سوابق درخشان تروریست ها

نویسنده

اواسط فروردین سال 1379 بود که اسامی چند تن از اعضای تیم ترور حجاریان منتشر شد. علاوه بر سعید عسگر (که پیشتر به عنوان عامل اصلی ترور معرفی شده بود)، اسامی جدیدی همچون مهدی روغنی، سعید گگونانی، علی پورچالوئی، موسی جان نثاری، محسن (یا مرتضی) مجیدی و محمدعلی مقدمی متهمان این پرونده بودند که بین 19 تا 30 سال سن داشتند و گفته می شد که دارای گروه ترور ویژه‌ای در شهر ری بوده و پیش از حجاریان نیز حداقل به دو ترور دیگر دست زده اند. همه آنها دارای انگیزه‌های مذهبی و عموما عضو گروه مقاومت بسیج وابسته به سپاه پاسداران بودند. اگرچه مقامات رسمی اعلام کردند که آنها به هیچ جریانی وابسته نیستند، لیکن اصلاح طلبان تأکید می‌کردند که ترور حجاریان عملی سازماندهی شده بوده است.

پانزدهم فروردین وزارت اطلاعات در اطلاعیه ای جداگانه توضیح مختصری درباره هویت متهمان ارائه کرد… [روزنامه صبح امروز – شانزدهم فروردین 1379] اطلاعات ارائه شده در آن اطلاعیه را اگر در کنار اطلاعات نقل شده درمحافل سیاسی ایران بگذاریم چنین تصویری از متهمان ترسیم می‌شود:

سعید عسگر (ضارب حجاریان) بیست ساله بوده و در خانواده‌ای فرهنگی در شهر ری به دنیا آمده بود. عسگر پس از اخذ دیپلم در سال 78 در رشته مهندسی شیمی دانشگاه آزاد واحد تهران جنوب مشغول به تحصیل شده بود. محسن (یا مرتضی) مجیدی راننده موتوری که حجاریان را ترور کرده بود سی ساله بوده و تا کلاس سوم دبیرستان تحصیل کرده بود.مجیدی پس از انجام خدمت سربازی به عضویت سپاه در آمده و به عنوان درجه دار مشغول به خدمت شده بود.

محمدعلی مقدمی که متهم به مشارکت در طرح ترور بود 22ساله و در خانواده ای متوسط متولد شده بود و تحصیلاتش در حد سیکل اعلام شد. ظاهرا او ارائه دهنده اطلاعات مربوط به نحوه و ساعت تردد حجاریان و عامل توقف و ایجاد فرصت برای اجرای نقشه ترور بود. وی با در دست داشتن یک نامه، به آ حجاریان مراجعه کرده و ضمن سرگرم نمودن او، زمینه لازم را برای عوامل ترور فراهم کرده بود.

متهم ردیف چهارم مهدی روغنی نام داشت و به مشارکت در طرح ترور به عنوان مراقب صحنه ترورمتهم شده بود. او 23ساله داشت و در یک خانواده متوسط در شهر ری متولد شده بود. روغنی به همراه تعداد دیگری از دوستان خود ماهنامه ای با عنوان «خواص» را که وابسته به گروه فشار شهر ری بود منتشر می‌کردند. عنوان «خواص» نیز از میان اصطلاحات رهبر ایران انتخاب شده بود که در سخنرانی‌های مختلف برای نظامیان آنها را خواص نامیده بود!

موسی جان نثاری بعنوان متهم ردیف دوم به مشارکت در طرح ترور به عنوان مراقب صحنه تروراعتراف کرده بود. او نیز نوجوانی 23ساله بود و در خانواده ای نسبتاً متوسط در شهر ری به دنیا بزرگ شده بود. جان‌نثاری تا قبل از دستگیری کارمند حراست دانشگاه تهران محسوب می‌شد.

متهم بعدی صفر مقصودی بود که بعنوان فروشنده سلاح معرفی شد. از آنجا که اعلام این مطلب که ترور توسط سلاح سازمانی سپاه صورت گرفته ناممکن بود از همان ابتدا سلاحی قدیمی برای این کار انتخاب گردید. مقصودی 28ساله تا اول راهنمایی تحصیل کرده بود. بر اساس اطلاعیه وزارت اطلاعات وی دارای سابقه بازداشت به جرم انواع سرقت (معمولی و مسلحانه)، شرارت و درگیری و قتل هم بود. البته این اطلاعیه مشخص نکرده بود که چگونه فردی که سرقت مسلحانه کرده و مرتکب قتل شده است با نیروهای وابسته به نهادهای نظامی و امنیتی همکاری کرده است. گفته شد که وی فردی اسلحه استفاده شده در ترور حجاریان را مدتی قبل به همراه 18 فشنگ به قیمت 200هزار تومان به مرتکبین ترور فروخته است.

متهم ردیف هفتم علی پورچالوئی نام داشت. او 24ساله ، دارای مدرک دیپلم و طلبه حوزه علمیه بود. اعلام شد که او مربی کانگ فو باشگاه ورزشی هم بوده است. پورچالوئی به دلیل روحیه پرخاشگری و تندخویی سابقه اخراج از مدارس محل تحصیل را داشت و ظاهرا پس از آن به عنوان طلبه مشغول تحصیل دروس دینی شده بود!

سعید گگونانی متهم ردیف آخر نیز تنها 19ساله داشت و در شهر ری به دنیا آمده بود. او تحصیلاتش را تا سال آخر نظام جدید ادامه داده بود. اطلاعیه وزارت اطلاعات تاکید داشت که دو تن دیگر هم در رابطه با این پرونده بازداشت و مورد بازجویی قرار گرفته‌اند که یک تن از آنان فردی است که مدتی قبل از آن یک نوار تهدیدآمیز علیه حجاریان تهیه و به وی داده بود و یک تن دیگر هم برادر یکی از متهمان اعلام شده بود.

در این بیوگرافی مختصر دو نکته اساسی به چشم می‌خورد. اول: نوجوانی و کم سوادی متهمان و دوم: گرایشهای مذهبی بنیادگرایانه آنها که منجر به همکاریشان با انصار حزب‌الله شهر ری شده بود. بنیادگرایان با به میدان فرستادن نوجوانان کم سواد و حمایت پشت پرده از آنان تلاش می‌کرد که تجربه دهه شصت را تکرار کند. با این تفاوت که اینبار جریان چپ حاکمیت در برابر این فشارها قرار داشت. این برنامه تقریبا در تمام پروژه‌های بنیادگرایان اعمال شد. فرضا در قوه قضائیه جوانکی بنام سعید مرتضوی وظیفه خاموش کردن مطبوعات را بر عهده گرفت. در دانشگاه جوانی بنام مسعود ده‌نمکی و همراهان کم سال او این وظیفه را بر عهده گرفتند و در ترور حجاریان نیز سعید عسگر با دوستانش به میدان آمد.

در این میان اتفاق جالب توجه دیگری هم افتاد که نشان از حمایت غیرمنتظره و آشکار دستگاه قضایی از متهمان ‌داشت. در حالیکه هنوز یک ماه از ترور حجاریان نگذشته بود و از دستگیری متهمان نیز کمتر از دو هفته می‌گذشت عباسعلی علیزاده رئیس کل دادگستری استان تهران در نامه ای به وزیر اطلاعات خواستار تحویل متهمان ترور حجاریان به قوه قضائیه شد.در نامه علیزاده آمده بود: «برای پیش‌گیری از هرگونه احتمال متصور مانند تعزیر، تهدید، اعمال فشار و یا آسیب زدن به متهمان، لازم است متهمان تحویل دادگستری تهران شده تا در مکان مطمئنی نگهداری شوند و زیر نظر قاضی پرونده بازجویی های اطلاعاتی و تحقیقاتی انجام گیرد و قاضی شعبه نیز موظف است همه تمهیدات لازم را برای بازجویان اطلاعات و مسئول ویژه پیگیری پرونده جهت تکمیل و اتقان آن مهیا گرداند.بدیهی است عدم نظارت بر بازجویی و فقدان تمهیدات حفاظتی پرونده، خسارت جبران ناپذیری را درپی‌خواهد داشت که پی‌آمدهای آن برای همه ناخوشایند خواهد بود.» [روزنامه خرداد –شانزدهم فروردین 1379]

این اتفاق غیر منتظره در حالی صورت گرفت که روز قبل از آن یک مقام آگاه امنیتی در گفتگو با خبرگزاری ایرنا خبر از تعزیر یکی از متهمان به هنگام انتقال به دادگاه داده بود.[پانزدهم فروردین 1379]. اطلاعیه دادگستری به مساله دیگری هم اعتراف کرده بود و آن اینکه در دستگاه حکومتی جمهوری اسلامی ایران امکان « تعزیر، تهدید، اعمال فشار و یا آسیب زدن به متهمان» همواره وجود داشته و خواهد داشت!