سکوت سرشار از گفته هاست

میر حمید سالک
میر حمید سالک

از زمانی که اژه ای به عنوان سخنگوی قوۀ قضاییه عداوت خود و دستگاه متبوع خویش را با خاتمی عیان و به شکلی علنی اعلام کرد که حاضر به تحمل آرا و عقاید وی نیست، بحث های گسترده ای در میان فعالین سیاسی شکل گرفته است که آیا باید در مقابل این عمل واکنشی نشان داد یا نه؟ عده ای از همان ابتدا با راه انداختن کارزاری در فضای مجازی به حمایت از آقای “خاص” پرداختند. گروهی دیگر با تکیه و تأکید بر این که حضور رئیس جمهور دوران اصلاحات تأثیر چندانی بر حیات سیاسی جامعه نخواهد داشت این گونه فعالیت های حمایتی را بی ثمر خوانده، خواهان توقف آنها شده اند.

 این گروه اصرار دارند که خاتمی سکوت اختیار کرده است و اگر کسی بخواهد رسانۀ او باشد تنها به رسانۀ سکوت بدل خواهد شد. مخالفین صفحات مجازی حامی خاتمی معتقدند که در این صفحات تنها شاهد نشر عکس های یادگاری و یا خطبۀ عقد خواندن خاتمی بوده اند. ایشان با اشاره به این نکات خواهان پایان یافتن چنین اقداماتی شده اند. در این مقاله تلاش شده تا اثبات شود مخالفین حمایت از خاتمی در فضای مجازی با این درخواست خود عملاً، خواسته یا ناخواسته، به کسانی یاری می رسانند که خواهان بسته تر شدن هر چه بیشتر فضای سیاسی کشور هستند و هر روز موانع بیشتری را در سر راه فعالیت کنشگران سیاسی در کشور ایجاد می کنند.

مخالفین این صفحات مجازی در حقیقت معتقدند که خاتمی با روش سیاسی که اتخاذ کرده، نمی تواند به روند توسعۀ سیاسی ایران کمک کند و مانع ترکتازی تمامیت خواهان شود. از این رو اگر محدودیتی هم برای ایشان بوجود بیاید باید از کنارش گذشت، و به کارهای مهمتری پرداخت. در قدم اول باید به این نکته پاسخ داد که مؤثر بودن کارکرد خاتمی در بهبود فضای اجتماعی ایران توسط تمایلات فردی مخالفین یا موافقین ایشان ارزیابی نمی شود. این تأثیر درست در جایی باید مشاهده شود که مخالفین دموکراسی در ایران تلاش می کنند هر روز محدودیت های بیشتری برای وی ایجاد کنند.

این محدودیت ها از ممنوع الخروجی وی آغاز شد. پس از آن به پایان حضور فیزیکی خاتمی در محافل و یا مجامع امتداد یافت. فراموش نکردیم که برای نشست اخیر اصلاح طلبان در تهران وی مجبور شد تنها به فرستادن پیامی بسنده کند. از پی آن امروز بر اساس عملی غیرقانونی، از سوی دستگاه قضا، انتشار اخبار ایشان در رسانه ها ممنوع شده است. اگر حضور خاتمی برای مخالفین آزادی در کشور ما اهمیتی ندارد چرا باید هزینه گزاف این کار را این دشمنان جوامع باز بپردازند؟ در واقع اگر قرار است ایشان به عاملی بی خطر برای بقای هواداران سرکوب در کشور تبدیل شود، دوستان مخالف صفحات رسانه ای حامی خاتمی، بهتر است دستگاه قضا را نصیحت کنند که مانع از حضور چنین عنصر بی ضرری برای خود در جامعه نشوند. اما عوامل امنیتی نظامی فعال در درون حاکمیت جمهوری اسلامی، با تکیه به منابع دقیق اطلاعاتی خود، با در دست داشتن نبض جامعه، و با رصد فعالیت اصلاح طلبان با توجه به نزدیکی به زمان انتخابات مجلس، به راستی می دانند که چه کسانی را باید در سانسور و فشار قرار دهند تا بتوانند در کنترل جامعه موفق باشند. از همین رو به درستی خاتمی را در مرکز سیبل خود قرار داده اند.

قدم بعدی باید طرح این سؤال باشد که همین روش خاتمی، از زمانی که بر مسند ریاست جمهوری نشسته تا به امروز، توانسته به پیشبرد امر دموکراسی یاری برساند یا آن که در خدمت تنگ تر شدن فضای اجتماعی این سرزمین بوده است؟ می دانیم که خاتمی بارها به انفعال، مماشات، عافیت طلبی، و انگ های مختلف نواخته شده است. آیا به واقع چنین است؟ نگاهی به کارنامۀ ایشان خلاف این مدعی است.

حتی اگر تنها به یک نکته، آن هم برخورد مسئولانه رئیس دولت هفتم با امر قتل های زنجیره ای محدود شویم، باید اذعان کرد که وی خدمت خویش را به جامعه نموده است. اگر بپذیریم که او در زمان ریاست جمهوری خود توانسته امر مغفول شوراهای شهر و روستا را سامان دهد، باید اعتراف کنیم که وی قدم بزرگی برای مشارکت هر چه بیشتر مردم در سرنوشت خویش برداشته است. اگر باور داشته باشیم که فعالیت های سازمان های مردم نهاد در دورۀ زمامداری وی رونق گرفت، می توانیم به اهمیت نقش خاتمی پی ببریم. اگر فراموش نکرده باشیم که چگونه فعالیت های سیاسی، فرهنگی و هنری در دوران اصلاحات شکوفا شد، باید اعتبار آن را به تأثیر خاتمی در آن عرصه بدهیم. همۀ اینها را باید در کنار بهبود اوضاع اقتصادی و معیشت مردم دید که لاجرم می توانست به گشایش بیشتر فضای اجتماعی بپردازد.

 اما پس از آن که کلید پاستور را تحویل احمدی نژاد داد، نباید از نقش او در حمایت از موسوی و در نهایت اوج گیری جنبش سبز غافل شد. اگر خاتمی نبود، مشکل بتوان تصور کرد که روحانی قادر می شد با چنین رآیی از پس جلیلی بر آید. اگر اینها را نتوان به تمایل و همت او در جهت بهبود فضای سیاسی جامعه تعبیر کرد، به چه چیز دیگری می توان منتسب نمود؟

اینها بدون شک تأثیرات خاتمی است که تندروان از آن غافل نیستند و به همین دلیل تلاش دارند که از حضور و تأثیر آن بکاهند. اما روشی که خاتمی دارد می تواند به مذاق و مذاج خیلی ها خوش نیآید. چرا که او اهل هیاهو نیست. او اهل شعارهای تند و تیز نیست. او تلاش ندارد تا جو جامعه را بر هم بریزد، چرا که می داند به درستی این خواست تمامیت خواهان است. از همه مهمتر او خواهان براندازی نیست. او بارها تأکید کرده است که خواهان حفظ نظام، اما اصلاح آن است. چه ما دوست داشته باشیم و چه آن را نپسندیم او در این تصور است که جمهوری اسلامی از چنان ظرفیتی برخوردار است که می تواند با اصلاحات تدریجی شرایط لازم را برای گذار به دموکراسی فراهم کند.

هستند کسانی که روش موسوی و کروبی را با خاتمی مقایسه کرده، اعتقاد دارند آنها با ایستادگی خود جامعه را برای یک تحول آماده می کنند. طرفداران این نظریه طبیعی است که در مقام مقایسه امتیاز بیشتری را به حساب محصورین واریز کنند. فارغ از این که کدام یک از دو روش از حقانیت بیشتری برخوردار هستند، نباید فراموش کرد که عوامل حصر موسوی، رهنورد و کروبی همان کسانی هستند که حکم به محدودیت های فزاینده برای خاتمی می دهند.

اما فرض کنیم آن چه که تا اینجا آمد، خلاف و نادرست است و خاتمی تاکنون هیچ خدمت مؤثری در امر پیشبرد دموکراسی در کشور انجام نداده است. اگر حتی این فرض را بپذیریم، نمی توان پذیرفت که نسبت به اجحافی که در حق یکی از شهروندان این کشور می شود باید بی تفاوت بود. فردی از آحاد این کشور به ناحق توسط اربابان قدرت دچار سانسور و تنگنا شده است. این درست مثل همان است که کسی به ناحق به زندان محکوم شود، یا شخصی بدون رعایت شرایط قانونی از حقوق اجتماعی محروم شود. در چنین وضعیتی وظیفۀ کنشگران اجتماعی چیست؟ آیا می توان به بهانۀ عدم انطباق مواضع و روش ها، فرد مورد ظلم را تنها گذاشت؟ آیا حتی می توان پا فراتر گذاشت و کسانی را که به هر طریقی به دفاع از مظلوم در مقابل ظالم برخاسته اند به باد نقد گرفت؟ آیا زمانی که از فعالین صفحات مجازی که خود را به رسانۀ خاتمی تبدیل کرده اند درخواست توقف فعالیت می کنیم، به واقع در راستای بایکوت رسانه ای طراحی شده از سوی تندروان حرکت نمی کنیم؟

خاتمی در حیات سیاسی این کشور تأثیری از خود باقی گذاشته است که تا دهه ها از نقش و اهمیت آن کاسته نخواهد شد. خاتمی شاید با سکوت خود عملکردی داشته است که بسیاری با هیاهوی خود نتوانسته اند. چنان که دستگاه ظلم و تبعیض قوۀ قضاییه آن هیاهوگران را آزاد گذاشته است و این ساکت منفعل را محدود. سکوت خاتمی بر خلاف بی صدایی بیگل سرشار از گفته هاست. خاتمی هم چون سایر انسان ها حتماً از نقاط ضعفی برخوردار است. او هم ممکن است در زمان های لازم موضعی مناسب اتخاذ نکرده باشد، اما هر جا که کنشی در جهت حمایت از حرکت ها و فعایت های رو به جلوی سیاسی و اجتماعی برداشته، اگر حتی منجر به نتیجۀ دلخواه نشده باشد، بی شک در تسهیل مسیر مؤثر بوده است. دوستانی که به هواداران خاتمی از سر دلسوزی نصیحت می کنند، تا خاتمی را در مواجهه با تمامیت خواهان تنها بگذارند، در حقیقت در جهت تکمیل پروژۀ تندروان برای انسداد فضای اجتماعی قدم برمی دارند. خاتمی نظیر هر شهروند دیگری حق دارد در جامعه سخن بگوید، حتی اگر این گفتگو ها با سکوت بسیار همراه باشند. اگر قرار است تندروان فضای حقیقی را به روی او ببندند، حداقل باید اجازه داد گروهی در فضای مجازی به این اختناق خاتمه دهند.