این دیکتاتورهای خشن

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

من آخرش نفهمیدم این دیکتاتور که این همه به او بد و بیراه می گویند و همه آرزوی مرگش را می کنند، چه کسانی هستند؟ یعنی راستش را بخواهید، یک چیزهایی به نظرم آمده، ولی هر جور فکر می کنم، چیزهای مختلف اش با هم جور در نمی آید. مثلا همین دیکتاتورها، همیشه در انتخابات 90 درصد رای می آورند، در حالی که دموکرات ها خیلی که زور بزنند، 53 درصد رای می آورند. این دیکتاتورها تا یک هفته قبل از اینکه سقوط کنند، همه جا برایشان فرش قرمز و آبی و بنفش و قالی کرمان پهن می کنند، بعد که سقوط می کنند هم می روند یک جای دیگر باز هم بهشان خوش می گذرد. سی سال زور می گویند و اسم شان می شود جناب اعلیحضرت سلطان بن سلطان بن سلطان محمد بوعلی نصیر المهلاوی، بعد که سقوط می کنند می شوند مرتیکه دیکتاتور عوضی. در عوض دموکراتها چهار سال می شوند رئیس جمهور اسم شان می شود پرزیدنت حسینقلی خان، بعد که رفتند کنار می شوند آقای حسینقلی جان. این دیکتاتورها اکثرا علاقه خاصی به لباس های محلی، بچه های کوچک، زن های اشک آلود، عینک دودی دارند و هر وقت می روند وسط مردم همه دنبالشان می دوند و برایشان هورا می کشند، بعد که سقوط می کنند، یک مشت مرد و زن با عصبانیت مجسمه هایشان را پائین می کشند و به آنها فحش می دهند. دیروز آقای سخنگوی جامعه روحانیت مبارز که قیافه اش نشان می داد که خیلی هم از دیکتاتورها بدش نمی آید، گفت “ حضور هر یک از دیکتاتورهای وابسته منطقه در شرایط فعلی در ایران مثبت نیست.” از وقتی این جمله را شنیدم یک ساعت به حال دیکتاتورها گریه کردم. این بدبخت ها همان هایی بودند که تا پارسال شنبه تا جمعه سرشان را می زدی تهشان را می زدی، توی حیاط دفتر رئیس جمهور ولو بودند و با رئیس جمهور خودمان جفتک چارکش بازی می کردند، نمی دانم چطور شد یک دفعه همگی رفتند به زباله دانی تاریخ. البته من جمله سخنگوی نسبتا محترم روحانیت مبارز را با دقت مرور کردم و مجبور شدم نتایج زیر را از آن بگیرم:

اول، حضور دیکتاتورهای وابسته منطقه در ایران مثبت نیست، ولی حضور دیکتاتورهای مستقل مثبت است، یعنی اگر دیکتاتوری خواست از این به بعد به ایران بیاید، لازم نیست ثابت کند دیکتاتور نیست، همین که ثابت کند مستقل است و وابسته نیست، کفایت می کند. به این ترتیب مرحوم صدام حسین، قذافی، کاسترو، چاوز، البته جناب پوتین و اذنابش، موگابه خوشنام، روسای کومور، سودان، برونئی، همه شاخ شکسته های آفریقائی حتی اگر گاهی وزیران خود را بخورند چون مستقل هستند و هر ازگاهی فحشی هم به اوباما می دهند می توانند روی دولت احمدی نژاد حساب کنند.

دوم، ایشان گفته حضور دیکتاتورهای وابسته منطقه مثبت نیست، یعنی دیکتاتورهای جاهای دیگر، مثل چاوز و فیدل کاسترو اشکالی ندارد تشریف بیاورند، منزل خودشان است.

سوم، همین آقای سخنگو گفت که “ حضور دیکتاتورها در شرایط فعلی در ایران مثبت نیست.” یعنی اگر در شرایط قبلی می آمدند، یا اگر خر انقلاب های منطقه از پل گذشت، و اگر در شرایط بعدی بیایند قدم شان روی چشم سخنگوی جامعه روحانیت مبارز.

البته، به نظر می رسد این سخنگو مثل اینکه یادش رفته که حالا به روی خودمان نمی آوریم، ولی اصولا کشور خودمان هم اگر جزو ده تا دیکتاتوری اول دنیا نباشد، حداقل جزو پنج تای اول آنها هست.

حالا یک بررسی هم بکنید، کلا از این صد رهبری که می خواستند از احمدی نژاد نوبت بگیرند که ببینند مدیریت کشور چطوری باید انجام شود، سبدشان را گذاشته بودند در صف، یکی یکی شان دارند سقوط می کنند، فکر می کنم تقریبا هر کسی که یک بار با احمدی نژاد دیدار کرده باشد، الآن در حال فرار از کشورش است. من گفتم این بچه قدم ندارد، بیخودی هی راه افتاد رفت این ور و آن ور همه جا را ریخت به هم.

 

پادشاه عربستان برود

دولت ایران اعلام کرد حالا که عربستان برای سرکوب انقلابیون یمن، نیرو به آنجا فرستاده، پس پادشاه عربستان حق ندارد به ایران بیاید، گروهی از دانشجویان که احتمالا اگر با دقت به آنها نگاه کنید همان لباس شخصی ها هستند هم اعلام کردند که “ ملک عبدالله حق ورود به ایران را ندارد.” برخی از نیروهای حامی دولت اعلام کردند پادشاه عربستان حق ندارد به ایران بیاید. برای عبرت از تاریخ، بخشی از سخنان آقای احمدی نژاد در جلسه هیات دولت روز 21 آذر 1384 را بخوانید.

 

احمدی نژاد گفت: “ ما برای جلسه افتتاحیه به آنجا رفته بودیم، همه در یک سالن بیرون جلسه نشسته بودیم و بعد اعلام شد که به داخل جلسه برویم. بعضی‌ها بلند شدند و سریع به سر جایشان رفتند، بعد ناخودآگاه - اصلا چیزی نبود - ما که بلند شدیم، پادشاه عربستان هم بلند شد. و اصلا مثل اینکه برنامه ریزی شده بود - اینها واقعا عنایات الهی است - که جلسه‌ افتتاحیه این طوری تلقی شود که من و پادشاه عربستان داریم افتتاح می‌کنیم. با هم وارد سالن شدیم، تمام تلویزیون‌ها دارند نشان می‌دهند، به افتخار ما دست می‌زنند. و ما واقعا احساس کردیم یک نیروی دیگری ما را حرکت داد. جلسه‌ افتتاحیه این طوری شروع شد. بعد یک جلسه‌ شام بود. همه‌ سران نشسته بودند، ما هم با سران یکی از کشورها در گوشه‌ای نشسته بودیم، متوجه نبودیم که شاه عربستان وارد شد. ایشان آمده بود دانه به دانه حال و احوال. ساعت 10 شب بود، یک دفعه به ما گفتند که ایشان وارد شده، برویم بر سر میز شام، ما که بلند شدیم برویم سراغ ایشان حال و احوال کنیم….. دیدیم ایشان آمد سمت ما، یک خوش و بش اولیه کردیم و ایشان در همان جا اظهار علاقه کرد که بنشیند با هم چند دقیقه‌ای صحبت کنیم…. حالا همه سران نشسته‌اند آنجه، یک دفعه ایشان چنین چیزی گفت، نشستیم آنجا، تمام تلویزیون‌ها نشان می‌داندند که تمام سران ایستاده‌اند. من اینها را فضل الهی می‌دیدم، به خصوص صدا و سیمای عربستان روز اول که رفتیم اصلا پوشش خیلی کوچکی از اخبار ایران می‌داد و حتی صحنه‌های ورود را خیلی پوشش نمی‌داد، اما در آن موقع که با پادشاه عربستان نشسته بودیم، کل تبلیغات برای ایران شروع شد، که ایران این طور است و آن طور است. جالب بود که بعد از این دیدیم دانه دانه تمام سران کشورهای اسلامی دارند به پیش ما می‌آیند و اصرار دارند که ما به کشورشان برویم، اصلا اصرار دارند که ما 10 دقیقه با آنها حرف بزنیم، این خیلی مهم است….. وقتی سخنرانی ما تمام شد، یک موجی از شادی در بین تمام روسای کشورها ایجاد شد، اینها آمده‌اند پیش من و گفتند که خدا خیرت بدهد، تو آبروی ما مسلمان‌ها را خریدی، تو هویت دادی به اسلام، تو حرف درد دل ما را زدی، حتی آنها که بر حسب ظاهر با امریکا رابطه دارند.”

احمدی نژاد ادامه داد: “ اتفاقاتی در این کنفرانس افتاد که حقانیت ما را نشان می‌داد.وقتی به زیارت خانه‌ خدا رفتیم، شاه عربستان اصرار داشت که من شانه به شانه‌ ایشان راه بروم، اینها خیلی مهم است، بعد در طوافی که انجام می‌دادیم، من عقب افتادم… بعضی‌ها می‌خواهند بروند و دنبال ایشان باشند و تصویرشان در تلویزیون پخش شود… بالاخره طوری شد که به ایشان رسیدیم…. بعد هم به اتفاق هم از آن منبری که وارد داخل بیت کعبه می‌شود بالا رفتیم، و جالب بود در طواف، آنجا که برد یمانی هست و آنجا که بانو بنت اسد وارد خانه خدا شد، وهابی ها نه تنها مکروه، بلکه اصلا فعل حرام می‌دانند که آن قسمت را ببوسند، ماموران هم ایستاده‌اند که اگر کسی ببوسد او را می‌زنند، برای اولین بار در طواف‌های اولیه پادشاه عربستان دست می‌کشید به آن محل، در طواف هفتم، رفت و آن محل را بوسید، بوسیدن آنجا به عقیده آنها یعنی آدم کافر است، ولی خود پادشاه عربستان رفت و بوسید و تلویزیون‌ها نشان دادند.”

نتیجه گیری اخلاقی: دیکتاتورها خوب اند، بشرط اینکه هنوز موقع سقوط شان نرسیده باشد.

نتیجه گیری طبیعی: نوبت ما هم می رسد، اللهم بیر بیر.

کیمیایی و ده نمکی

شنیدم که مسعود کیمیایی به بیمارستان افتاده و حالش خوب نیست. البته هفتاد سالش شده  و خیلی غیرطبیعی نیست که یک دو روز به بیمارستان برود، اما این دلیل نمی شود که تا یک آدمی پایش را به بیمارستان گذاشت، فورا برایش دست بگیرند که فلانی چون معده اش ناراحت است، پس فیلمسازی هم بلد نیست. یکی از مسوولان سینمایی کشور گفت: “ حتی کیمیایی هم از رقابت با ده نمکی وحشت دارد.” یکی از آگاهان دلایل وحشت کیمیایی از ده نمکی را بشرح زیر برشمرد:

اول، کیمیایی با فرمان رابطه داشت و با قدرت دوست بود، ده نمکی با حکم ولایی سروکار دارد و از قدرت اطاعت می کند.

دوم، کیمیایی نهایتا تا “ گروهبان” پیش رفت. ده نمکی با سردار و تیمسار سرکار دارد.

سوم، کیمیایی با چاقوی دسته صدفی ضامن دار کار زنجان سروکار داشت، ده نمکی با زنجیر و قمه و گاز اشک آور کارش می گذرد.

چهارم، کیمیایی برای حضور در خیابان از اسب استفاده کرد، ده نمکی برای حضور خیابانی از موتور هوندا 125 و نفربر استفاده می کند.

پنجم، کیمیایی حکم صادر می کند، ده نمکی مجازات می کند.