خانه مان آتش گرفته

مهرانگیز کار
مهرانگیز کار

وقتی خانه ای آتش می گیرد ، اهل خانه ، کوچک و بزرگ ، زن و مرد ، بر پا می خیزند و فریاد می زنند : آتش …آتش و همه کاری می کنند برای خاموش کردن آتش . ما باید یاد بگیریم چگونه آتش را به کمک یکدیگر، همگی خاموش کنیم . مسجد امام حسین در شهر چابهار خانه ماست که آتش گرفته ، شهری بندری در کنار خلیج عمان در استان سیستان و بلوچستان است ، با پاکستان و افغانستان هم مرز است ، یکی از کم توسعه ترین و فقیرترین مناطق ایران است . گروه سنی مسلح جندالله آتش بیار معرکه است وظاهرا با نیروهای دولت ایران در جنگ است و به این بهانه خانه ما را آتش می زند  و در آخرین اقدام ،  مردم محروم این شهر را به خاک و خون کشیده است . 

اتش را چگونه خاموش می کنند ؟ دیری است شاهد شده ایم بر اینکه ریش سفیدهای بر نشسته بر مسند قدرت ، آتش را با آتش به صورت مقطعی و موقت  خاموش می کنند و همه کسانی را که می توانند به کمک یکدیگر و به کمک ریش سفیدها آتش را خاموش کنند ، چنان از خود رانده اند که امیدی نیست به جلب همکاری آنها . همکاری  موکول می شود به جلب اعتماد مردم ، همان که دیری است از کف رفته است . مردم در این منطقه امید خود را برای آنکه  در پناه دولت متبوع به رفاه و امنیت برسند از دست داده اند ، به علاوه از آنسوی مرزها سر و کارشان با باندهای جهانی قاچاق مواد مخدر است که  گاهی از ناچاری و فقر و بدبختی ، ریزه خوار آنها می شوند و امنیت انسانی شان که سزاوار آن بوده و هستند بیشتر به خطر می افتد . زشت ترین صحنه ای که پیاپی پس از آتش گرفتن خانه مان در رسانه ها می بینیم عکسهای جوانانی است که تازه پشت لب شان سبز شده و با غرور در برابر دوربین عکاسی در حالی که مواد منفجره را به سینه و دور کمر بسته اند ، نگاه می کنند . جندالله این عکس ها را پس از هر واقعه انتشار می دهد تا قدرت شیطانی خود را به رخ بکشد و بگوید می تواند برای جوانهای دوستدار ریگی و همکاران آنها کار آفرینی کند و شغل عملیات انتحاری را به آنها پیشکش کند . پس از هر واقعه تکه های بدن این جوانان با تکه های بدن قربانیان چندان در هم می آمیزد که مشکل بشود آنها را از هم جدا کرد . ادعا این است که با دولت ایران سر جنگ دارند و واقعیت این است که تروریسم را توجیه می کنند و با اصل حیات و حق حیات مردمی که در جنگ بزرگترها و ریش سفید های شیعه و سنی نقشی ندارند ، بازی می کنند و زندگی جوانان سنی و فقیر و بیکار را که جندالله آنها را به بازار کسب و کار خود فرا می خواند بر باد می دهند . بازاری که خون این جوانهای بیکار و جویای کار و گرسنه ، آن را تغذیه می کند لحظه به لحظه پر رونق می شود .

جندالله در خلاء تا به این اندازه فربه و وقیح نشده . این سوی مرز دستهائی در کار بوده و هست تا مردم محروم و مرزنشین را که از هر سو خطر محاصره شان کرده است ، جان به سر کنند و چون نمی توانند و نمی خواهند از آن پول هنگفت نفت سهمی عادله به آنها اختصاص بدهند ، هر چند یک بار چوبه های دار بالا می برند و جوانانی را اعدام می کنند با این مژدگانی به ملت ایران که در کار برقراری امنیت ملی ، سخت کوش و بی وقفه عمل می کنند . آمار اعدام ها در این مناطق ایران جا نمی گذارد تا احساس کنیم دولت متبوع در بند امنیت ملی است . جائی که امنیت انسانی انکار می شود ، امنیت ملی مفهوم از دست می دهد و هرکس بتواند شکم خود یا فرزندش را سیر کند ، بی خیال امنیت ملی دست به هر کاری می زند . بنابراین جندالله یا گروههائی از نوع آن را نمی شود بدون ارزیابی نقش های منفی و ضد امنیت ملی که دولت ایران در مناطق فقیر و محروم ایران ایفا می کند ، باز شناخت . مگر می شود انسان در خانه خودش امنیت نداشته باشد ، خورد و خوراک نداشته باشد ، آب و مدرسه و شغل و امکانات درمانی کافی نداشته باشد ، زندگی خصوصی نداشته باشد ، آینده نداشته باشد و هنگام واقعه برای خاموش کردن آتشی که آن خانه را به نابودی می کشد با جان و دل به پا خیزد و آتش را خاموش کند .

باید در مفاهیم کهن که درون ذهن هریک از ما رسوب کرده و غلبه بر آن آسان نیست ، تجدیدنظر کنیم . همان اندازه که تروریسم را محکوم می کنیم ، لازم است اثرات اعدام های سیاسی به بهانه امنیت ملی را بررسی کنیم . ادامه این وضعیت ،  جندالله و نظائر آن را تقویت می کند و صرفنظر از تاکید برتعارض با  مبانی حقوق بشری ، از باب امنیت ملی  هم قابل انتقاد است . این اعدام ها به نفع دستجات و گروههائی که ایران را ناامن می خواهند مصادره می شود . دولت ایران نمی تواند نسبت به مرزنشین های محروم و سنی از هر نظر تعدی کند و نان و آب و کار و معتقدات دینی و مطالبات فرهنگی شان را پشت گوش بیندازد و از آنها همکاری برای خاموش کردن آتش بخواهد . آنها آتش را به کدام امید باید خاموش کنند . با کدام انگیزه ؟  خواسته دولت از شهروند در شرائطی که شهروند حتی  سهم مناسبی متناسب با حق نان و آب از بودجه دولت ندارد ، البته به سنگ می خورد . این درجه از بی مسئولیتی در برابر مرز نشین های محروم ایرانی تازگی ندارد . در دوران شاه نیز که پول نفت چهره کشور را در جاهائی عوض می کرد ، اهالی سیستان و بلوچستان از آن بهره ای نمی بردند . فروش فرزندان دختر غم انگیزترین قصه آن روزگار بود  . جمهوری اسلامی که بهبود وضعیت مستضعفین را در بوق و کرنا دمید ، همین که از نیروی اقلیت سنی و محروم مرزنشین استفاده کرد ، تغییر و بهبود در وضعیت رفاهی و فرهنگی آنها را در دستور کار قرار نداد و با افزایش اعدام های سیاسی که در سالهای اخیر زیر پوشش رویاروئی دولت ایران با گروه تروریستی جندالله ، پیاپی اجرا می شود ، احساسات مردم در این  منطقه را چندان جریحه دار کرده که نمی توانند از ته دل بگویند ، کشتار دولتی خوب است و کشتار جندالله بد است .جنایت جنایت است . در آن منطقه که بخش مهم و حساسی از خانه ماست و به چشم می بینیم که آتش گرفته است ، کشتار بد است ، اعدام بد است ، تحقیر هموطنان سنی ما بد است ، گرسنگی مردم در شرائطی که ایران پول نفت را در جهان پخش و پلا می کند بد است ، ورود مداخله آمیز به مساجد اهل تسنن و تاخت و تاز بر آزادی های دینی و فرهنگی آنها بد است . تحقیر مولوی ها بد است و بیزاری می آورد .تروریسم در این محیط نشو و نما می کند .

باقی می ماند تامین رفاه و رفع تبعیض و کار آفرینی و ایجاد مدرسه و دانشگاه و تاسیس کارخانه و تامین آب و تفویض مشاغل کلیدی به مردم محروم سیستان و بلوچستان  که خوب است ، اما خوب ها  بکلی فراموش شده است . این فراموش شده ها را البته تروریست های مدعی حمایت از اهل تسنن به کار می گیرند و با مغز شوئی جوانهای سنی و القای این دروغ به آنها که می خواهند انتقام ظلم شیعه به سنی را بگیرند ، قطار فشنگ و مواد منفجره به کمرشان می بندند . این تازه آغاز کار است و اگر دولت ایران به صورت ضربتی بودجه بزرگی را به تامین رفاه این مردم اختصاص ندهد ، صدها ریگی از چوبه دار پائین می آید . آیا جنگ با گرسنگی و محرومیت کم خرج تر است یا جنگ با انواع جندالله ؟  به نظر می رسد دولت ایران همین جنگ خانمان برانداز را که آتش به خانه مان زده دوست تر دارد تا جنگ با  فقر و بیکاری و سرکوب و اعدام . از ثمرات شیرین رفع محرومیت و جذب قلوب اهل تسنن و ابراز احترام به مولوی ها غافل است و شاید اساسا ریش سفیدهای حکومتی در ایران هنوز درک نکرده اند که دست بالای دست بسیار است و نباید با آتش بازی کرد و نباید  برای ظهور و رشد  انواع جندالله زمینه سازی کرد . هنوز دیر نشده و از حکومتی که دیگر قانون اساسی ندارد ، ولی البته ریش سفید دارد استدعا می کنیم به اعدام سیاسی در این بخش حیاتی از خانه ما پایان بدهند . باورهای دینی این مردم را احترام بگذارند و ایران را به دست خود به دشمن نسپارند . بزرگترین دشمن فقر و بیکاری و تخقیر و توهین است که آتش را تیز می کند . این سرزمین صاحب دارد و ریش سفید ها دارند با آن کاری می کنند که در آینده  ملت ایران از یک خدابیامرز زبانی هم محروم شان می کنند .