برای فعالان حقوق بشر و معتقدان به توسعه توام با تضمین این حقوق، آموزش و ترویج حقوق بشر همواره به عنوان دغدغهای اصلی و بنیادی مطرح بوده است. نگاه تک بعدی به مقوله حقوق بشر و غفلت از ابعاد اجتماعی و کاربردی آن در زندگی روزمره افراد بدون شک یکی از آسیب های جدی روند تحقق و تضمین حقوق بشر در جامعه ایرانی است. عموماً این موضوع اساسی که «حقوق بشر قواعدی برای زندگی انسان است» و لاجرم تنها در عرصه زیست خصوصی و جمعی او موضوعیت خواهد داشت از یاد میرود و در واقع هدف و غایت اصلی به دست فراموشی سپرده میشود. با این حال امروزه میدانیم که شاید یگانه راه دستیابی به این هدف «آموزش حقوق بشر» آن هم در سطحی وسیع، فراگیر و با نگاهی کلان است. چنین آموزشی البته باید از غنای علمی کافی نیز بهرهمند باشد. آموزش حقوق بشر باید به سطح جامعه و کلیه اقشار آن برده شود و به عنوان دغدغه ذهنی و مشغولیت فکری افراد مختلف جامعه از هر صنف و گروه و با هر درجه از تحصیل یا وضعیت مالی درآید.
آموزش حقوق بشر را می توان در دو دسته رسمی و غیر رسمی تصور کرد. با این حال در شرایط ایران امروز، آموزش حقوق بشر در سطح کلان و رسمی که با تولیت دولت انجام پذیرد و به طور نمونه در مراکز آموزشی در سطوح مختلف بدان پرداخته شود، به کلی از نظر دور داشته شده است. از این رو سیاست های رسمی و بی تفاوتی به مقوله حقوق بشر (به مثابه قواعد تعامل زندگی مدرن) در برنامه آموزشی کشور امید به فراگیری و تعمیق مفاهیم حقوق بشر را به شدت کاهش داده است. در چنین وضعی و با توجه به این نکته اساسی که آزادیهای اساسی و حقوق بشر در جوامعی محقق شدهاند که جامعه مدنی خارج از نظام حکومت هم توان ادامه حیات داشته است. موضوع آموزش غیررسمی حقوق بشر از طریق فعالیتهای مدنی، در شرایط کنونی جامعه و در مسیر گذار به دموکراسی، عمده میشود. گرچه طی سالیان اخیر تاحدی بر تعداد نهادهای مدافع حقوق بشر در ایران افزوده شده است، لیکن تاکنون برنامه ای جدی و با مخاطبان گسترده برای پی گیری برنامههای آموزشی پیرامون مقولات حقوق بشری در عملکرد آنان مشاهده نشده است. فارغ از سیاست های رسمی که با هرگونه فعالیت در این زمینه منافات دارند، برای عدم تحقق چنین فعالیت هایی میتوان سه مانع عمده را برشمرد.
اول اینکه، «وسعت بخشی» به پروژه های آموزشی حقوق بشر نیازمند نهادهای مدنی مستحکم و علاقه مند به اینگونه فعالیتهاست که به لحاظ اجرایی و داوطلبانی که در اختیار دارند توانایی اقداماتی از این دست را داشته باشند. متاسفانه چنین نهادهایی تاکنون کمتر در این زمینه برنامه ریزی و یا فعالیت اجرایی داشته اند.
دوم اینکه، «تعمیق» اینگونه فعالیتها نیازمند برخورداری از توان کارشناسی و تسلط بر مباحث علمی و مبانی نظری چالش برانگیز حوزههای فعالیت است. این توانایی بایستی در چارچوب یک کارجمعی توسط گروههای متخصص به مخاطبان آموزش داده شود و پاسخ به سوالات احتمالی از قبل آماده شده باشد.
سوم اینکه، اگر هم فعالیتی در گذشته در این زمینه سابقه داشته است، به لحاظ انتخاب حوزه موضوعی فعالیت، این حوزه از جذابیت کافی و حساسیت لازم برای مخاطبان برخوردار نبوده است. با این حال کمپین یک میلیون امضاء برای برابری حقوق زنان تجربهای نو و البته موفق در پیش روی فعالان حقوق بشری در ایران قرار داده است.
در واقع، مهمترین دستاورد این کمپین همان پیش کشیدن موضوع حقوق زنان با چنین شیوهی اجرایی است. فارغ از اینکه تاکنون چه تعدادی امضای خود را پای این حرکت گذاشتهاند باید گفت توجه فعالان این عرصه به موضوع آموزش و ترویج مفاهیم حقوق زنان که در شرایط ایران امروز به نوعی عین حقوق بشر است و نگاه به اهداف و عملکرد کمپین که تنها جمعآوری کورکورانه امضا را هدف خود نمیداند بلکه آن را فرصتی برای تعامل، گفتگو و انتقال مفاهیم قلمداد میکند، این باور که مهمترین حرکت در زمینه آموزش حقوق بشر در تاریخ ایران شکل گرفته را تقویت میکند، و بی شک برای زنان ایران این یک سند افتخار است.
کمپین یک میلیون امضاء با آنکه تا یک سالگی خود چندماهی فاصله دارد، اما توانسته است لااقل در طراحی و هدفگذاری تا حدود زیادی مشکلات مذکور در زمینه آموزش حقوق بشر در ایران را از برنامه خود حذف کند.
کمپین از «وسعت و گسترگی» لازم برخوردار است. از نظر گستره مخاطبان لااقل نیمی از جامعه مخاطبان مستقیم کمپیناند و از جنبه موضوعی نیز مسائل زنان و دشواری های زیست فردی و اجتماعی آنان متاسفانه به اندازه کافی در ایران فراوان است. در صحنه عمل نیز برپایی جلسات بحث و گفتگو در زمینه حقوق زنان در بیش از ده استان کشور در حالی که حاکمیت به شکل جدی عزم سرکوب کمپین را دارد نشان از گسترش امیدوار کننده این حرکت مدنی دارد.
«نگاه عمیق» و انتقال مفاهیم مورد نظر در چارچوب یک تعامل دوجانبه و نه صرفاً در قالب یک ارتباط یک سویه، از مهمترین دستاوردهای کمپین است که به تعمیق، ماندگاری و اثربخشی مفاهیم منتقل شده کمک شایانی میکند. این موضوع قطعاً بدون بهرهمندی کمپین از دانش تخصصی آگاهان به مسائل حقوقی، اجتماعی، سیاسی و … به دست نمیآمد. همچنین حوزه فعالیت مدنظر از آنچنان اهمیتی برخوردار است که چنانکه گفته شد به باور بسیاری، در شرایط کنونی «حقوق زنان به مثابه حقوق بشر» بایستی از جمله شعارها و اهداف هر نوع فعالیت حقوق بشری و تحول خواهانه باشد و از این رو فعالیت در زمینه حقوق زنان با توجه به نقضهای فاحش و نظاممندی که در نظام حقوقی و اجتماعی ما وجود دارد، امری ضروری است که البته مخاطبان بسیاری را نیز به خود جذب خواهد کرد.
به هر حال چنانکه گفته شد در کمپین یک میلیون امضاء صرف اخذ موافقت افراد برای امضاء و تصدیق مفاد بیانیه یک هدف نیست، بلکه ایجاد فرصتی برای آموزش «چهره به چهره» هدفی اصولی و غایی در نظر گرفته شده است و این نکتهای است که جزوه آموزشی کمپین نیز بر آن تاکید فراوانی دارد.
در این جزوه که خود یکی از مهمترین دلایلی است که نشان میدهد مساله «آموزش» تا چه حد نزد دستاندرکاران کمپین مهم تلقی شده است، با تاکید بر «ارتباط تعاملی» به جای «ارتباط یکسویه» و همچنین کارگروهی، چگونگی آموزش چهره به چهره و معایب و محاسن آن، ویژگیهای یک داوطلب خوب و نحوه جلب اعتماد مخاطبان مورد بررسی قرار گرفته و چگونگی ایجاد انگیزه و نحوه انتقال مفاهیم در موقعیتهای گوناگون به شکل مناسبی برای داوطلبان تشریح شده است.
به هر حال آنچه مهم به نظر میرسد آنکه راز ماندگاری و توفیق کمپین در گسترش آن به سطوح مختلف جامعه با تاکید بر نیاز مخاطبان و از طریق شیوههای نوین آموزش به ویژه آموزش حقوق بشر است و در این راه موانع مقطعی و سرکوبهای امنیتی نبایستی فعالان مدافع حقوق زن در ایران را از حرکت تاریخی که آغاز کرده اند باز دارد.