عین میم عزیز! همیشه دوستت می داریم

سامان رسول پور
سامان رسول پور

کمتر اتفاق می افتد که اکثریت، در مورد یک شخصیت، نظری واحد داشته باشند. بخصوص اگر آن شخصیت کنشگر باشد و در حوزه اجتماعی فعالیت داشته باشد و در ایران هم زندگی کند. کمتر اتفاق می افتد که حتی صفتهایی که اکثریت به یک فرد می دهند، کاملا شبیه به هم باشد. اما وقتی صحبت از عبدالله مومنی است، این قاعده به هم می خورد و همه بر سر صادق بودن، متواضع بودن و منطقی بودن عبدالله مومنی توافق دارند.

همه می دانند که عبدالله، در همه این سالها یکی از ستونهای فعالیتهای حقوق بشری در ایران بوده. از حقوق انسانی همه دفاع کرده. بلندگوی رسایی بوده که نقض حقوق بشر را افشا کرده. زندان رفته. شکنجه شده. آزاد شده. اما باز به کارش ادامه داده. باری عبدالله را همه می شناسند. حتی آنانی که تمام هنرشان و لذتشان این است که دیگران را وادار به کاری کنند که نمی خواهند. تمام زندگیشان در این خلاصه شده که بزنند و شکنجه کنند و اقرار بگیرند.

آنها خوب می دانند که امروز چه کسی را به دادگاهشان آورده اند. می دانند که او سمبل یک فعال حقوق بشر شجاع و نمونه است که از حقوق همه دفاع کرده. و از این روست که با او چنین می کنند. چرا که او آینه ای است که حاکمیت خود را در او می بیند و می یابد و وحشت می کند. بی خود نیست که فعالان حقوق بشر، وقتی که گذرشان به بازداشتگاه و زندان و دادگاه می خورد، بدتر از تروریست ها با آنها رفتار می شود. نمونه اش کبودوند. یا شیوا نظر آهاری. سعید متن پور. عماد باقی. نمونه اش خود عبدالله.

به عبدالله بنگرید. چه آن هنگام  که خبرگزاریهای دولتی “ع. م” ش می خوانند. چه آن وقت  که چشمانش خیس است و چه آن زمان که عکسش  را شطرنجی می کنند تا مثلا دیگران نشناسندش. او آشفتگی و نگرانی و خوف حاکمیت را به ما نشان می دهد.

دولت شان، قوه قضاییه شان، خبرگزاریهایشان، بازجویشان، زندانبانشان، همه و همه در کارند و در کار بودند. انشایی نوشتند. عبدالله خواند. برای ما. و اکنون ما نتیجه گیری می کنیم: دولت از همه می ترسد و ازفعال حقوق بشر بیشتر از همه.

عبدالله! سرت را بالا بگیر. بگذار تصویرت را شطرنجی کنند برادرم. تو همیشه عبدالله صادق و متواضع و منطقی ما باقی خواهی ماند و در عوض  آنها هر روز تصویرشان در ذهن ملت شطرنجی تر و تیره تر خواهد شد. ما همچنان دوستت داریم “عین  میم!”.