“پله برقی” در حاشیه تشکیک در آرای وزیرکشور جدید نوشته است:
برخی نمایندگان در تعداد دقیق آرا شک کردند و برخی معترض بودند که آرا را آقای باهنر، نایب رئیس مجلس، شمرده است و صداقت وی را زیر سؤال بردند. این نشان میدهد که اولا ً سازوکار دقیقی برای رأیگیری از ۲۹۰ نفر وجود ندارد. توجه کنید که رأیگیری در صحن مجلس بر اساس آیین نامه داخلی مجلس صورت میگیرد. تغییر و تصویب آیین نامه داخلی مجلس هم با خود نمایندگان است. یعنی نمایندگان مجلس نمیتوانند (نتوانستهاند) مکانیسمی را طراحی کنند که از رأی خودشان حفاظت کند و یا مجالی برای شبهه باقی نگذارند. آنوقت جالب است که ما انتظار داریم که این نمایندگان رویهای برای برگزاری انتخابات عمومی (مجلس و ریاست جمهوری) سالم تصویب کنند!
ثانیا ً این اتهام عدم صداقت به آقای باهنر نیز خیلی جالب و نشان دهنده خیلی از چیزهاست. تصور کنید که اتهام تقلب به یکی از سیاستمداران درجه یک بریتانیا زده شود. موضوع این اتهام تا هفتهها یکی از اخبار اصلی تمام رسانهها خواهد بود. فشار رسانهها آنقدر زیاد است که حتی بدون اثبات در دادگاهی به استعفای فرد مذبور میانجامد. اصلا ً اگر نمایندهای در مجلس عوام بریتانیا نمایندهای دیگر را “دروغگو” خطاب کند، بدون شک پایان دوره نمایندگی یکی از آن دو فرارسیده است. منظورم این نیست که سیاستمداران در بریتانیا دروغ نمیگویند، بلکه ”دروغگو” و یا “متقلب” اتهاماتی بسیار سنگین برای یک سیاستمدار هستند و کسی نمیتواند آنها را مثل نقل و نبات بکار برد.
در این بحث اصلا ً مهم نیست که آقای باهنر متقلب هست یا نه، مهم اینست که عضو هیأت رئیسه مجلس به تقلب متهم میشود. این به خوبی به ما نشان میدهد که چرا حتی بعد از کوس رسوایی تقلب مدرک تحصیلی وزیر قبلی، وی استعفا نمی دهد، چرا معاون پارلمانی رئیس جمهور که گفته میشود مدرکی مشابه دارد و یار غار کردان است واکنشی نشان نمیدهد، چرا فلان معاون وزیر در صدد جعل امضای نمایندگان برای پس گرفتن استیضاح است و چرا وقتی لو می رود آب از آب تکان نمیخورد.
پیامد گزارش جلسه رای اعتماد
در همین زمینه، اما در مورد پیامدهای انتشار گزارشی در مورد میزان آرای محصولی “اعظم ویسمه” خبر داده است:
طی هفته گذشته و بعد از اتفاقاتی که در رابطه با برکناری کردان و رای اعتماد نصفه و نیمه به محصولی رخ داد خیلی از نمایندگانی که خبر رسانی در این زمینه ها را به نفع جریان خود نمی دانند سعی کردند به راههای مختلف (شما می توانید تهدید هم بخوانید ) واکنش نشان دهند. متاسفانه این هم یکی از شیوه هایی است که آقایون برای مقابله با هر نقد و اطلاع رسانی به کار می گیرند.اگر خبرنگارای پارلمانی با این شیوه ها برخورد نکنند هیچ بعید نیست که فضای خفقان بر مجلس هشتم حاکم کنند.کما اینکه شنیده ایم تدابیری برای کنترل هرچه بیشتر خبرنگاران در دست دارند ازجمله شنیده ایم می خواهند کارت های مجلس را که با آن اجازه ورود به پارلمان را داریم، پس بگیرند و هر روز مجبور باشیم برگه ورود و خروج که ساعات حضور ما را با آن چک می کنند دریافت کنیم.یادم می یاد در همان روزهای اول که مجلس هفتمی ها بر سر کار آمدند می خواستند خبرنگاران را مجبور کنند کارت به گردن بیندازند تا رسانه آنها مشخص باشد می گفتند برای آشنایی با خبرنگاران اما در واقع قصد بایکوت یکسری رسانه ها را داشتند.در آن زمان بچه ها به خوبی مقاومت کردند واین طرح هیچ گاه اجرایی نشد.
پورسانتبگیرها، از تحریمها سود میبرند
“دانا” تحلیلی در مورد این مسئله دارد که چه کسانی از وضع تحریمها علیه ایران سود میبرند:
تحلیل این ماجرا به دور زدن تحریمها باید برگردد. یعنی واسطهها از واسطهها خرید میکنند و کالا به صورت غیر مستقیم وارد ایران میشود. هیچ واسطهای بدون پورسانت کاری انجام نمیدهد.اگر در بهترین حالت فرض کنیم واسطهی خارجی پنج درصد پورسانت میگیرد و واسطهی داخلیهم پنج درصد دیگر به این نتیجه میرسیم که از ابتدای تحریم تا کنون، یعنی در کمتر از چهار سال، گروهی خاص در ایران از مرتبهی ۱۵ میلیارد دلار از پورسانت ها درآمد به دست آوردهاند.
اما چرا کالاها چنان که باید گران نشدهاند؟ راه حلی که به ذهن من میاید این است که کالاهایی که از واسطهها خریداری میشوند بدون پرداخت گمرک وارد ایران میشوند. این مفر فرار باید دولت را از درآمد مالیاتیاش محروم کرده باشد و اگر این حرف درست باشد این به سادگی قابل فهمیدن است. گروهی که از پورسانت ها به ثروت رسیدهاند، احتمالاً تمام تلاش خود را خواهند کرد که خود را از این پورسانت ها محروم نکنند. پس با تحلیل اینکه چه گروهی مخالف تغییر وضعیت تحریمها است و تمام تلاش خود را برای استمرار تحریم میکند احتمالاً میتوان گروهی که از پورسانت ها استفاده میکنند را شناسایی کرد. خب، اگر شنیدید که شخصی در عرض دو سه سال در ایران سرمایهای چند صد میلیارد تومانی برای خود به دست آورده است، این نشان از آفرینش ثروت توسط او نبوده است و نیست. به احتمال زیاد او در کار دلالیی سازمان یافته در ایران میباشد.
فتح اینترنت!
“سمیه توحیدلو” درحاشیه ایجاد ده هزار وبلاگ توسط بسیجیان به مناسبت هفته بسیج نوشته است:
نفس این ماجرا بسیار جالب است. جماعتی که تا دیروز به اینترنت به عنوان یک مهاجم می نگریستند و این تکنولوژی پلید را تنها عامل فساد و انحراف می دانستند، امروز به این نتیجه رسیدند که نمی توان با این دنیای بی کران تکنولوژی درافتاد و باید فعالانه در این عرصه حضور یافت. کاری که سایت تبیان و مجموعه وابسته ان مدتها پیش با هوشیاری تمام آغاز کرده بود.
هرچند حضور ایشان و ایجاد فضای متکثر و تن دادن آنها به فضای گفتگوی مجازی پدیده ای خجسته است، اما پذیرش این نکته که عده ای ارتزاقشان در این پیشه باشد و رقابت این گروه با افرادی که کاملا شخصی و با علائق خودخواسته در فضای مجازی حضور دارند، چندان رقابتی برابر نمی نماید. از طرف دیگر محیط مجازی و تکثرش دستوری بودن را بر نمی تابد. هرچقدر هم که دسته ها و حلقه های همسان و همفکر ایجاد شوند و قصد اصلاح و تنذیر و در برخی موارد حذف مابقی را داشته باشند، باز می توان اینگونه پیش بینی کرد که آینده این روش چندان شفاف نیست.
اروپا سهم بیشتر میخواهد
“مجید زهری” در مورد انتقاد به نظامهای لیبرالی برای ورود و دخالت دولت در اقتصاد نوشته است:
پرسش این است که “کدام دولتها قرار است در امور اقتصاد جهانی دخالت کنند و بر آن کنترل داشته باشند؟” چین و ژاپن که بر اقتصاد خود نظارت دارند. اروپای غربی نیز سیستمی ساخته است به نام “اروپای واحد” که قصدی جز بیشتر مکانیزهکردن اقتصاد و حجیمترکردن سرمایهی خود ندارد (در رقابت با آمریکا). پس اینجا میماند مولد اصلی جهان اقتصاد یا جهانیکنندهی اقتصاد یعنی آمریکا.
من معتقدم تمام روضههایی که اروپاییها اینروزها بر مزار بحران اقتصاد جهانی میخوانند، برای زنجیرکردن دستوپای اختاپوس اقتصاد امریکاست و بس. آنان میخواهند در معادلات اقتصاد جهانی بیشتر سهم بگیرند و موثرتر حضور داشته باشند. ترس آنها بیش و پیش از هر چیز، از آیندهی خود است.
مشق دموکراسی میکنیم
“فهمیه خضر حیدری” از روزنامه تازه اش نوشته است:
راستش این است که من شخصا از کار کردن در تحریریههای بیانگیزه خسته شدهام. خوشحالم که یک گروه جوان دست به دست هم دادهاند و دل به دل هم و با وجود همه حاشیهها، همه منفی بافیها، همه تنگنظریها و همه بدجنسیها میخواهند یک کار جدی و جدید انجام بدهند.
خیلی طبیعی است که ایدهآل نهایی ما نه در همان گام اول که به تدریج و کمکم شکل بگیرد و برای همین هم هست که از نظر همه کسانی که نظری دارند استقبال میکنیم و اساسا به فضای همفکری در تحریریه هم عادت داریم. وسواس سردبیر روزنامه در کار حرفهای واقعا خارج از انتظار اولیه ما بود. شناسنامه روزنامه هم که روشن است و در اختیار همه. این طوری است که همه با هم داریم مشق دموکراسی میکنیم و میخواهیم یاد بگیریم که با وجود اختلاف سلیقههایی که ممکن است با هم داشته باشیم چطور در کنار هم بمانیم و چطور محصول خوبی ارائه کنیم.
ماهی گرفتن از آب گل آلود
“روز از نو” معتقد است دولت نهم از آب گلالود کردان، ماهی خودش را گرفته:
احمدی نژاد با قربانی کردن یک مهره سوخته مثل کردان، درعرض چهار روزپس از استیضاح وبدون فوت وقت، نام وزیر مورد پسند خود را دراختیار مجلس قرارداد تا اولاً مجلسیان هیچ فرصتی برای خوشی ومسرت از پیروزی بر کردان نداشته باشند و ثانیاً دراین بلبشویی که مجلس پس از استیضاح موفق وزیر کشوربا آن درگیر شده است احتمال رأی نیاوردن محصولی رابه حداقل برساند.
محصولی گرچه از نزدیکان ردیف اول رئیس جمهور است اما اصلاً مثل هیچیک از آنان نیست. به اذعان مجلس هفتم وتایید رئیس جمهور، او از طیف میلیاردرهایی است که بقول رئیس جمهور نه از راه نامشروع که “از راه مدیریت صحیح بر تجارت” ثروت اندوخته است. شاید اگر احمدی نژاد میتوانست وبرایش مقدور بود برای اینکه رأی کم هزینه تری برای محصولی ازمجلس نا آرام هشتم بگیرد، همان روزی که کردان بیچاره درحال استیضاح ومحاکمه علنی نمایندگان بود، سردارمحصولی را همزمان از روی جسد بی ارزش کردان عبور میداد ودریک روزبطورهمزمان ، هم رأی اعتماد محصولی رابا کمترین هزینه میگرفت وهم مجلس او را از شررسوایی کردان خلاص میکرد.
هیلاری، رادیکالتر از رایس
[](http://freelanceronline.blogspot.com/)
”همایون خیری” روزی از روزهای هفته را به انتخاب هیلاری کلینتون به وزارت خارجه دولت اوباما اختصاص داده و نوشته:
ورود هیلاری کلینتون به جمع دولت اوباما از یک نظر خیلی جذاب است، اینکه زمام امور خارجی دولت امریکا هنوز در دست خانمها باقی میماند و طبیعیست که این حرکت به معنای تقویت حضور زنان در تصمیم گیریهای سیاسیست. حالا البته نه به دار است نه به بار ولی به نظرم میرسد انتخاب کلینتون پیام روشنیست برای دولتهایی که اصولأ جمهوری خواهان را خشنتر از دموکراتها میدانند و کوندولیزا رایس را هم نمونهی یک زن جنگ طلب معرفی کنند که از دست دوست پسر سابقش هم کینهی حمله به دل گرفته و میخواهد کشور دوست پسر سابقش را هم با خاک یکسان کند. حالا هیلاری کلینتون با این الگو سازگاری ندارد و نه تنها دوست پسری هم در اطراف خاورمیانه نداشته بلکه نوع حرف زدنهایش دربارهی خاورمیانه هم چیزی کمتر از رایس نیست. ورود هیلاری کلینتون به دولت اوباما و به عنوان وزیر خارجه لابد گرفتاری نمایندگان زن مجالس بعضی کشورها را هم زیادتر میکند که حالا با این زن بسوز و بساز دیگر چه حرفی میشود زد؟ این که مثل خودمان است که.
آه، ای دهه پنجاه دوستداشتنی!
“عبدی کلانتری” نگاه نوستالژیکی به دهه پنجاه دارد:
چه دوران خوبی بود آن دوران (که روشنفکرهای ما اسم اش را گذاشته بودند زمانهء عسرت، دوره شکست، زمستان، سرها در گریبان، آغاز فصل سرد، پوچی انسان معاصر، یأس روشنفکری) ــ آره، چه دوران خوبی بود، دوران کشف مرلین مونرو، کوکاکولا، میکی سپیلین، مایک هامر و منشی سوپرسکسی اش ولدا؛ بعضی ها داغشو دوست دارن! ازدواجهای پایان ناپذیر لیزتیلور و آن رومانس اساطیری با یکی از جذاب ترین چهره های پردهء سینما ریچارد برتون؛ لیز در نقش کلئوپاترا؛ الویس و آن مارگرت؛ جیم موریسون (دورز)؛ تسخیر آمریکا توسط بیتل ها و بعد آمدن این مودراز ها به ایران و مد موی بیتلی که معلم تعلیمات دینی سال اول دبیرستان به خاطرش گوش ما را بگیرد و از کلاس بیرون کند؛ حالا دریغ از یک شاخ مو! بانی و کلاید که البته یعنی همان وارن بیتی و فی داناوی؛ تلویزیون سیاه و سفید ثابت پاسال؛ کاسیوس کلی توی رینگ بوکس و آرمسترانگ روی کرهء ماه؛ ابروهای پرپشت علی امینی در کارتون های مجلهء توفیق (در کنار سینه های سوفیا لورن و سیلوا کوشینا)؛ و بالاخره یکی از مهمترین اختراعات تاریخ بشری که یکباره دنیا را زیباتر کرد (و خواهرها را به قول سپهری): مینی ژوپ، مینی ژوپ!