کردند که رژیم شاه ازآن شرم می کرد. خدایا دین تورا ابزاری برای غارتگراقتصادی قراردادند به همین دلیل؛ “چاه جمکران” رانشان مان دادند تا “چاه نفت” رابه تاراج برند. پس آموختیم؛ حکومت دینی هم دین را می تواند تباه کند وهم سیاست را به فنا برد وهم دنیا وهم آخرت مردم را نابود کند. در 22 خرداد فهمیدیم چگونه انقلاب به نام “خدا” تبدیل به یک نفرشد؟ خداهم درهیاهوی انقلاب گم وبدنام شد.

 

بُعد سیاسی

از 22 خرداد آموختیم؛ چگونه آن همه رویاهای 22 بهمن 57 به فراموشی سپرده شد؛ که ازآزادی؛ فقط میدانش واز جمهوری فقط خیابانش مانده است؛ چون اوج درگیری حکومت با مردم وکشتارآن در میدان انقلاب، آزادی وجمهوری بود. 22خرداد؛ چنان سیلی محکومی برصورت ما نواخت؛ چشم مان را باز؛ گوش مان را از ظلمتی که سالها وزیدن می گرفت ونمی شنیدیم؛ شنیدیم وزخم های کهنه دیروز را نشان مان داد فهمیدیم که چگونه اصل ها کم کم تباه شدند؛ فهمیدیم چرا ریشه ها را خشکاندند و بی ریشه ها را تقویت کردند؛ چرا بازرگان استعفاء داد وآیت الله منتظری از قائم مقامی رهبری کنار گذاشته شد؟ !

در 22 خرداد درعصر فوران آگاهی بعداز سالها فهمیدیم درروزگار حکومت جهل؛ فهمیدن هم جرم بزرگی است! زیرا آنچه بود فهمیدیم؛ نه آنچنان که می خواستند. وقتی پرسیدیم “رآی من کجاست؟” به زنجیر مان کشیدند؛ اما 22خرداد به ما آموخت اگر حرکت نکنید نمی توانید به زنجیرهایی که سالها به پایمان بسته اند آگاهی یابیم. به جرم فهمیدن؛ زندانی شدیم؛ شکنجه شدیم آوره وطن شدیم؛ تحقیر شدیم؛ جاسوس شدیم؛

22 خرداد؛ افق هایی را به ما نشان داد که 33 سال ازچشم مان پنهان کردیم؛ چشم ما یارای دیدن آن همه حقیقت رانداشت وگوش هامان؛ توان شنیدن بسیاری از صداها نبود که چه بلاهایی برسرفرزندان این ملت آمد یابی خبر ویا بنام مصلحت؛ نتوانستیم این همه عیب هارا ببینیم از رفتن به حریم خصوصی؛ زندان واعدام جوانان به بهانه های واهی؛ آوره شدن نخبگان درخاک بیگانه. وهاشمی رفسنجانی ها وهادی غفاریها؛ بعداز 33 سال فهمیدند رفتار نامناسب در مجلس اول بابازرگان پاک سرشت چه زشت بود! وامروز هزینه رفتاردیروزشان را می دهند. تقدیر وسرنوشت آنان را متوجه آن خطا ها کرد 22. خردا داوج فریاد خفته 33 ساله ملت ما وبسیاری از طالبان حقیقت بود؛ تا درمقابل اریخ ونسل های آینده شرمنده نباشیم. 22 خرداد به برخی از نخبگان ما آموخت؛ وقتی دردهه 1360جوانان کمونیست ومجاهدین رابه بهانه هایی به زندان انداختند؛ مخالفت نکردند؛ چون کمونیست و مجاهدنبودند؛ روزدیگر آیت الله شریعتمداری مرجع تقلید رادق مرگ کردند؛ اعتراض نکردند؛ چون مقلد او نبودند. مهندس بازرگان را به اتهام لبیرال عامل آمریکا خواند ودرمجلس اول؛ که رئیس مجلس هاشمی رفسنجانی بودشعار مرگ بربازرگان سردادند بازهم سکوت ویا حتی حمایت کردند سالهای بعد؛ آیت الله منتظری را ازقائم مقامی برکنار کردند وسالها در حصرخانگی قراردادند؛ نه تنها لب به اعتراض نگشودند؛ بلکه حمایت هم کردند. حالا امروز آمدند موسوی وکروبی را زندانی؛ خاتمی را خانه نشین وممنوع الخروج وهاشمی را درانزوابردند. همه را به بهانه های واهی کنار زدند؛ امروز کسی نیست وجرآت مخالفت ندارد. بقول بائولوکوییلو؛ باید به آنان گفت: “شماهمانگونه وباهمان معیارهایی محاکمه می شوید که دیگران را محاکمه کرده اید. ” امروز فهمید یم که چگونه بسیاری ازانقلابیون دیروز ادامه حیات خود رادرمرگ دیگران می دیدند. در 22 خرداد به ماگفت: گوش کن وزش ظلمت سالها می وزیدن اما تونشنیدی؛ مدت ها گوش ها کربود؛ چشم ها کور؛ اما در22خرداد؛ چشم ها را شستیم وجوردیگری نگاه کردیم.

22خرداد؛ نشان داد ایران برای همه ایرانیان نیست؛ زیرا همه کسانی این شعاررادادند زندانی کردند؛ به همین دلیل؛ ایران تبدیل به منافع طبقه خاصی ازروحانیون شد؛ چون همه چیز مارا مصادره کردند؛ آزادی؛ استقلال؛ انقلاب را روشنفکر ودانشجو بپا کرد واما بعدازمدتی آنان را یا تصفیه کردند ویابه زندان انداختند وهمه چیز را بنام خود مصادره کردند. 8سال جنگ شد ما جوانان را برای دفاع از میهن واسلام به جبهه بردند اما بعد به بهانه اندک مخالفت وسوال رآی من کجاست؟ به زندان انداختند. امروز فهمیدیم غربت 6 میلیون نخبه ترین فرزندان ملت درخاک بیگانه یعنی چی؟ چگونه استعداد های کشور ارزان به حراج بردند ما بی خبر بودیم. بلایی که طی 33 سال بردیگران آوردند امروز همان بلا را برسر ما آوردند اما کسی؛ یارای حمایت از ما رانداشت. حتی بر جانبازان وفرزندان شهید ورزمندگان رحم نکردند همه رابرای حفظ قدرت قربانی کردند. در 22 خرداد؛ فهمیدیم؛ بدترین روزگا؛ روزگاریست که نادانان یاوه بافند؛ اما دانایان خاموش! امروز فهمیدیم دراین 33 سال چه کسانی غریبانه خاموش بودند یا ترک وطن کردند یا خانه نشین شدند! یا دربند واعدام شدند! یا دق مرگ شدند. امروز فهمیدیم که میلیونها نفر چگونه درغربت اند اما باعزت اند ولی ما؛ درخانه خود؛ غربت زندگی می کنیم ودرد غربت 33 ساله آنان راچشیدیم. امروز آموختیم که درسرزمینی که سایه آدم های کوچک درحال بزرگ شدن است؛ خورشید درحال غروب کردن وسرنوشت ملت ما نیز چنین شد.

در22خرداد به ما گفتند: بیایید؛ آمدیم؛ پیروزشدیم؛ رئیس انتصابی درروز پیروزی؛ مارا در میدان ولی عصر؛ خس وخاشاک خواند وتحقیر مان کرد وبعد ازآن زندانی وشکنجه مان کردند وبه سلول انفرادی فرستادند قانع نشدند؛ حتی حق زندگی کردن را درخانه وخاک مان محروممان کردند نمی دانم با این همه کینه ونفرت چه خواهند کرد؟ ! اما هزار اما! بعد از آن همه رسوایی که دست دزد دان سیاست عریان شد؛ درعصر فوران آگاهی دست ناپاک ترین دولت با اختلاس 3هزار میلیارد تومانی کوس رسوایی بلند تر شد. در 22 خرداد؛ کوره شعله های آتش؛ چهره ها؛ نمایان تر شد؛ نادانسته ها عریان تر گردید امروز فهمیدیم چرا وچگونه درطول 33 چه انسانهای پاک به صلیب کشیده شد؟ وکشتار 67 چه بود؟ هرروز 9 بحران در دوره خاتمی یعنی چه؟ چرا خاتمی درمرحله دوم زمان ثبت نام انتخابات گریست؟ ! 22خرداد بما نشان داد؛ چگونه ورود نظامیان درسیاست؛ خشونت وبی رحمی را به اوج می رساند وبرای حفظ قدرت؛ چه خون ها ارزان ریخته شد؟

 

نتیجه گیری:

22 خرداد به ما آموخت؛ درمقابل این همه ظلم وستم؛ برای پیروزی باید علیرغم تفاوت ها درسایه تفاهم می توانیم شب سیاه را هرچند بلند باشد اگربیدارباشیم به روز رسانیم. اگر نمی توانیم بزودی دموکراسی را استقرار بخشیم؛ می توانیم درلایه های زیرین جامعه نهادینه کنیم. وآموختیم؛ باید صبورانه درانتظار زمان باشیم؛ زیرا هرچیزی درزمان خودش رخ می دهد؛ همانطور که باغبان اگر باغش را غرق درآب کند درختان به فصل خود میوه می دهند؛ تنها در آگاهی مردم درخت صدساله دموکراسی درایران میوه خواهد داد. پس استراتژی ما آگاهی مردم است. تا زمستان اجلش نزدیک شود سرما می شکند؛ سبزه ها می رویند وقفل های زندان بازخواهد شد.