آخرین آرزوهای سیاستمداران ما

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

po_nabavi_01.jpg

دوست داشتم اگر فقط سه ماه از عمرم باقی مانده بود، این کارها را می کردم، مثلا با پای پیاده ‏وسط خیابان راه می رفتم، یا با سرعت 250 کیلومتر با یک پورشه رانندگی می کردم، یا ‏برای همه آدمهایی که به آنها دروغ گفته ام نامه ای می نوشتم و می گفتم که چه دروغی به آنها ‏گفته ام. شاید هم کارهای دیگری را آرزو می کردم. به نظرم می رسد یکی از راههای شناختن ‏آدمها از طریق آرزوهای آنهاست، یک لیست آخر که با آن آخرین کارهای زندگی را می کنیم. ‏امروز لیست آخرین کارهایی که پنج نامزد احتمالی انتخابات آینده ریاست جمهوری احتمالا ‏دوست دارند انجام بدهند را می نویسم، احتمالا فردا همین کار را برای باقیمانده آنها یعنی ‏عبدالله نوری، باقر قالیباف، علی لاریجانی و حداد عادل خواهم کرد. شاید هم برای چند تای ‏دیگر. ‏

مهدی کروبی

‏- دلم می خواست یک ساعت داشته باشم که هر نیم ساعت زنگ بزنه که آدم نزدیک انتخابات ‏خوابش نبره.‏

‏- دلم می خواد با هاشمی رفسنجانی دوتایی بریم موتورسواری با سرعت 150 کیلومتر، البته ‏باید خیلی مواظب باشه، چون یک کلاه کاسکت بیشتر نداریم.‏

‏- دوست دارم جلوی چشمم یک معجزه اتفاق بیفته و انتخابات بدون تقلب برگزار بشه.‏

‏- دوست دارم یک بار دیگه به دوران جوانی برگردم، اینقدر کتک کاری با دوستان بکنیم که ‏حال مون سر جاش بیاد.‏

‏- دلم می خواد یک دولت تشکیل بدم که همه جریانهای مختلف توش باشن و محکم وایستم ‏روبروشون. ‏

محمود احمدی نژاد

‏- دوست داشتم روزی تمام نامه هایی که برایم فرستاده شده بود می خواندم و اینقدر پول داشتم ‏که می توانستم به همه عشق و محبتی که در نامه ها ابراز شده بود، پاسخ بدهم.‏

‏- دوست داشتم که در یک جنگل بزرگ و زیبا زندگی می کردم که هرکاری دوست داشتم ‏انجام می دادم و هیچ مشکل قانونی پیش نمی آمد.‏

‏- دوست دارم یک روز اهرام مصر را ببینم و درست پشت اهرام ده هزار نفر با دویست تا ‏خبرنگار منتظر باشند که من برسم و برای آنها سخنرانی کنم.‏

‏- دوست داشتم مردم ایران مثل مردم نیکاراگوئه اسپانیایی بلد بودند و حرف های منو باور می ‏کردند.‏

‏- دوست دارم بروم به سرزمینی دورافتاده که وقتی حرف می زنم مردم نخندند.‏

میرحسین موسوی

‏- یک روز می روم جلوی اعضای شورای نگهبان شلوارم را می کشیدم پائین تا برای همیشه ‏صلاحیتم را رد می کردند و هر چهار سال یک بار مزاحمم نمی شدند.‏

‏- دوست داشتم می تونستم روی آب راه برم، و هر کسی دنبالم راه می افتاد توی آب غرق می ‏شد و راحت می شدم.‏

‏- دوست داشتم می رفتم آفریقا و در دشت های سبز آفریقا همون نقاشی هایی که همه شون مثل ‏هم هست و در تهران می کشم، می کشیدم.‏

‏- دوست داشتم می تونستم یک موسیقی بسازم که شبیه نقاشی هام باشه و با شنیدنش هیچ ‏احساسی به آدم دست نده.‏

‏- دوست داشتم می رفتم آمریکای لاتین و در اونجا راننده تراکتور می شدم تا مردم می فهمدین ‏من می تونم غیر از رئیس جمهور شدن کار دیگه ای هم انجام بدم.‏

اکبر هاشمی رفسنجانی

‏- امیدوارم روزی بتونم روی آب راه برم، ولی کسی از من نترسه و فکر نکنه چون آب گل ‏آلوده و من توی آب قدرت دارم، زیرآبی می رم.‏

‏- دوست دارم برای همه کسانی که منو بخاطر خودم دوست داشتن نامه بنویسم، یعنی هفت تا ‏نامه باید بنویسم.‏

‏- دوست دارم کلیه کسانی که احمدی نژاد رو بخاطر برخوردهایی که با من کرده در بیابان ‏های اطراف گرمسار کتک مفصلی خواهند زد، مجازات کنم.‏

‏- دوست دارم یک هفته با لباس مبدل برم به پاریس و موزه لوور رو عصرها که مشغول ‏مذاکره نیستیم، حسابی ببینم.‏

‏- دوست دارم زیباترین دختر دنیا منو نبوسه، بلکه احمدی نژاد رو ببوسه، ولی عکس اش رو ‏بگیرند و بدن به من تا پدرش رو دربیارم.‏

سید محمد خاتمی

‏- دلم می خواست همزمان در دوجا بودم، هم در اپوزیسیون، هم در پوزیسیون.‏

‏- دلم می خواست یک روز برم سفر خارج از کشور و وقتی برمی گردم هیچ کسی از دوستانم ‏زندانی نشده باشند.‏

‏- دلم می خواد بالاخره یک روز بدون اینکه ابطحی تکذیب کنه، یک سخنرانی بکنم.‏

‏- بالاخره یک روزی می آد که می تونم بگم نه.‏

‏- یک روز می رم در خونه آقا جیش می کنم و می گم من نبودم.‏