چرایی گفت و گو در باره مشکلات اجتماعی

سعید مدنی
سعید مدنی

چند سال پیش به دنبال شکایت نیروی انتظامی همراه با استادم که یکی از جامعه شناسان برجسته کشور است، ‏مقابل قاضی یکی از شعبه های دادگاههای رسیدگی کننده به پرونده های معروف به منکراتی قرار گرفتیم.اتهام ما ‏عبارت بود از “اشاعه منکرات و فحشا” و مربوط میشد به سخنان ما در میزگرد رادیو فرانسه در باره تن فروشی ‏در ایران. در اولین جلسه دادگاه، قاضی پرونده که به طور معمول کارش بررسی پرونده زنان بازداشت شده یا ‏مشتریان آنها بود، به تصور اینکه ما نیز جرمی مشابه دیگر متهمان آن شعبه داشته ایم رو به استاد پا به سن ‏گذاشته من کرد و گفت:“باز هم که تورا آوردند.” ‏

‏ استاد نگون بخت بنده هم که از این سخن قاضی بسیار جا خورده بود شروع کرد به توضیح اینکه او معلم ‏زحمتکش و آبرومند و خانواده دوستی است و تا به حال پایش به چنین شعبات و دادگاههایی باز نشده بوده است. اما ‏قاضی محترم بلا فاصله و بدون هیچ شکی گفت: “همه اول همین را می گویند.“‏

همه تلاش بنده و استادم به علاوه وکیل مشترک مان در جلسه اول دادگاه به رفع این سوئ برداشت قاضی پرونده ‏اختصاص یافت و پایان جلسه قاضی محترم که هنوز باور نمی کرد ما را به دلیل حضور در یک گفت و گوی ‏علمی روانه شعبه ایشان کرده اند، گفت که مجددا از شاکی درباره علت شکایت استعلام می کند.‏

این خاطره را گفتم تا یاد آور شوم که امروز مرتکب جرم، مشکل یا هر منکر دیگری شدن هزینه ای به مراتب ‏کمتر از گفت و گو در باره آنها دارد، زیرا اغلب مشکلات اجتماعی به صورت پنهانی رخ می دهند و به طور ‏متوسط تنها 10 در صد آنها کشف می شوند، در حالی که بحث و گفت و گو در باره این مسایل اصولا علنی و در ‏محضر گروهی از افراد است و لذا انکار و پنهان نمی شوند.‏

‏ اما فارغ از محدودیت ها و مشکلاتی که برای نوشتن و گفتن در باره هر موضوع مهمی وجود دارد، جای انکار ‏نیست که طی سالهای اخیر فضای بازتری برای اندیشیدن و سخن گفتن در باره مشکلات اجتماعی فراهم شده ‏است. تا اوایل دهه 1370 اعتیاد از موضوعاتی بود که کمابیش خط قرمز محسوب میشد.تا پنج شش سال پیش هم ‏بحث در باره تن فروشی موضوعی ممنوعه بود. در اغلب این موارد بحث در باره مشکلات اجتماعی سیاه نمایی ‏خوانده می شد و تضعیف نظام.سایه این استدلال های بی پایه بیش از یک دهه ـ خصوصا در دوران جنگ- بر ‏همه مطالعات در باره اعتیاد و تن فروشی سایه انداخته بود تا آنکه با پایان جنگ و جاری شدن امواج اعتیاد و ‏دیگر مشکلات اجتماعی در سطح شهرها و معابر عمومی امکان انکار آنها نا ممکن شد. ‏

راه دور نرویم در همین سالهای اخیر بحث در باره ایدز به عنوان یک مشکل اجتماعی که باید درباره آن به عموم ‏مردم هشدار های لازم و پیش آگهی داده شود با محدودیت های جدی روبرو است و به کار بردن نام “کاندوم” به ‏عنوان یک وسیله پیش گیری ممنوع است. اما دایره حساسیت های بی مورد که مانع از طرح موضوع، تحقیق و ‏پژوهش و انجام اقدامات پیشگیرانه برای کنترل و کاهش مشکلات اجتماعی می شود به مطالعات در باره زنان هم ‏تسری یافته است. به عنوان مثال گزارش پژوهشی ملی درباره خشونت های خانوادگی که در دوران اصلاحات در ‏وزارت کشور اجرا شد و نتایج آن هم ماهها در سایت وزارت کشور در معرض بازدید محققان و پژوهشگران بود ‏از روی این سایت برداشته شد تا نتایج مهم آن در دسترس اغیار قرار نگیرد.‏

با همه این احوال باید در باره مشکلات اجتماعی بحث و گفت و گو کرد. تجربه سکوت ده ساله در باره اعتیاد ‏نشان داد که انکار و پنهان کردن مشکل، ذره ای از شیوع و گسترش آن و آثار نامطلوبش نمی کاهد بلکه واقعیت ‏مشکل دیر یا زود چهره کریه اش آشکار می شود و بنیان های حیات اجتماع را در معرض تهدید قرار می دهد، در ‏آن زمان دیگر امکان کنترل و کاهش مشکل کار ساده ای نخواهد بود.‏

به علاوه مجموعه شرایط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی نیز نه تنها چشم انداز روشنی از کاهش و کنترل مشکلات ‏اجتماعی نمی دهد بلکه با کاهش قیمت نفت و در نتیجه کاهش منابع عمومی و درآمد سرانه انتظار می رود ‏وضعیت به مراتب نا مطلوب تری پیش روی مردم ایران قرار گیرد.بر این اساس تنها در سایه شناخت دقیق ‏مشکلات اجتماعی، و ارائه اطلاعات صحیح و مهم به جامعه امکان دارد با شکل گیری یک توجه عمومی ذیل یک ‏جنبش اجتماعی برای تغییر، به اتکای اراده عمومی بتوان تا حدودی روند فزاینده مشکلات اجتماعی را کنترل ‏کرده و کاهش داد. زیرا جلب مشارکت عمومی یکی از کلید های اصلی حل مشکلات ایران از جمله مسایل ‏اجتماعی است که تحقق آن نیازمند مدیرانی است که بتوانند اعتماد عمومی را برای مداخله فعال و حل مشکلات ‏جلب کنند، اگر دهها ضرورت برای مشارکت فعال در انتخابات آینده سراغ دارید، این را هم به همه آنها اضافه ‏کنید.‏

‏- این یادداشت را برای شماره اول هفته نامه نیمروز- که قرار بود جانشین بر حق شهروند شود- نوشته بودم. ‏نیمروز به جوانی هم نرسید تا جوانمرگ شود و در نطفه خفه شد. با عرض تسلیت به دوستانم در شهروند و نیم ‏روز و با کسب اجازه از آن دوستان یادداشت را در اینجا تقدیم می کنم.‏