بیاریدش
کدومشونو؟
فرقی نمی کنه، یکیشونو بردار بیار دیگه
از در سلول خارج می شود و بعد از مدتی یک نفر را با چشم بند و دست های بسته، کشان کشان روی زمین می آورد و روی صندلی می نشاند و خودش خارج می شود.
خب… شروع کن
چیو شروع کنم؟
اعتراف کن دیگه … از کی با شبکه عملیات روانی دولت انگلیس در ارتباط بودی؟
با چی چی در ارتباط بودم؟
با شبکه عملیات روانی دولت انگلیس
چی چی هست این؟
بابا همون شبکه بی بی سی دیگه …از کی در ارتباط بودین با هم؟
من اصلا در ارتباط نبودم با کسی. بی بی سیم کجا بود؟ تلویزیون ما شبکه سه رو هم به زور می گیره
که در ارتباط نبودی. تو فکر می کنی این سربازان گمنام امام زمان هویجن؟ ما از همه چی خبر داریم؟
داداش من! چیو از همه چی خبر دارین. ما صبح سر میدون فردوسی وایستاده بودیم، اومدن مارو گرفتن. از صبح دارن کتکمون می زنن می گن بگو با جمشید بسم الله چه ارتباطی داری؟ حالا شما می گی با این … چی چی بود؟ بی بی سی چه ارتباطی داری؟ بابا به پیر به پیغمبر ما با کسی ارتباط نداریم…
بازپرس خیلی عصبانی از جایش بلند می شود و فریاد می کشد، بلافاصله یک نفر در سلول را باز می کند و وارد می شود.
این کیه آوردی؟
قربان خودتون گفتید یکشیون رو وردار بیار. این بیرونم شلوغ بود، ما همون اولی رو برداشتیم آوردیم
هویج! منظورم یکی از این روزنامه نگارا بود. برو یکیشونو بردار بیار. کجا؟
دارم می رم یکیشون رو بیارم دیگه
اول بیا اینو ببر. ببین، دقت کنااااا. یکی از روزنامه نگارا باشه
بعد از چند دقیقه، دوباره یک نفر را با چشم بند و دست های بسته، کشان کشان روی زمین می آورد و می اندازدش روی صندلی . خودش هم از سلول خارج می شود.
خب؟ اعتراف کن
به چی؟
به اینکه با شبکه ارتباطی دولت انگلیس و رسانه های استکبار در ارتباط بودی؟
منظورت همون شبکه بی بی سی یه؟
آره آره… در ارتباط بودی دیگه ؟ انکار نکن … می شناختیشون
نه، درارتباط نبودم
چرا بودی. سربازان گمنام امام زمان کلی مدرک و مستندات قضایی گردآوری کردن. نمی تونی انکار کنی. ما به تمام سطوح ارتباطی شما نفوذ کردیم. از همه چی خبر داریم.
به تمام چی چی ما نفوذ کردید؟
به تمام سطوح ارتباطی … یعنی … یعنی… یعنی همین دیگه، سطوح ارتباطی. ببین این حرفا فایده نداره. ما دقیقا می دونیم شما چطوری کار می کنید. ما چیزایی که می دونیم که شما خودتونم نمی دونید.
خب چطوری کار می کنیم؟
هه هه. خیلی پیچیده اس. ولی ما می دونیم. شما از طریق فیس بوک باهم در ارتباط هستید. برای هم کامنت می ذارید. لایک می زنید. مسیج می دیدید.
خب؟
خب که خب. همینطوری با هم اطلاعات رد و بدل می کنید. تازه خیلی هاتون به هم ایمیل می زنید.
مگه جرمه؟
جرمه؟ معلومه که جرمه. ستون پنجم دشمن جرم نیست؟ دستتو بذاری تو دست دشمنای نظام جرم نیست؟
ستون پنجم دشمن چیه ؟ من فیس بوکم ندارم. کجا دستمو گذاشتم تو دست دشمنای نظام؟
ببین با من بحث نکن بچه. ما مدارکمون جوره. حالا چشم بندت رو بردار این اعترافات رو امضا کن.
زندانی چشم بندش را بر می دارد. چشم هایش را می مالد و به کاغذ روی میز نگاه می کند.
من که نمی تونم اینو امضا کنم
یعنی چی نمی تونی؟ الان کمکت می کنیم تا بتونی. سرکار اون بطری…
بطری چیه؟ اینجا نوشته من سه سال پیش شوهر کردم. خب نمی تونم امضا کنم
خب چه ایرادی داره؟
دستامو باز کن تا ایرادشو نشونت بدم …
آهان! از اون لحاظ. خب، بیا این یکیو امضا کن
این یکی رو هم نمی تونم امضا کنم
چرا ؟ برای این یکی دیگه چه بهونه ای داری؟ امضا کن بره دیگه
اینجا نوشته سی و هفت فقره دزدی و زورگیری داشتم. به من می یاد؟
ای بابا! چرا اینا به هم ریخته. خب بیا اینو امضا کن. این دیگه آخریشه هااااا. بهونه نیار
برادر من، عزیز من، اینم نمی شه. اینجا نوشته تو بمب گذاری نهاد ریاست جمهوری دست داشتم
خب، حتما داشتی دیگه . امضا کن
داداش! من اونموقع سه سالم بوده
آهان. اون یکی نهاد ریاست جمهوری. خب بیا، اینو امضا کن، حرفم نزن
تو خرج می افتیااااا
چرا؟
این درخواست مساعده و اضافه حقوقه . می خوای امضا کنم؟
نه نه. اینو بده بعدا خودم امضا می کنم. بذار ببینم. آهان این خوبه. بیا اینو بگیر امضا کن
-این خودش امضا داره. احتمالا یادتون رفته بذاریدش تو پرونده. مال سال شصت و هفته
- خیلی خب حالا . چشم بندت رو بذار ببینم
بازپرس دوباره فریاد می کشد و دوباره یک نفر بلافاصله وارد سلول می شود. دستور می دهد متهم را از سلول بیرون ببرند. بعد از چند دقیقه یک نفر دیگر وارد سلول می شود.
چطوری سید؟ اوضاعت ردیفه؟
نه حاجی. پس این اعترافات روزنامه نگارا چی شد؟
کدوم روزنامه نگارا؟
همینایی که تازه گرفتن. هر چی می گردم پیداشون نمی کنم
خب حتما آماده نشده هنوز. کلی کار سرمون ریخته . یه زنگ به این بچه ها بزن ببین چیکار دارن می کنن. صد بار گفتم تا اعترافاتو آماده نکردید کسی رو بازداشت نکنین. جا نداریم. به خرجشون که نمی ره
حاجی این سطوح ارتباطی یعنی چی؟
سطوح ارتباطی . سطوح ارتباطی. آهان! ببین این سطوح ارتباطی خیلی مهمه هاااا. سید! ما باید با این روزنامه نگارا وارد بحث اقناعی بشیم. برا همین باید اطلاعاتت رو ببری بالا…
خب می برم. حالا چیه این سطوح ارتباطی؟
ببین، خیلی پیچیده اس، ولی من سعی می کنم برات ساده توضیح بدم. این سطوح ارتباطی یه چیزیه تو مایه های همین کاری که ما می کنیم. ارتباط دادن شمبلیله با شقیقه. اینا هم در سطوح مختلفن دیگه، فکر کن شمبلیله پائینه، ولی سطح شقیقه بالاست، نزدیک راس نظام…
آهان . حالا فهمیدم . اتفاقا منم همینو گفتم. گفتم بچه ها تمام سطوح ارتباطی شما رو به هم پیوند دادن. خیلی اقناع شد.
آفرین. با متهم باید با رافت اسلامی رفتار کرد. باید اقناع بشه . ببینم جسم سخت که کم نداریم؟
نه حاجی. کافیه، تازه آوردن