همه چیز رو به راه است

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

po_nabavi_01.jpg

من نمی دانم چه جاذبه عجیبی در دولت احمدی نژاد وجود دارد که به محض این که پا به یک کشور می گذارد، بلافاصله آن کشور حتی اگر دشمن ما هم نباشد، دشمن مان می شود. پارسال، وقتی احمدی نژاد به عربستان سعودی رفت، هم به عنوان یک چهره محبوب جهان اسلام شناخته می شد، هم بیشترین رای را در ایران داشت و هم مورد حمایت همه قوای حکومت بود، طبعا آنها هم از او استقبال کردند. دیروز احمدی نژاد در حالی به عربستان سعودی رفت که دنیای اسلام و در راس و ته آن عربستان و پاکستان و غیره با ایران مشکل جدی دارند، در انتخابات اخیر طرفدارانش ده درصد طرفدار هم پیدا نکردند و همین روزهاست که پایش به مجلس کشیده شود. ظاهرا این بار احمدی نژاد به زور و با دعوت خودش به عربستان رفت و با استقبال ماموران فرودگاه مواجه شد و یک ساعت بعد از ورودش اعلام شد که با پادشاه سعودی ملاقات کرده و احتمالا از همان کاخ سوار هواپیمایش کردند و دیپورتش کرده اند به وطن. از معجزات اخیر این که « پاکستان، عربستان، مصر، اردن، مالزی، اندونزی و ترکیه از مواضع 5+1 در مورد ایران حمایت کردند.» و شش کشور بزرگ برای تصویب تحریم های شدیدتر علیه ایران به وحدت نظر رسیدند. و با توجه به سفر اخیر مسوولان عالیرتبه کشور به آفریقای جنوبی، این کشور اعلام کرد که « فاز دوم تحریم علیه ایران دوشنبه کلید می خورد.»، ایتالیا هم که علی لاریجانی اعلام کرده بود طرح مهمی برای حل مشکل ایران دارد، رسما اعلام کرد که هیچ طرحی ندارد. از طرف دیگر ثمرات سفر پربار( و شاید باردار) احمدی نژاد به سودان نیز به سرعت آشکار شد و در سودان به فعالیت های فرهنگی و تبلیغی ایران در این کشور وسیعا اعتراض شد. در عوض مشکل ایران با فرانسه حل شد، به شکلی که دولت ایران مانع سفر نمایندگان کارگران فرانسه به تهران شد. و در این راستا دولت مشت محکمی به دهان چپ های فرانسوی که از ایران دفاع می کردند زد، اما پیروزی بزرگ دیپلماسی نوین احمدی نژادی در آمریکا اتفاق افتاد که دولت آمریکا به یک هیات زنان ایرانی ویزا نداد. آگاهان پیش بینی می کنند که اگر احمدی نژاد یک سری به دبی برود، احتمالا جنگ میان ایران و امارات یک هفته بعد از سفر آغاز می شود. به قول فرانسوی ها همه چیز رو به راه است. اگر گفتید کجاش فرانسوی بود؟

زنده باد گنجی

مدتها به این موضوع فکر می کردم که چرا اکبر گنجی به قول مسعود بهنود تکلیفش را روشن نمی کند و برنمی گردد ایران، یا خدای ناکرده نمی ماند در فرنگ. و چه بسا که فکر کرده بودم این دیدارهای اکبر با روشنفکران غالبا چپ جهان و ملاقاتهایش با ایرانیان خارج از کشور کاری نیست که اندازه ظرفیت آدمی مثل گنجی باشد. در پس ذهنم دائما به او می گفتم: اکبر، برگرد، تا دیر نشده برگرد. اما وقتی متن سخنرانی گنجی را در شورای روابط خارجی آمریکا خواندم، دوباره همان اکبر گنجی روشنفکر مسوول را دیدم که در مهم ترین شرایط بهترین بازی را انجام داد. من هم قول می دهم دیگر در مورد انتخابات حرف نزنم. سخنرانی گنجی تا آنجا که مربوط به آمریکا می شد، کامل و دقیق و درست و مسوولانه بود و طبیعتا در آن جایی که مربوط به آن چه ما باید بکنیم بود، بلاتکلیف و نامعلوم. مشکل همین است که وقتی نمی دانیم چه می خواهیم بکنیم، چه حرفی داریم به دیگران بزنیم؟ فقط فعلا می توانم بگویم که گنجی درست ترین کار را کرد.

بوش و شمخانی پینگ پنگ بازی می کنند

راستی چرا این مسوولان محترم جمهوری اسلامی به جای اینکه این قدر کار بکنند، پنج دقیقه فکر نمی کنند؟ حداقل قبل از حرف زدن یک دقیقه فکر کنند، بخدا جای دوری نمی رود. اگر هم خسته می شوند، یکی مثل آقای لاریجانی پیدا کنند و از او بخواهند بجای آنها پنج دقیقه فکر کند که وقتی حرف می زنند، سروته جملات شان معلوم باشد. قبل از ورود به فاجعه ای به اسم شمخانی، لازم است یک توضیح ادبی بدهم. اصولا آدمها از مثال و تشبیه برای اینکه بهتر فهمیده شوند استفاده می کنند، نه برای گیج کردن دیگران. بخصوص از مثال و تشبیه وقتی باید استفاده کرد که مفهومی که می خواهیم منتقل کنیم پیچیده باشد و نیاز به تشبیه و مثال داشته باشد. وگرنه وقتی می خواهیم بگوئیم « ما به حمله آمریکا جواب می دهیم» این که دیگر مثال و تشبیه نمی خواهد. سردار امیر دریابان پاسدار سرهنگ نیروبد و هزار تا چیز دیگر، گفت: « آمریکا دو راکت پرونده هسته ای و عراق را در مسابقه پینگ پنگ علیه ایران در دست گرفته است و در بازی پینگ پنگ با ایران نمی تواند آبشار بزند، ثانیا قادر نیست تور میز را پاره کند، چرا که این تور از تاروپود وحدت مردم ساخته شده است….»

توضیح اول: به نظر می رسد شمخانی برای توضیح موضوعی که می خواست بگوید، از اولین چیزی که به ذهنش رسید، یا جلوی چشمش بود، استفاده کرده است. مثلا فرض کنید که در انتهای سالن سخنرانی یک میز پینگ پنگ قرار دارد و سردار فکر می کند که چون تشبیه سیاست به بازی باعث می شود که آدم عمیق تر به نظر برسد، بازی پینگ پنگ را برای مثال انتخاب کرده است.

توضیح دوم: اصولا آدم نمی تواند با دو راکت پینگ پنگ بازی کند، استفاده از تشبیه راکت به بهانه های آمریکا وقتی دو تا می شود، غلط است، چون قدرت کسی که دو راکت دارد اضافه شود، بلکه دستش بسته تر می شود، چون باید با یک دست آن یکی راکت را نگه دارد.

توضیح سوم: از چنین تشبیهی چگونه می توان نتیجه گرفت که آمریکا نمی تواند آبشار بزند؟ چون دو تا راکت دارد، یا اصولا چون ارتش جمهوری اسلامی ایران جلوی آبشارهای دشمن را می گیرد؟

توضیح چهارم: چگونه به ذهن آقای شمخانی رسیده است که اگر آمریکا نتواند آبشار بزند، تور را پاره می کند؟ و در این تشبیه تور یعنی چه؟ اگر میز را به زمین بازی تشبیه کنیم، احتمالا تور باید قوانین و محدود کننده های بازی باشد، چرا آمریکای بی قانون نمی تواند تور را پاره کند؟

توضیح پنجم: ظاهرا تمام این تشبیه برای جمله آخری است، که « آمریکا نمی تواند تور را پاره کند، چون تور از تاروپود وحدت مردم ساخته شده است.» چطوری به عقل آقای شمخانی رسیده که وحدت را به تور تشبیه کند. آن هم به تور پینگ پنگ؟ مثل این می ماند که شما بگوئید آمریکا نمی تواند با دو چوب بیلیارد انرژی هسته ای و عراق، توپ را توی سوراخ ایران بیندازد، چون وحدت ملت ایران سوراخ نیست.

من پیشنهاد می کنم از تشبیهات مالوف تری مانند این تشبیهات استفاده کنیم:


سخت تر است یا ساده تر؟

محسن رضایی، گودزیلای تاریخ ایران که اصولا در معیارهای کهکشانی زندگی می کند، با پرسیدن یک سووال و جواب مشت محکمی به دهان خودش زد. محسن فوق الذکر گفت: « آیا ساختن ایرانی آرمانی و توسعه یافته کمتر از آزادسازی خرمشهر و سقوط شاه است؟» مردم جواب دادند: نه، کمتر نیست، خیلی هم بیشتر است. وی فکری کرد و گفت: ما موفق شدیم که خرمشهر را آزاد کنیم و شاه را ساقط کنیم. مردم پرسیدند: خب؟ آنها کمتر از این بود، دلیلی ندارد وقتی کار کوچکتر را توانستید بکنید، کار بزرگتر را بتوانید بکنید. قرار است محسن رضایی دفعه بعد یک مثال بزرگتر پیدا کند که جوابش مثبت باشد و بتواند به سخنرانی اش ادامه دهد.

وحدت ملی دستگیر شد

در پی اعلام این خبر فرخنده که احمدی نژاد اعلام کرد که « ما آماده کمک به تقویت وحدت ملی در لبنان هستیم.»، دولت مصر صد عضو اخوان المسلمین را به دلیل شباهت به احمدی نژاد دستگیر کردند، همچنین دوازده نفر در عراق کشته شدند و کشتار شیعیان در یمن ادامه دارد.

بعد از هشت سال و نه روز

دقت کردید! متهم ترور در زاهدان شنبه دستگیر شد، یک شنبه اعتراف کرد، دوشنبه اعدام شد. در عوض شهرام جزایری شش سال قبل دستگیر شد، پنج سال اعتراف کرد، یک هفته بعد از فرار محاکمه شد و حکمش صادر شد و چهار نفر را بخاطر فرارش دستگیر کردند و از همه مهم تر این که فائزه هاشمی بعد از هشت سال و نه روز که روزنامه اش توقیف شد و خودش هزارتا مشکل مالی پیدا کرد و گروهی بخاطر دفاع از وی مشکل پیدا کردند، دیروز تبرئه شد. نه خانی آمد، نه خانی رفت.

به ما فحش ندهید

طبیعی است، کاملا درست است، اگر غیر از این بود عجیب بود. مهدی کوچک زاده عضو کمیسیون اعصاب و روان مجلس گفت: « اصلا نمی دانم خرد جمعی یعنی چه.» وی گفت: اصلا نمی دانم خرد یعنی چه. وی توضیح داد: اصلا نمی دانم. بقیه آگاهان گفتند: نمی داند. آقای دری نجف آبادی هم به مسوولان گفت: « کاری نکنید مردم به ما فحش بدهند.» آگاهان ضمن ابراز تاسف گفتند: متاسفانه در این مورد کاری از ما ساخته نیست، ما می توانیم همه مطبوعات را ببندیم و جلوی نظر دادن همه را بگیریم، ولی این یکی را نمی توانیم، تعدادشان زیاد است.