قربانی سناریوی امنیتی ها علیه موسوی

فرشته قاضی
فرشته قاضی

» مصاحبه با خانواده فاطمه رهنما

خانواده فاطمه رهنما در گفتگو با “روز” از انتقال این زندانی سیاسی به زندان سپیدار اهواز خبر دادند و اعلام کردند خانم رهنما قربانی سناریوی دستگاه امنیتی علیه میرحسین موسوی است.

فاطمه رهنما به گفته خانواده اش، 6 تیر سال گذشته بازداشت شد. رسانه های حکومتی از جمله خبرگزاری ایرنا و روزنامه های ایران و جوان از خانم رهنما به عنوان معشوقه شاپور کاظمی، برادر زهرا رهنورد یاد کردند. اماخانواده خانم رهنما که تاکنون سکوت کرده بودند در مصاحبه با “روز” اعلام کردند فاطمه رهنما، همسر شرعی و رسمی آقای کاظمی بوده و قربانی سناریویی شده که برای میرحسین موسوی برنامه ریزی شده است.

به گفته آنهاامنیتی ها  خانم رهنما را به دلیل سابقه محکومیت سیاسی اش در دهه 60،  طعمه ای برای تخریب و پرونده سازی علیه میرحسین موسوی و زهرا رهنورد قرار داده اند.

شاپور کاظمی، برادر خانم رهنورد بعد از انتخابات مخدوش سال گذشته بازداشت شد و رسانه های حکومتی مدعی شدند که “او در حال آتش زدن ۷ دستگاه موتور سیکلت در میدان ونک به همراه معشوقه‌اش خانم فاطمه رهنما که یک منافق با سابقهٔ محکومیت ۸ سال زندان بخاطر اقدامات تروریستی در گروهک منافقین است دستگیر شده و از خانهٔ تیمی مشترک و مجلل این دو نفر در شمال تهران مشروبات الکلی و ابزار لهو و لعب کشف گردید”.

این رسانه ها تا بدانجا پیش رفتند که  نوشتند: “این دو نفر (آقای کاظمی و خانم رهنما) در اعترافات خود اعلام نموده اند که به منزل آقای میرحسین موسوی تردد داشته اند و با توجه به جهت نسبت خانوادگی خیلی نزدیک مراوده‌ای فعال داشته است در تحریک میرحسین موسوی به دست زدن به اقدامات افراطی پس از انتخابات موثر بوده اند”.

همزمان مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آقای کاظمی را به ارتباط با نهاد های اطلاعاتی امریکا و بدهی میلیاردی به نظام بانکی کشور متهم کرد

با تمام این ادعاها، آقای کاظمی 5 آذر 88 با قرار وثیقه آزاد و سپس از اتهام ارتباط با منافقین تبرئه و از سوی دادگاه بدوی به اتهام حضور در تجمعات غیر قانونی به یکسال حبس تعزیری محکوم شد. اما خانم رهنما همچنان در زندان ماند و به اتهام ارتباط با سازمان مجاهدین خلق به دهسال حبس در تبعید در زندان ایذه محکوم شد.

اینک به گفته خانواده خانم رهنما، این حکم عینا از سوی دادگاه تجدید نظر تایید و روز چهارشنبه هفته گذشته، خانم رهنما به زندان سپیدار اهواز منتقل شده است.

مصاحبه “روز” با ناهید رهنما، خواهر فاطمه رهنما را در ذیل بخوانید.

 

خانم رهنما، خواهر شما الان کجا هستند و چه خبری از وضعیت ایشان دارید؟

فاطمه به ده سال حبس در زندان ایذه محکوم شده. او تا هفته گذشته در زندان اوین بود اما روز چهارشنبه او را به زندان سپیدار اهواز منتقل کرده اند. دیروز صبح به ما زنگ زد و خیلی ناراحت بود. او نگران پدر و مادرم است چون آنها هنوز از قضیه خبر ندارند. در اصل هنوز نگذاشته ایم از حکم فاطمه خبر دار شوند. خواهرم می گفت هفته ای یک بار اجازه ملاقات با خانواده را دارد اما از ما خواست به دلیل سختی و  دوری راه به ملاقاتش نرویم. یعنی بیشتر فکر ما بود. اما  مدام می گفت و التماس میکرد که حتما به وکیلم بگویید برای اثبات بی گناهی من هر کاری می تواند بکند.

 

خواهر شما کی بازداشت شد؟

الان بیشتر از یک سال و سه ماه است که در بازداشت به سر می برد؛ یعنی 6 تیر 88 بازداشت شد. اوایل چیزی نمی دانستیم یعنی فاطمه هم کاری نکرده بود و واقعا متعجب بودیم. تا اینکه اواخر تابستان سال گذشته من به تهران رفتم و با بازپرس شعبه 3 امنیت در دادگاه انقلاب صحبت کردم. اوهم  گفت هیچ چیزی در پرونده خواهرم نیست و برگه آزادی اش را نوشته است، اما فاطمه آزاد نشد. گویا دیگران مخالفت کرده و گفته بودند که باید به دادگاه برود.

 

رسانه های حکومتی بعد از بازداشت خواهر شما از او به عنوان معشوقه آقای شاپور کاظمی، برادر خانم رهنورد یاد کردند. ممکن است توضیح دهید قضیه چه بود؟

خواهر من از 15 سال پیش در شرکت آقای کاظمی کار میکرد و هیچ ارتباطی با انتخابات و مسائل بعدی نداشت. او در اصل همسر شرعی و رسمی آقای شاپور کاظمی است؛اما متاسفانه چنین مسائلی نه تنها در سطح رسانه ها بلکه در پرونده ایشان هم بود.  در اصل ابتدا اتهام ارتباط نامشروع را زده بودند اما در همان دادگاه اول که خواهرم و آقای کاظمی مدارک را ارائه دادند این قضیه فیصله یافت. درعین حال در  جلسه اول دادگاه خیلی جالب است که قاضی پیر عباسی اصلا هیچ مانوری روی اتهام ارتباط با منافقین نمیداد و آنطور که خواهرم می گوید وقتی وکیل خواهرم خواست از او در این مورد دفاع کند قاضی گفته بود این مساله حل است. در واقع فقط بحث فساد اخلاقی و رابطه نامشروع بوده که هر دو مدارکشان را ارائه داده و تبرئه شده بودند. اما بعد که حکم خواهرم صادر شد او واقعا حیرت کرده بود و می گفت “در دادگاه اصلا به این اتهام ارتباط با منافقین مانور داده نشد و قاضی گفت مساله حل است. فقط از من پرسید نوشته ای که ارتباط داری. من هم گفتم که در شرایط خاص نوشته ام و قبول ندارم و هیچ ارتباطی نداشته ام و ندارم و تحت فشار بوده ام. بعد قاضی گفت که یعنی تحت شکنجه نوشته ای. که من جواب دادم نه به دلیل مصرف دارو دچار فراموشی بودم و وضعیت خوبی نداشتم اما بعد که کمی بهتر شدم اعلام کردم که آن نوشته را قبول ندارم. اما قاضی گفت در بیرون هم دارو مصرف میکردی. و من هم گفتم که بله اما نه اینقدر دارو و نه در این شرایط.”

 

خانم رهنما ممکن است درباره اتهامی که به خواهرتان نسبت داده اند بیشتر توضیح دهید؟ در اصل میخواهم بدانم برای این اتهام چه مستنداتی از سوی دادگاه ارائه شد و حکم ده سال زندان در تبعید بر پایه چه استدلال حقوقی صادر شد؟

هیچ مدرک و سندی در پرونده خواهرم برای اثبات این اتهام وجود ندارد. حکم که صادر شد وکلای خواهرم اعتراض کردند و رفتیم پیش قاضی دادگاه تجدید نظر. مادرم بسیار بیمار است و روی ویلچر می نشیند؛ یعنی در حدی است که به او پوشک می بندیم،با این حال او راهم  با خود بردیم. گفتیم این وضعیت ماست،هیچ سند و مدرکی هم  در پرونده نیست و فاطمه هم اتهامات را قبول ندارد، صدایش کنید با او حرف بزنید از او بپرسید و منصفانه قضاوت کنید. آقای موحد رئیس شعبه 54 دادگاه تجدید نظر گفت که این موارد در تخفیف مجازات نقش دارد اما فکر نکنید همین فردا آزاد می شود. اما متاسفانه عین همان حکم را تایید کرد. وکلای خواهرم می گفتند آخر بر چه اساسی می گویید ارتباط با منافقین؟ گفتند خواهرم از طریق یک صراف برای منافقین پول می فرستاده. اما تاکنون نگفته اند این صراف کیست و کجاست؟ هویت این صراف را مشخص نکرده اند. بعد گفتند خواهر من، افراد را تشویق میکرد به منافقان بپیوندند و به اردوگاه اشرف بروند. بعد هم مشخصا گفتند که فاطمه، آقای کاظمی، آقای موسوی و بستگان آنها را تشویق میکرد که به منافقین بپیوندند. همه اینها در حالی است که آقای کاظمی این موارد را رد کرده و اصلا قبول ندارد. خود آقای کاظمی از اتهام ارتباط با منافقین تبرئه شده اما خواهر من ده سال حکم گرفته. بازپرس پرونده خواهرم گفته او با کامپیوتر شرکت با منافقین ارتباط داشت. خواهرم میگوید که از بازپرس مدرک خواستم، یک کاغذ آورد نشان داد که از فلان کشور کاندوم می خریدی! خواهرم هم گفته که من در قسمت خرید خارجی شرکت بودم اما چنین خریدی هرگز نداشته ایم ضمن اینکه این چه ربطی به ارتباط با منافقین دارد؟ در واقع هیچ مدرکی در پرونده خواهرم نیست غیر از مطالبی که خودش در شرایط خاصی نوشته و بعد هم گفته که در شرایط خاص بوده است.

 

چه نوع شرایطی؟

خواهر من اوایل بازداشت هیچ ارتباطی با بیرون و خانواده نداشت. خودش می گوید که “اینقدر حالم بد بود که بارها در دستشویی می افتادم و بعد می آمدند مرا می بردند”. به دلیل شرایط روحی بدی که داشته و داروهای زیادی که مصرف میکرده تعادل ذهنی نداشته و خودش می گوید گاهی دچار فراموشی شدید می شده و در همان حالت نوشته که با منافقین ارتباط دارد. اما بعد که کمی بهتر شده به بازجویش نیز گفته که این اتهام  درست نیست اما بازجویش گفته نه تو ارتباط داری و حالا که ضد و نقیض حرف میزنی من کاری میکنم که قاضی حکم سنگینی بدهد. ما قبلا کسی مثل تو را داشتیم که ده سال تبعید به زندان در شهر دیگری گرفت،با تو هم همین کار را می کنیم و…

 

خواهر شما سابقه محکومیت سیاسی در دهه 60 دارد درست است؟

بله سال 61 خواهر من 19 سال داشت که به اتهام هواداری منافقین بازداشت شد. سن زیادی نداشت و تحت تاثیر یک سری مسائل اخلاقی قرار گرفته بود اما کار خاصی هم نکرده بود. در اصل فقط در سطح هواداری بود،اما در هر حال بازداشت شد و سه سال و 4 ماه به او حکم زندان دادند که در زندان ماند. بعد که آزاد شد نه فعالیت سیاسی کرد و نه عضو هیچ حزب و گروهی بود. به زندگی خود مشغول بود. الان هم حاضر است در هر جایی که میخواهند از منافقین اعلام انزجار کند. بارها و بارها در زندان و دادگاه اعلام کرده اما هیچ توجهی نکرده اند.

 

خانم رهنما، خواهر شما سابقه محکومیت سیاسی دارد اما به گفته شما هیچ فعالیت سیاسی بعد از دهه 60 و آزادی از زندان انجام نداده، فکر میکنید علت اصلی بازداشت و انتساب چنین اتهاماتی به خواهر شما چیست؟

ما ابتدا نمی دانستیم چرا فاطمه را بازداشت کرده اند تا اینکه برخی رسانه ها آن ادعاها را مطرح کردند؛یعنی همین طور اتهامات را می شنیدیم تا اینکه اجازه تلفن دادند و زنگ زد. از خودش پرسیدیم قسم خورد که هیچ کاری نکرده است. کم کم متوجه شدیم که در واقع میخواستند وانمود کنند که از طریق خواهر من که سابقه محکومیت سیاسی داشت، یک ارتباطی بین منافقین و آقای موسوی و اطرافیان ایشان وجود دارد. در حالیکه من خودم در دادگاه بودم که دیدم وکیل آقای کاظمی به رئیس شعبه می گوید از اتهام ارتباط با منافقین تبرئه شده است. در اصل هیچ ارتباطی نتوانستند بین آقای موسوی، آقای کاظمی و اطرافیان آنها با منافقین برقرار کنند  اما خواهر مرا به خاطر سابقه سال 61 که حبس خود را کشیده  و بعد از آزادی هیچ ارتباطی هم نداشته به ده سال زندان محکوم کرده اند.

 

آقای کاظمی نظرشان چیست؟ آیا پی گیر پرونده خواهرتان هستند؟

آقای کاظمی خیلی ناراحت هستند. او میداند که اگر خواهر من در زندان است به این خاطر است که میخواستند خانواده آقای موسوی را درگیر قضیه ای کنند که وجود خارجی نداشته. او پی گیری میکند و هر بارهم  که صحبت میکنیم می گوید هر کاری از دستش برآید برای اثبات بی گناهی خواهرم انجام میدهد. من هم واقعا از ایشان خواسته ام کمک کنند چون خواهر من یک قربانی است و هیچ تقصیری ندارد. فاطمه می گوید من اگر کاری کرده بودم یک جوری خودم را قانع میکردم که بالاخره کاری کرده ام و حکمش را می کشم ولی هیچ کاری نکرده ام؛ نه فعال سیاسی هستم نه روزنامه نگار، نه وکیل و نه اصلا توی این کارهای سیاسی بوده ام. چگونه می توانم با این همه سال زندان کنار بیایم؟  آقای کاظمی هم همه اینها را میداند و واقعا هم ناراحت است. خواهر من یک انسان عادی است و شاید به واسطه بیماری های روحی و عصبی که دارد از یک آدم عادی هم ناتوان تر باشد.

 

وکیل خواهرتان چه کسی است؟ آیا اجازه دادند وکیل را خودش انتخاب کند؟ نظر وکیل ایشان چیست؟

بله ابتدا آقای بهمن کشاورز به اتفاق آقای قربانی وکیل او بودند. خیلی تلاش کردند و واقعا هم از این حکم متاسف شدند و همین طور از اینکه هیچ ترتیب اثری به دفاعیات آنها داده نشد. آقای کشاورز رسما گفت متاسف ایم که هیچ توجهی به دفاعیات ما نکردند با اینکه هیچ مدرکی در پرونده نبود. آقای قربانی هم گفت پرونده مثل قصه ای بوده که سرش با آخرش نمیخواند. بعد از تایید حکم فاطمه در دادگاه تجدید نظر، آقای علیزاده طباطبایی، وکالت او را به عهده گرفت و اکنون وکیل خواهرم ایشان هستند. ایشان هم می گویند فاطمه بی گناه است و هیچ چیزی در پرونده اش نیست. شما ببینید سه وکیل برجسته می گویند هیچ سند و مدرکی در پرونده نیست؛ این وکلا از ما پول هم نمی گیرند که بگوییم شاید برای دلخوشی ما می گویند.

 

 آخرین بار خواهرتان را چه زمانی دیدید و اکنون در چه وضعیتی است؟

آخرین بار یک ماه و نیم پیش دیدم چون اصفهان زندگی می کنم و هربار تهران می رفتم اگر ملاقات میدادند او را می دیدم. اما درباره وضعیتش، فاطمه در تهران پیش سه دکتر اعصاب و روان که پزشکان معتبری هم هستند پرونده پزشکی دارد و سالهاست که به دلیل افسردگی تحت درمان هاست.  ما این پرونده ها را به پزشکی قانونی و زندان ارائه داده ایم. ضمن اینکه یک تومور در سینه اش است که باید سه ماه تا 6 ماه یکبار توسط پزشک بررسی شود که یکباره این تومور به شکل بدخیم در نیاید. در رحم خواهرم هم توده میوم هست که باید تحت نظر پزشک باشد. ما تمام مدارک پزشکی، پرونده ها و تاییدیه های پزشکان فاطمه را به پزشکی قانونی و زندان ارائه کرده ایم. تاییدیه هایی که پزشکان رسما نوشته اند خواهرم بیمار است و تحت درمان.

 

بعد از صدور حکم تجدید نظر، آیا اقدامات دیگری برای پی گیری پرونده خواهرتان کرده اید؟ چه پاسخی به شما داده اند؟

ما از طریق وکیل خواهرم قضیه را به اطلاع آقای لاریجانی رساندیم و گفتیم که فاطمه سالها قبل زندانی سیاسی بوده و اکنون باز او را گرفته اند و مجددا مجازاتش میکنند. حالا سوال من این است که آقای لاریجانی نباید بررسی کند ببیند قضیه چیست؟ اگر ظلمی به خواهر من و کسان دیگر می شود به چه کسی باید بگوییم؟ تا حالا حداقل دو بار آقای دادستان یعنی آقای جعفری دولت آبادی برای خواهرم دستور مرخصی نوشته، خانواده ام به دیدار ایشان رفته بودند و ایشان خود گفته اند که دستور مرخصی نوشته ام. اما به خواهرم مرخصی ندادند. خود دادستان به وکیل ما گفته که من متاسفم که وضع بدین گونه است که من دستور مرخصی می نویسم و اجرا نمی شود.

 

خانم رهنما در پایان اگر صحبت خاصی دارید بفرمایید.

ببینید الان خواهر من را برده اند اهواز. دیروز زنگ زد و گفت که زندان سپیدار است. پدر و مادر من با وضعیت جسمی که دارند چگونه باید به ملاقات او بروند؟ آنها حتی از تبعید خواهرم و حکم او اطلاعی ندارند. در شرایط خاص و حادی از نظر جسمی هستند و می ترسیم به آنها بگوییم. چگونه انها را اهواز ببریم که بچه شان را ببینند؟ دهسال حبس در تبعید؟ آخر برای چه؟ همه اتهاماتی که زدند ارتباط با منافقین و تشویق آقای کاظمی برای رفتن به کانادا و پیوستن به منافقین بوده که آقای کاظمی خودش گفته اینها صحت ندارد. اتهامات خواهر من برای زیر سئوال بردن و تخریب خانواده آقای موسوی بوده. برای همین وکیل ما درخواست کرد و گفت شاهدان را بیاورید. چه کسانی با تشویق خانم رهنما خارج شده اند ؟ گفتند همه ایران هستند. آقای کشاورز گفت خب بیاورید دادگاه و بپرسید آیا این خانم آنها را تشویق کرده به منافقین بپیوندند یا نه؟ اما نکردند اینکار را. بعد آقای کشاورز گفت آن صرافی که می گویید موکل من از طریق او برای منافقین پول فرستاده کجاست؟ چرااو را  بازداشت نمی کنید؟ باز هیچ جوابی ندادند. متاسفانه در پرونده خواهر من تنها یک واقعیت وجود دارد ان هم این است که خواهر مرا قربانی کردند تا به هدف خاصشان برسند که به آن هدف هم نرسیدند اما فاطمه ما را ده سال زندان در تبعید دادند.