علف های هرز

هوشنگ اسدی
هوشنگ اسدی

پائیز می رود. شب یلدائی دیگری درآستان است ودرزمستانی که می آید همه نهادهای “نظام مقدس” همچنان درکار کندن “علف های هرز” اند تا گل‌های “بوستان جمهوری اسلامی” بتوانند با استفاده طبیعی از آب و نور و هوا، بشکفند.

دستورجدید کندن “علف های هرز” هفته پیش وهمزمان با فعالیت اوباشانه در کیهان مجازی، توسط مقام رهبری صادر می شود و قاعدتا ۱۰ هزار نفری که به گفته وزیر ارشاد عضو شوراهای فرهنگ عمومی درسراسر کشورهستند، به تکاپودرمی آیند.جلسات سی و چند ساله ادامه می یابد ونسخه های بی ثمر دوباره پیچیده می شود.

شاید، حاصل تصمیمات این شوراها باشد که باز، کندن “علف های هرز” رونق می گیرد.

محمد علی موحدی کرمانی امام جمعه تهران، می گوید: “باید مراقب باشیم که علف‌های هرزه در فرهنگ رخنه نکند و آسیب نزند.از این رو مردم و مسئولان باید ساعی و کوشا باشند. “

منصوب مقام رهبری، میلیونها زن ایرانی را به دلیل عدم پایبندی به هشدارهای فرهنگی دولت “علف های هرز” می خواند.

معلوم نیست مریم شفیع پور “بد حجاب” است و یانه، اما خبرازوضعیت وخیم او در زندان می رسد. این فعال دانشجویی محروم از تحصیل، اولین دانشجوی بازداشت شده پس از روی کار آمدن حسن روحانی به عنوان رئیس جمهوری اسلامی است. او روز پنجم مرداد ماه بازداشت و پس از دو ماه یعنی در ۸ مهر از بند ۲۰۹ به بند زنان زندان اوین منتقل شده است.

اعتصاب غذای او، هوتن دولتی و محمدحسن یوسف پوریوسفی درزندان اوین ادامه داردواین پرسش رامطرح می سازد: اوین فاجعه دیگری می آفریند؟

سازمان گزارشگران بدون مرز، درگزارش سالیانه خود، آخرین آمار کندن “علف های هرز” در زمینه رسانه را منتشر می کند: “ایران در شمار «پنج زندان بزرگ جهان برای روزنامه‌نگاران» یعنی چین، اریتره، ترکیه و سوریه قرار داد.تعداد روزنامه‌نگاران و وب‌نگاران زندانی در ایران ۷۱ نفر است که علی‌رغم وعده حسن روحانی برای گشایش‌های سیاسی در کشور، اکثریت آنها همچنان در زندان به‌سرمی‌برند.از آغاز سال ۲۰۱۳ میلادی تاکنون ۷۶ فعال رسانه‌ای بازداشت شده‌اند که ۴۲ مورد بازداشت‌ها پس از انتخابات ریاست جمهوری رخ داده است. ۱۲ رسانه هم در این مدت توقیف یا مجبور به توقف انتشار شده‌اند.”

بیش ازچهار صد نفردرنامه ای به وزیرارشاد، خواستار پایان سرکوب اهالی موسیقی می شوند وبه زندانی شدن هنرمندان به خاطرتولید اثرهنری، اعتراض می کنند.خبرها ازکندن” علف های هرز” موسیقی در شهرهای کوچک حکایت دارد.

دکتر محمدحسین پاپلی یزدی محقق و نویسنده، اولین ایرانی دارنده جایزه انجمن جغرافیای فرانسه، که “هشت سال است هر سه شنبه شب به حرم مطهر حضرت رضا(ع) مشرف می شود، ” به علی جنتی – وزیر ارشاد- می نویسد: “این شیوه ممیزی اسلامی نیست قلدرمآبانه و کمونیستی است.”

وزیر ارشاد که جوابی برای این نامه ها نداردو یا نمی تواند پاسخ بدهد؛ حرفی می زندو پرسشی رامطرح می کند: “۷۱ درصد از مردم تهران، از ماهواره استفاده می‌کنند. در آینده نزدیک دریافت ۲ هزار شبکه ماهواره‌ای روی تلفن‌های همراه امکان پذیر می شود، ما با این پیشرفت‌ها از پارازیت استفاده خواهیم کرد یا راهکاری‌های دیگری داریم؟”

محمد خاتمی، خبرعلی مطهری را که گفته بود «موبایل‌های همه نمایندگان مجلس شنود می‌شود» تکمیل می کند. رئیس جمهور اسبق، می گوید: “همه افراد احساس می‌کنند تحت شنود شدید هستند.” ودریچه تازه ای هم بر “ گل های شاداب” بازمی کند که درکارشنود “علف های هرز” هستند: “چیزهایی گفته می‌شود که اصلاً از سر تا پا دروغ محض است. لااقل در انتقال آن چه شنود می‌شود صداقت داشته باشند و به ویژه آنچه را به بزرگان منتقل می‌کنند.”

وعباسعلی کدخدایی که معلوم می شود استاد دانشگاه هم هست، فرمایش می فرماید ملوکانه: “نگهداشتن سران داخلی فتنه در «حصر» مجازات تلقی نمی‌شود، یک اقدام «تنبیهی موقت» و اقدام «تأمینی موقت» است.”

رئیس سابق دادگاه مطبوعات – همان سعید مرتضوی شجاع و محبوب- اعدام نشریات را “توقیف موقت” می نامید وحالا سخنگوی پیشین شورای نگهبان، حبسی را که بیشتر از سه سال ازآن گذرد “ تنبیه موقت” می خواند.

 

خانمها! آقایان!

کار بجائی رسیده که علی جنتی می گوید: “جامعه ایران به تدریج دچار سقوط اخلاقی می‌شود.باید دلایل رواج دروغ‌گویی، ریاکاری و خیانت در امانت را در جامعه بررسی کنیم.”

ودراین فضای خفقانی است که “گل های بوستان نظام” سربرمی کشند. یکیشان بابک زنجانی که این هفته معلوم می شود نه دو میلیارد دلار، بلکه دو میلیارد و ۴۰۰ میلیون یورومعادل نزدیک به ۳.۵ میلیارد دلار پول نفت کشوررا برنگردانده ودارد برای خود ش راست راست راه می رود و بوی عفن فساد می پراکند.

بیچاره استالین دراین سرمای زود رس تهران درگور می لرزد، ۱۹۸۴ جرج اورول رنگ می بازدو نفس درسینه هر ایرانی تنگی می کند. و علف های هرز، شعر مشهور “ت. اس.الیوت” جلوه بومی می یابد:

اینجا آبی نیست مگر صخره زاری

صخره زاری و آبی نیست مگر شن راهه ای

راهی که فرا می پیچد در حصار کوهساری

کوهی که جز صخره نیست آب نیست

آبی اگر بود آدمی می ایستاد و می نوشید

اینجا عرق به پیکر آدمی خشک است و پاها در شن

در قعر کوهسار ای کاش آبی بود

دندان های فرو پوسیده در دهان صخره زار مرده که تف نیز حتی نمی تواند

اینجا نمی توان نشست نمی توان ایستاد و آرمید

در صخره زاری اینچنین سکوتی نیست

گر هست تندری است خشک و سترون و بارانی نیست

در صخره زاری این چنین تنهایی نیز نیست

گر هست چهره های سرخ و عبوس است

از دور دست زاغه های ترک خورده گلین

که پوزخند می زنند و غر غر و دندان قروچه می کنند

ای کاش کاش آبی بود

تصویر: روی جلد چاپ آلمانی علف های هرز