کیسینجر: باید ایران را مشارکت داد

نویسنده

henrykisinger.jpg

مکس بوت

هر چه کنگره آمریکا بیشتر مساله عراق را مطرح می کند آشکارتر می شود که قانونگذاران آمریکایی سعی دارند نیرو های آمریکایی را از عراق خارج کنند بدون اینکه متحمل عواقب آن شوند؛ عواقبی چون یک جنگ داخلی مخرب و یک پیروزی آرام برای ایران و القاعده. این موضوع باعث جستجو برای راه حلی دیپلماتیک شده است که گروه مطالعات عراق آن را “تهاجم جدید دیپلماتیک” نامیده است و هدف آن خروج آبرومندانه نیرو های آمریکا از عراق است.

کیسینجر، مشاور بوش، به درستی اشاره کرده است که خروج آمریکا از عراق به آرام شدن منطقه کمک می کند. وی پیشنهاد می کند نوعی پایان پایدار برای این جنگ پیدا شود که مستلزم “دیپلماسی عاقلانه و مصمم آمریکا” و مشارکت دادن تمامی طرفین درگیراست از نیرو های داخل عراق گرفته تا ایران و اندونزی.

وی اشاره ای به این دیپلماسی “عاقلانه” نکرد ولی بطور حتم وی به شرکت خودش در مذاکرات 1973 برای پایان دادن به جنگ ویتنام اشاره می کرد. وی در نوشته های متعدد به تجربه خودش در این مورد اشاره کرده و گفته باید از آن درس گرفت.

آیا در شرایط فعلی، یک وزیر خارجه کار کشته مانند هنری کیسینجر می تواند “ صلح با عزت” را برای آمریکا به ارمغان آورد؟ دفعه پیش که این گونه نبود چرا باید این مرتبه چنین باشد؟

بنا بر ادعای کیسینجر ویتنام شمالی بر اثر شکست حمله 1972 حاضر به پذیرش بدون قید و شرط آتش بس و آزادی زندانیان شد و قبول کرد که حکومت ویتنام جنوبی به موجودیت خود ادامه دهد و آمریکا کماکان به آن کمک اقتصادی و نظامی کند. بدین ترتیب ویتنام شمالی از دخالت و نفوذ در ویتنام جنوبی خودداری کرده و نیرو های آمریکایی نیز از منطقه خارج می شدند.

ولی این نقل از وضعیت برخی نکات را بعدا بر اثر انتشار مدارک آن دوره روشن شد نادیده می گیرد. جوسی هانیماکی در کتابش در باره کیسینجر می نویسد: “این درست است که نزدیکی آمریکا به چین باعث شد تا ویتنام شمالی در موضع خود تجدید نظر کند” ولی کیسینجر درعین حال به چوئن لای، نخست وزیر چین نیز اطمینان داده بود که “تنها چیزی که آمریکا می خواهد فاصله بین نتایج سیاسی و نتایج نظامی است “. منظور وی از این پیامد چه بود؟ هانیماکی می نویسد کیسینجر به چینی ها گفته بود: “اگر به هر حال بنا بر شرایط تاریخی روی کار آمدن دولت های کمونیستی اجتناب ناپذیر باشد ما هم آن را می پذیریم”. در واقع وی گفته بود این پذیرش را به شرط آن انجام می دهد که کمونیست های سایگون آمریکاییان را در موقع خروجشان مسخره و تحقیر نخواهند کرد.

علاوه بر این مورد، آنچه کمتر گفته شده است و از عوامل مهم پذیرش این قرارداد صلح بود آن است که آمریکا موافقت کرد 150000 نیروی ویتنام شمالی در 25 درصد از سرزمین های ویتنام جنوبی باقی بمانند.

به هر حال کیسینجر می تواند ادعا کند که ویتنام جنوبی به هر صورت ناگزیر از افتادن به دست کمونیست ها بود ولی نمی توان سیاست های خود را در این زمینه “بسیار کارساز” توصیف کند. شاید هنر او در انجام کار ها در موعد مناسب بود.

درسی که از این سیاست برای امروز می توان گرفت این است که دیپلماسی هنرمندانه میتواند دستاورد های نظامی را تثبیت و بارور سازد ولی نمی تواند باعث چنین دستاوردهایی شود. در عراق هیچ آمریکایی نمی تواند گروه هایی مانند جیش المهدی یا القاعده و یا بازیگران خارجی نظیر ایران و سوریه را قانع کند که منافع آن ها با منافع آمریکا یکی است. آمریکا خواهان ثبات و دموکراسی است در حالیکه دشمنان ما از هرج و مرج استقبال می کنند تا نفوذ بیشتری داشته باشند.

تنها چیزی که ممکن است محاسبات را عوض کند، تغییر موازنه قدرت در روی زمین است. این چیزی است که ژنرال دیوید پتراوس می خواهد انجام دهد. وی از سوی دیگر در زیر فشار برای خروج نیرو ها از عراق است. تنها در صورتی که طرف مقابل احساس کند که شکست می خورد مذاکرات می تواند مفید باشد و به ثبات دراز مدت بیانجامد.

حتی در این صورت هم وضعیت در عراق مشکل تر از وضعیت های قبلی است چرا که در ویتنام با یک دشمن یعنی کمونیست ها و سلسله مراتب فرماندهی آن ها روبرو بودیم. در عراق سنی ها و شیعه ها در گروه ها و زیر گروه های بسیاری توزیع شده اند. یافتن مسولان آن ها و کسانی که پایبند به اجرای تعهدات خود باشند از کارهای بسیار مشکل است. کیسینجربا چنین مشکلی روبرو نبود. در آن جا معلوم بود که تصمیمات دبیر حزب کمونیست لازم الاجراست وویتنام شمالی به آن پایبند است.

اگر بخواهیم از الگویی در مذاکرات عراق استفاده کنیم الگوی کره بیشتر به کار خواهد آمد. آیزنهاور رئیس جمهور آمریکا در سال 1953 صلح پایداری را با کره ایجاد کرد. او بطور واضح گفت نیرو های آمریکا تا زمانی که سلطنت بازگردد در کره جنوبی خواهند ماند و حتی تهدید کرد که برای این موضوع تا حد درگیری هسته ای نیز پیش خواهد رفت.

این موضع در دهه 1970 در زمان نیکسون وجود نداشت چون او قبلا گفته بود نیروهای آمریکا را از منطقه فراخواهد خواند. اگر این اشتباه را در عراق تکرار کنیم دیگر هیچ نوع دیپلماسی نمی تواند بر شکست پر هزینه آمریکا سرپوش گذارد.

منبع : لوس آنجلس تایمز - 22 ژوئیه 2007