همزمان با پانزدهمین سالگرد قتل های سیاسی پاییز ۷۷ که به قتل های زنجیره ای معروف شد، پرستو فروهر، فرزند داریوش و پروانه فروهر در مصاحبه با “روز” گفت: کسانی که بایستی به خاطر آنچه که به سر پدر و مادر نازنین من آمده پاسخگو باشند به دلیل لاپوشانی دستگاه قضایی نه تنها پاسخگو نیستند بلکه ترفیع هم می گیرند.
خانم فروهر افزود: پرونده ای مخدوش و سراپا نقص را پشت درهای بسته به دادگاه بردند، ماموران اجرای حکم را به محاکمه کشیدند ولی دستوردهندگان و آن بستر سازمانی که این جنایت ها درون آن پدید آمده بود به پاسخگویی وادار نشدند. حتی وزیری که براساس مدارک درون پرونده، و به گفته همین ماموران دستور اجرای قتل ها را داده بود و شواهد نشان میداد که بایستی پاسخگو باشد، بعد از مدتی شد دادستان کل کشور.ضمن اینکه بعدا درباره ماموران اجرایی هم هیچ توضیحی از طرف دادگاه به ما داده نشد که چه شدند و کجا هستند. وقتی با چنین مسائلی روبرو می شوم، زبان ام بند می آید.اینها زخمی است که روی زخم می آید. بله؛ این روندی است که متاسفانه بازماندگان قربانیان جنایت های سیاسی شاهدند.این بغض مثل اینکه جزو گلوی ما شده و راه التیام پیدا نمیکند تا زمانی که حقایق افشا شود، و تا زمانی که کسانی که در این جنایت هانقش داشتند پاسخگو شوند.
پرستو فروهر، هنرمند ساکن آلمان و فرزند داریوش و پروانه فروهر است؛ رهبران حزب ملت ایران که پاییز ۷۷ در منزل شخصی خود در تهران با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیدند؛ ۱۴ ضربه چاقو بر پیکر داریوش فروهر نشست و ۲۸ ضربه چاقو بر پیکر پروانه فروهر.
خانم فروهر که هر سال همزمان با سالگرد قتل پدر و مادرش به ایران سفر میکند تا مراسم بزرگداشت آنها را برگزار کند امسال نیز به تهران سفر کرده. او که هر سال با ممنوعیت رسمی دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی برای برگزاری مراسم مواجه بوده، امسال در بیانیه ای اعلام کرده است که “گرچه امسال نیز به این روند تحمیلی و ممنوعیت برگزاری آیینی درخور داریوش و پروانه فروهر اعتراض کردم اما این بار نیز اعتراضها بینتیجه ماند. آنها زور دارند و ظلم پیشه کرده اند و ما صبر داریم و امید به آینده بستهایم، کاش شجاعت و جسارت جانباختگانمان را نیز گاهی داشته باشیم”.
فرزند فروهرها درمصاحبه با “روز” میگوید : “حتی نمیخواهند مسئولیت ممنوعیت برگزاری مراسم را برعهده بگیرند ولی چارچوب هایی که تحمیل میکنند همان است. با شیوه فعلی شان فقط میخواهند تحریف کنند و بر این ماجرا سرپوش بگذارند”.
او توضیح میدهد:” در فرمانداری همان اول خیلی صریح نگفتند ممنوع است و این به هر صورت خوش بینی و امید ایجاد میکند که شاید بشود مراسم را گرفت. اما در نتیجه کار تاکنون هیچ تغییری ایجاد نشده و امسال هم به روال گذشته دستگاه امنیتی می خواهد شیوه خودش را اعمال کند. البته صریحا نمی گویند ممنوع است. یعنی اسم این کار را نمی گذارند ممنوعیت ولی چارچوب هایی که تحمیل میکنند عینا مثل گذشته است. فرض کنید نرده نکشند اما آدم های شناخته شده را به نحوی تهدید کنند و جلوی آنها را بگیرند. با لباس نیروی انتظامی حضور پیدا نکنند ولی با لیاس شخصی جلوگیری کنند، در ذات قضیه که تفاوتی ایجاد میکند؛ این است که نوعی انفعال را به وجود می آورد. برای اینکه شما وقتی با یک حالت مشخصی روبرو هستید موضع تان مشخص تر است ولی اینطوری، شما را در در یک حالت کجدار و مریزقرار می دهند که هر چه بیشتر نیروهای ذهنی و حسی آدم را بلاتکلیف می گذارد.
او می افزاید: دقیقا می خواهند نگویند ما ممنوع کردیم. می خواهند بگویند آزاد بوده ولی همان تحمیل ها را بکنند.یعنی نمی خواهند مسئولیت ممنوعیت رابپذیرند. یکبار بحث میکردند که سانسور نباشد، خودسانسوری شود حالا به یک نوعی در همان راستا است. البته ما که خودسانسوری نمیکنیم منتهی آنها میخواهند نمای بیرونی اش را به نوعی نرم تر نشان دهند. با این شیوه تحریف میکنند و سرپوش میگذارند.
خانم فروهر در بیانیه خود نوشته بود که در وزارت اطلاعات “پس از چند جمله در باب لزوم حفظ نظم، که البته مورد توافق دو طرف است”، اضافه کردند که ”از شرکت گروهک ها و ضدانقلاب و عناصر مشکوک که در صدد توطئه و جوسازی هستند جلوگیری خواهد شد”. از آنجا که اینگونه واژه های مبهم و پراتهام مصداق مشخصی برای من ندارد سعی کردم با طرح پرسش های واضح منظورشان را دریابم. سرانجام دریافتم که خطابشان در واژه های ذکر شده به گسترهی وسیعی از شخصیتهای سیاسی و هموندان نهادهای پرسابقهی سیاسی و فرهنگی کشور ماست، که بخش بزرگی از دگراندیشان جامعه را تشکیل میدهند. یادآوری کردم که پدرومادرم دو شخصیت سرشناس سیاسی، پایبند به مبارزه ی تشکیلاتی و همواره مدافع حقوق دگراندیشان بودهاند و بسیاری از نزدیکان و دوستدارانشان، که حق شرکت در این مراسم را دارند، متعلق به این طیف محترم هستند. پاسخی نگرفتم. در برابر پرسش من که “اگر از حضور همرزمان و همراهان سیاسی پدرومادرم و بطورکلی از حضور بخش بزرگی از دگراندیشان در این آیین جلوگیری خواهد شد، پس چه کسانی مجاز به ورود به خانه ی ما خواهند بود؟ پاسخ دادند «بستگان نسبی و سببی و همسایهها». حالا لابد این افراد نیز بایستی پیش از ورود شناسنامه و شجره نامه و مدرک اثبات همسایگی به مأموران ارائه دهند! حیف شد که نپرسیدم”.
می گویم سالهای گذشته در تماس و یا با احضار فعالان سیاسی از آنها خواسته می شد در مراسم سالگرد والدین شما حضور نیابند. امسال نیز بدین گونه بوده یا از شما این را خواسته اند؟ پرستو فروهر می گوید: “جرات ندارند از من چنین چیزی بخواهند، من زیربار چنین چیزی مسلما نمی روم. هر کسی خود باید تصمیم بگیرد که می خواهد کاری بکند و پای آن بایستد یا نه. من آمده ام اینجا که سعی کنم مراسم را بگیرم بنابراین به هیچ کس هم نمی گویم نیایید اینجا. منتهی اینکه آنها چطور بخواهند این ممنوعیتی را که به من گفته اند یعنی ممنوعیت حضور آدم های سیاسی، اعمال بکنند نمیدانم. یعد هم اصلا شما چطور می توانید چنین چیزی را تشخیص بدهید؟ اصلا تعریف آدم سیاسی یعنی چه؟ به هر صورت فضایی مبهم و برزخی بین ممنوع و مجاز ایجاد میکنند که فضا را مبهم کنند و نیروها را در یک انفعال قرار دهند و خودشان همان ممنوعیت ها را اعمال کنند بدون اینکه ظاهر ممنوع داشته باشد”.
او میگوید که سالهای گذشته نیز تنها با حضور اقوام نزدیک در خانه پدر و مادرش یاد آنها را گرامی داشته و “اقوام بسیار نزدیکی که از شب گذشته اش می آمدند چون از صبح زود در را می بستند و به قول خودشان به نوعی خانه را قرنطینه میکردند. ما هم که داخل خانه بودیم اجازه نداشتیم بیرون برویم. اینکه امسال دقیقا چه حالتی پیدا بکند نمیدانم ولی همین تحمیلی که به وجود می آورند آدم را بلاتکلیف می گذارد در اینکه دعوت عام بکند یا نکند”.
می گویم با گذشت ۱۵ سال از قتل پدر و مادر شما، از چه می ترسند که حتی مراسم در خانه را نیز تاب نمی آورند آن هم در شرایطی که خود مسئولیت قتل آنها را پذیرفته اند؟ فرزند فروهرها میگوید: “اینها اولا از این ترس دارند که افکار و عقاید عزیزانی که کشته شدند با یادآوری خاطره آنها، هر چه بیشتر مطرح و رجوع شود به آنچه که آنها کرده و گفته اند. بعد هم مساله دادخواهی آنهاست.این دادخواهی به اعتقاد ما دادخواهی ناتمامی است؛ برای اینکه دستگاه قضایی جمهوری اسلامی روند عادلانه ای را پیش نبرد. یک پرونده مخدوش و سراپا نقص را پشت درهای بسته به دادگاه بردند، ماموران اجرای حکم را به محاکمه کشیدند ولی دستوردهندگان و آن بستر سازمانی که این جنایت ها درون آن پدید آمده بود به پاسخگویی وادار نشدند. همین مطالبی است که در سالگردها باید روی آن تکیه کرد و گفت. نمی خواهند این ها بیان شود برای اینکه همانطور که آن موقع نگذاشتند روند قضایی درست به سرانجام برسد الان هم نمیخواهند باز خواست و دادخواهی در افکار عمومی مطرح شود.
او می گوید که چگونگی برگزاری مراسم روشن نیست: “من آمده ام اینجا که مراسم را برگزار کنم و امید دارم که بشود. ولی می خواستم آنچه را که در وزارت اطلاعات به من گفتند مردم به صورت شفاف بدانند. بدانند که باز ما را در چه شرایط پرمخصمه ای گیر انداخته اند”.
او در پایان می گوید: “همین یادآوری اینکه روز جمعه یکم آذرماه سالگرد قتل آنهاست برای من بسیار دلگرمی است؛ همین که به یادها بیاید”.
قتل های زنجیره ای نامی است که رسانه ها بر قتل روشنفکران و دگر اندیشان ٹوسط ماموران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی در پاییز ۷۷ نهاده اند؛ قتل هایی که با قتل داریوش و پروانه فروهر خبرساز شد و پس از آن با محمد مختاری و محمد جعفر پوینده، ازاعضای کانون نویسندگان ایران ادامه یافت که ابتدا ناپدید شدند و سپس پیکر بی جان آنها پیدا شد.
وزارت اطلاعات با صدور اطلاعیه ای مسئولیت این قتل ها را بر عهده گرفت و در عین حال “وقوع قتلهای نفرتانگیز اخیر در تهران” را نشان از “فتنهای دامنگیر و تهدیدی برای امنیت ملی” دانست.
در این بیانیه “معدودی از همکاران مسئولیت ناشناس، کجاندیش و خودسر این وزارت که بیشک آلت دست عوامل پنهان قرار گرفته و در جهت مطامع بیگانگان دست به این اعمال جنایتکارانه زدهاند”، از جمله عاملان آن جنایت معرفی شدند.
اکنون اما با گذشت ۱۵ سال، نه تنها ابعاد این پرونده روشن نشده و آمران و عاملان آن مجازات نشده اند بلکه برگزاری هرگونه مراسمی برای قربانیان این قتل ها ممنوع است. هر چند پرستو فروهر پیشتر در مصاحبه با “روز” این ممنوعیت را نیز نوعی آئین بزرگداشت دانسته است.
متن بیانیه پرستو فروهر خطاب به مردم که روز گذشته در اختیار “روز” قرار گرفته به شرح ذیل است:
برای آگاهی!
یکم آذرماه، پانزدهمین سالگرد قتل فجیع داریوش و پروانه فروهر فرامیرسد.
در روز چهارشنبه ۲۲ آبانماه به روال سالهای پیش به ایران آمدم تا امسال نیز این روز تلخ را در این سرزمین به سر کنم که جایگاه یادها، تلاشها و آرزوهای پدرومادرم است، سرزمینی که همواره بیش از جان دوستش داشتند. به روال این سالها سماجت و امید توشهی راه کردم تا شاید امسال گشایشی در این ظلم ممتد پدید آید و بتوان در سالروز جنایت، یاد آن دو دلاور را گرامی داشت، که همواره پرتلاش، آزاده و حق گو زیستند و جان خویش نثار پایداری بر باورهایشان کردند.
در ابتدا برخی نویدهای خوشایند دربارهی امکان برگزاری آیین بزرگداشت شنیده میشد. برخورد مثبت مسئولان در وزارت کشور و فرمانداری تهران در برابر تقاضانامه ی کتبی ما نیز سبب خوشبینی بود. روز شنبه ۲۵ آبان ماه در یک تماس تلفنی برای فردای آن روز به یکی از دفترهای وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی فراخوانده شدم. آنچه در این نشست به من گفته شد آنچنان دوپهلو و پرابهام بود که تنها پس از پرسش های سمج و مکرر خود موفق به دریافت محتوای واقعی آن شدم. در ابتدا گفتند که برگزاری این مراسم در خانه مجاز خواهد بود. پس از چند جمله در باب لزوم حفظ نظم، که البته مورد توافق دو طرف است، اضافه کردند که ”از شرکت گروهک ها و ضدانقلاب و عناصر مشکوک که در صدد توطئه و جوسازی هستند جلوگیری خواهد شد”. از آنجا که اینگونه واژه های مبهم و پراتهام مصداق مشخصی برای من ندارد سعی کردم با طرح پرسش های واضح منظورشان را دریابم. سرانجام دریافتم که خطابشان در واژه های ذکر شده به گسترهی وسیعی از شخصیتهای سیاسی و هموندان نهادهای پرسابقهی سیاسی و فرهنگی کشور ما ست، که بخش بزرگی از دگراندیشان جامعه را تشکیل میدهند. یادآوری کردم که پدرومادرم دو شخصیت سرشناس سیاسی، پایبند به مبارزه ی تشکیلاتی و همواره مدافع حقوق دگراندیشان بودهاند و بسیاری از نزدیکان و دوستدارانشان، که حق شرکت در این مراسم را دارند، متعلق به این طیف محترم هستند. پاسخی نگرفتم.
در برابر پرسش من که اگر از حضور همرزمان و همراهان سیاسی پدرومادرم و بطورکلی از حضور بخش بزرگی از دگراندیشان در این آیین جلوگیری خواهد شد، پس چه کسانی مجاز به ورود به خانه ی ما خواهند بود؟ پاسخ دادند ”بستگان نسبی و سببی و همسایهها”. حالا لابد این افراد نیز بایستی پیش از ورود شناسنامه و شجرنامه و مدرک اثبات همسایگی به مأموران ارائه دهند! حیف شد که نپرسیدم.
آنچه نوشتم شرح آن چیزی است که حدود مجاز برای برگزاری مراسم بزرگداشت داریوش و پروانه فروهر تعیین و به طور رسمی به من گفته شده است.
به باور من این شیوه تنها سرپوشی ست بر همان ممنوعیتهایی که در هفت سال گذشته به ناحق بر ما تحمیل شده است. میخواهند ممنوعیت را اعمال کنند اما از بیان واضح آن طفره بروند و نام دیگری برای آن جعل کنند. در طی این سالها بارها و بارها با تحریف و جعل مفاهیم روبرو شدهام؛ مخدوش کردن حقایق از سوی مسئولان قضایی، زیر نام دادرسی پروندهی قتل پدرومادرم واضحترین و دردناکترین این جعلها بوده است.
تن دادن به اینگونه تحریفها و تحمیلهای فرمایشی توهین به باورها و معیارهایی ست که زندگی و مرگ پرافتخار داریوش و پروانه فروهر را رقم زد. برگزاری یک گردهمآیی دستآموز و فرمایشی در سالروز قتل آن دو توهین به شجاعت و استواری آنان ست. یادشان را در اعتراض به ظلم میتوان گرامی داشت، نه در تن دادن به تحمیل.
اگرچه امسال نیز به این روند تحمیلی و ممنوعیت برگزاری آیینی درخور داریوش و پروانه فروهر اعتراض کردم اما این بار نیز اعتراض ها بینتیجه ماند. … آنها زور دارند و ظلم پیشه کرده اند و ما صبر داریم و امید به آینده بستهایم، کاش شجاعت و جسارت جانباختگانمان را نیز گاهی داشته باشیم.
یاد آنان زنده باد که در راه آزادی ایران جان باختند.