نشر مروارید در هفته ای که گذشت گزیده ای از 37 سال شاعری محمدعلی بهمنی را در 244 صفحه منتشر کرد. این مجموعه گزیدهای از شعرهای این شاعر از سال 1350 تا 1387 است، شاعری که بسیاری بر این عقیدهاند غزلهای او وامدار سبک و سیاق نیما یوشیج است. به بهانه انتشار این گزیده اشعار پای حرف های او نشسته ایم…
گفت و گو با محمد علی بهمنی
معترضی که عمق زخم را می داند
نشر مروارید در هفته ای که گذشت گزیده ای از 37 سال شاعری محمدعلی بهمنی را در 244 صفحه منتشر کرد. این مجموعه گزیدهای از شعرهای این شاعر از سال 1350 تا 1387 است، که شعرهایی از این مجموعهها در آن آمده است: “باغ لال”، “در بیوزنی”، “در فصل عطسههای پیاپی”، “گاهی دلم برای خودم تنگ میشود”، “شاعر شنیدنی است”، “این خانه واژههای نسوزی دارد” و “چتر برای چه، خیال که خیس نمیشود”.
همچنین “مثنوی” و غزل پایانی “اخوان رفت” که در مجموعهی “گاهی دلم برای خودم تنگ میشود” هم به صورت جدا آمده بود، برای ادای احترام به اخوان ثالث، به صورت جداگانه در این گزیده منتشر شده است.تأکید اصلی این مجموعه بر شعرهای مجموعهی شعر “گاهی دلم برای خودم تنگ میشود” است و شعرهای بیشتری از این مجموعه نسبت به دیگر مجموعههای شاعر، در گزیده منتشر شده است.
گفتنی است محمدعلی بهمنی آذر ماه سال گذشته به همراه عبدالجبار کاکایی و اهورا ایمان، پس از کشوقوسهای فراوان از شورای شعر وزارت ارشاد کنارهگیری کردند. در بیانیه ای که در آن روزها این سه عضو شورا به دفتر وزیر ارشاد اسلامی ارسال کرده بودند چنین آمده بود: “ برای ما تجربه کوتاه مدت همکاری با شورای تصویب ترانه پرده از دردناک بودن داستان ترانه برداشت… وزارت ارشاد ناخواسته با کشاندن معیارهای عمدتا سلیقهای، سیاسی و اخلاقی به حوزه تولید کلام در موسیقی پاپ هویت کاذب دیگری به تولیدکنندگان آثار غیرعلمی و پیش پا افتاده داده است. و این حس فاخر و ارجمند اجتماعی و سیاسی را به یک جریان ناتوان و ضعیف و غیرعلمی تزریق کرده است… دانش برخورد با این پدیده اجتماعی در وزارت ارشاد شکل نگرفته است. در واقع ارادهای برای شکل گرفتن این دانش نیست. موسیقی و ترانه پاپ داخلی به هدایت احتیاج دارد نه نظارت… “
بهانه این گفت و گوی ما انتشار گزیده 37 سال شاعری شماست. در یک نگاه اجمالی دغدغه های شعری محمدعلی بهمنی از 37 سال پیش تا امروز چه تغییراتی کرده است؟
دغدغه هر شاعری با شرایط زیستی و پیرامونی تغییر می کند.این تغییر هم می تواند به نفع شعر باشد و هم می تواند شعررا یکسو نگر کند. بستگی دارد که پیرامون یک شاعر چه بستری رابرای شعر شاعر فراهم می کند. شعرهایی هم که من درابتدا داشته ام تا امروز که گزیده ای از آنها را نشر مرارید چند روزی است وارد بازار کرده مطمئناً تغییراتی داشته است. در کل هر گزیده ای از هر شاعری کارنامه سیر حرکتی شاعر را به مخاطب آن شاعر نشان می دهد. مخاطبین شعر وقتی سیر حرکتی یک شاعر را می بینند به خودشان امیدوار می شوند . اینکه بهمنی که از سال 50 شروع به شاعری کرده به اینجا رسیده این امید را می دهد که آن ها هم اگر تلاش کنند فاصله ها طی خواهد شد.
در گزینش اشعار این مجموعه تا چه اندازه نقش داشتید؟
تا حدودی نقش داشتم ولی کار اصلی را ناشر انجام داد و من نظارت نهایی روی این گزینش داشتم.
ملاک گزینش شعرها برای این مجموعه چه بوده است؟
این حرف من شاید پاسخ شما نباشد ولی شاعر نمی تواند در انتخاب شعرش خیلی شخصی عمل کند. زیرا هر شعری در شرایطی از “اینک” شاعر خلق می شود که در آن شرایط و در آن “اینک” برای شاعر، آن شعر یک کار مطلوب است. ممکن است در شرایط دیگری ارتباط شاعر با آن شرایط پیشین قطع شود و به شعر دیگری خودش را نزدیک تر ببیند. این “اینک” بازهم نمی تواند دوام پیدا کند. شاعر لحظه به لحظه در “اینک” های مختلفی زیست می کند. چنانچه شاعراگر امروز شعری را می آفریند تمام نزدیکی و پیوندش با همان شعر است و روزی دیگر اگر بخواهد انتخابی بکند بین شعر ها دلبستگی اش با شعری است که در “اینک” آن به سر می برد.
نقدهای زیادی به شعرامروز وارد می شود. شما چه تحلیلی از وضعیت شعر امروز دارید؟
نمی شود روی شعر قضاوت کرد. شعر موجود زنده ای است که در هر زمانی می تواند از خودش دفاع کند. آسیبی که شاعر روزگار ما را گرفته است نباید به شعر نسبت داد. درست است که شاعرانی به دلیل گرفتاری های مالی و زیستی، شعر را دست مایه قرار داده اند.ولی باید در نظر بگیریم که شعر ریسمانی است که یک سویش به دست گذشتگان ماست و یک سوی آن به دست آیندگان ما. قرن هاست که این ریسمان در هیچ کشاکشی پاره نشده است و پاره هم نخواهد شد. در شعر جوان هایی که گاها محکوم به بی ارزشی می شود شعرهایی وجود دارد که تنها یک نگاه جست و جو گر و عمیق می تواند ارزش آن ها را درک کند. در هر سبک شعری یعنی حتی در غزل پست مدرن به آفرینش هایی می رسیم که غزل امروز به آن نیاز دارد. حرکت شعر در طول قرن ها به سمت تعالی است نه فرود.
بین شاعران وترانه سراها همیشه این مساله وجود داشته است که ترانه شعر نیست.
اول باید ترانه را تعریف کرد. ما وقتی تصنیف های گدشته را می شنویم طبیعی است که قضاوت می کنیم و افسوس می خوریم که از کجا به کجا رسیده ایم. ما انسان هایی هستیم که درونمان تصنیف پذیر است نه ترانه پذیر. ولی بخشی ار نیاز شعر ما همپا با نوین شدن نیاز های جامعه تغییر کرده است. امروز ما ترانه هایی داریم که نمی توانیم به آن توهین کینم. زیرا تمام فاکتورهای ترانه بودن را با خودشان دارند. مشکل اینجاست که جوان امروز نیاز مالی دارد و می خواهد سربار خانواده نباشد. بیکار هم هست. ترانه می گوید که پول تقریبا خوبی هم نصیبش می کند. حالا اگرما این معضل را نداشتیم ترانه ما هم می توانست جوهر خودش را حفظ کند و نزدیکی با تصنیف را ادامه می داد. من هم به این ترانه معترض هستم ولی معترضی که عمق زخم را می داند و اعتراض خود را قیچی می کند. این ها تحلیل می خواهد.
به عنوان یک شاعر و ترانه سرا چه تحلیل و راهکاری ارایه می دهید؟
برای سرودن ترانه یا تصنیف، زیستن درونی و هماهنگ شاعر، آهنگساز و خواننده واجب است . یعنی اگر این سه عامل زیستن درونی با هم نداشته باشند حاصل کار غالبا به سرانجام خوبی نخواهد رسید. امروز، متاسفانه ترانه سراهای ما این روند را طی نمی کنند. ترانه ای را از راه های مختلف به دست خواننده و آهنگساز می رسانند. در حالی که درگذشته ترانه ها به دلیل کار شبانه روزی و همنشینی شاعر، آهنگساز و خواننده خلق می شد و مورد توافق هر سه قرار می گرفت و آن ارتباطی که باعث ماندگاری اثر بود بین این سه نفر برقرار می شد. به هر حال کارشناسان باید چاره اندیشی کنند . اگر هم چاره اندیشی نشد دلشوره ای نیست. ترانه های خوب باقی خواهد ماند مثل تصنیف های گذشته و ترانه های بد هم از یاد خواهند رفت.
شما به عنوان یکی از اعضای سابق شورای ترانه فکرمی کنید سانسور و ممیزی چقدر در این مساله نقش داشته است؟
من فکر می کنم شورا بر خلاف آن چیزهایی که گفته می شود اصلا در سانسور پیش قدم نیست. شورا شعری را که ضعف تالیف یا عریانی جنسی ناهنجار داشته باشد را خط می کشد. این مساله هم بر می گردد به همان شاعر که شرایط فعلی پیرامونی جامعه خود را نشناخته است و حرف هایی را زده که سیاست شورا آن را بر نمی تابد. در شورا به تفکرکسی کاری ندارند. من خودم این مساله را در آنجا تجربه کرده ام.
♦ شعری منتشر نشده از محمدعلی بهمنی
مقابل خودمم بس که منحنی شده ام
من شنیدنی لوس، دیدنی شده ام
منی که با همه تردید باورم شده بود
خلاف شاعری ام، آدم آهنی شده ام
منی که با من خود نیز نا تنی ست هنوز
منی که با من گم کرده ام تنی شده ام
منی که پلک گشودم به نوراز ظلمات
برای چشم خودم طرح دشمنی شده ام
چه ناگهان و چه بی گاه،تلختان نکنم
گمان کنید گرفتار کودنی شده ام
و هیچ چیز به جز حیرتم به حافظه نیست
قبول می کنم آری نگفتنی شده ام
عبور کرده ام از عمق روزنی که نبود
وباز متهم نشر روشنی شده ام
اگرچه منحنی خواستگاه خویشتنم
تو فکر کن که مجاب فروتنی شده ام
چه فرق، شعر خروشی ست در نهاد سکوت
که منزوی به من آموخت بهمنی شده ام
آذر ماه 57
محمدعلی بهمنی زاده فروردین ۱۳۲۱ در شهر دزفول است. شعر بهمنی نیز البته شاید با خود او متولد شده باشد، گرچه بسیاری بر این عقیدهاند که غزلهای او وامدار سبک و سیاق نیما یوشیج است. نخستین شعر بهمنی در سال ۱۳۳۰، یعنی زمانی که او تنها ۹ سال داشت، به چاپ رسید. محمدعلی بهمنی در سال ۱۳۷۸ موفق به دریافت تندیس خورشید مهر به عنوان برترین غزلسرای ایران گردید. در سال همزمان با برگزاری ششمین کنگره سراسری شعر و داستان جوان در بندرعباس نکوداشت محمدعلی بهمنی برگزار شد.
برخی از مجموعه اشعار وی عبارتند از: باغ لال (۱۳۵۰)، در بی وزنی (۱۳۵۱)، عامیانه ها (۱۳۵۵)، گیسو، کلاه، کفتر (۱۳۵۶)، گاهی دلم برای خودم تنگ میشود (۱۳۶۹)، غزل (۱۳۷۷)، عشق است (۱۳۷۸)، شاعر شنیدنی است (۱۳۷۷)، نیستان (۱۳۷۹)، این خانه واژه های نسوزی دارد (۱۳۸۲)، کاسه آب دیوژن، امانم بده (۱۳۸۰).