پس از گذشت 6 ماه از شکلگیری جنبش سبز با شعارِ محوری “اعتراض مدنی و خشونتپرهیز”، متاسفانه با توجه به شدت سرکوب وخشونت عریانی که حکومت نسبت به معترضان اعمال داشت و کشته شدن تعدادی از هموطنان درمقابل چشمان معترضین، احساس خشم و اندوه برعقل و منطق تعداد کمی ازمعترضان چیره شد و موجب شد که این عده در دفاع از خود، خشونت به خرج دهند. اگر چه با نگاه به فیلمها وعکسها در مییابیم که اکثر معترضان با وجود امکان اعمال خشونت، رفتار بسیار بالغ و عاقلانه ای از خود بروز دادند اما رفتار سازماندهی شدهی حکومت دربه خشونت کشاندن همین تعداد اندک نیز جای بحث و بررسی دارد تا این جنبش گرفتار تکرار تاریخ نشود.
در سالهای 60-67 که به اعتقاد بسیاری از فعالان سیاسی اوج خشونت و کشتار زندانیان سیاسی محسوب می شود، استفاده حکومت از تئوری “کشته سازی” و مظلوم نمایی (آنچه در روزهای اخیر به معترضان نسبت داده شد) در ظاهر، و سرکوب شدید معترضان درعمل، موجب توجیه افکارعمومی و ایجاد چنان فضای رعب و وحشتی شد که خانواده های قربانیان و کشتهشدگان آن سالها نه تنها اجازهی برگزاری کوچکترین مراسمی برای سوگواری نزدیکانشان را نداشتند بلکه تعداد زیادی از آنها هرگز نفهمیدند که کدام قسمت از خاک وطنشان خانهی ابدی عزیزانشان است و آنچه نصیبشان شد تعداد بی شمار کشتهشدگان، گورهای بی نام و نشان، مهاجران آسیبدیده از شکنجه و تجاوز، کودکان محروم از مهر والدین وخشم و نفرت و بغض سرکوب شده بود.
اما نتیجهی مثبتی نیز از آن دوران سیاه باقی ماند و آن اینکه “دستیابی به ساختارهای ِسیاسی ِدموکراتیک با استفاده از خشونت امکان پذیر نیست”.
دستیابی به این تجربه و سالهایی که امکان هر گونه اعتراضی از فعالان سیاسی، اجتماعی، دانشجویی، زنان، کارگران و…گرفته شد موجب شد که این فعالان هر چه بیشتر اندیشههایشان را پربار سازند ونگاهی بالغ و منطقی به اتفاقات گذشته بیندازند.بسیاری از فعالانی که اعتقاد به مقابله به مثل و خشونت فیزیکی و نظامی داشتند در اثر تجربه و تحقیق به این نتیجه رسیدند که کنش ِ خشونت پرهیز، راه جایگزینی را در برابر پذیرش استبداد و درگیریهای نظامی فراهم میآورد.به عبارتی: “توانمندسازی افراد از طریق اعتراض خشونتپرهیز، امکان کنترل حکومت در مورد زیر پا گذاشتن حقوق بشر، آزادیهای شهروندی و مذهبی را فراهم می آورد”. به عنوان نمونه میتوان به اعتراضات مسالمتآمیز ِ جنبش زنان برای دستیابی به حقوق برابر در سالهای اخیر اشاره کرد.
در واقع میتوان گفت که شعار محوری جنبش سبزبا عنوان “نه به خشونت”، موجب پیوستن بسیاری از مردم و نخبگان جامعه - با هر گونه اعتقادی که به پرهیز از خشونت در راستای دستیابی به دموکراسی باور دارند - به این جنبش شد.اکنون با اطمینان می توان گفت که جنبش سبز دریافته است برای گذر از استبداد و رسیدن به دموکراسی که هدفی بلند مدت به شمار میآید، استفاده از “بالغ”(1) افراد کارآمد است و نه تسلیم شدن به خواستههای “کودک ِ درون” که در این بحث همان غلبهی احساس خشم و اندوه از دیدن خشونت ِآشکارِ نظامی بر عقل و منطق است.به عبارتی برای دستیابی به هدف بلندمدت(دموکراسی در این بحث) لازم است که این هدف کوتاه مدت (تخلیه ی هیجانات از طریق مقابله به مثل و خشونت) توسط افراد، کاملا کنترل شود و چنانچه در طول این مسیر با جریاناتی روبرو شدیم که امکان رسیدن به هدف ِبلند مدت جنبش را برایمان دشوار و یا غیر ممکن میسازد، تا حد امکان از آن جریان دوری کنیم.
منظور از پرهیز از خشونت از دید نگارنده به عنوان یک روانشناس، تسلیم در مقابل خشونت نیست ؛بلکه مفهوم آن این است که با ایستادگیِ بی خشونت مستمر، به سرکوب خشونت آمیز پاسخ دهیم و نه با خشونت متقابل.ودر نهایت هدف از نگاه به جنبش از دیدگاه روانشناختی توسط نگارنده به منظور یادآوری این مسئله به سران جنبش سبز است که زمان آن فرارسیده است که دست از تعارف بردارند وبرای اهداف جنبش و روشهای دستیابی به این اهداف به طور ملموس برای همهی اعضای جنبش از نخبگان تا پایین ترین سطح جامعه تعریف عملیاتی ِقابل درک ارائه دهند.در غیر این صورت تکرار وقایع روز عاشورا که هدف آن واداشتن افراد به درگیر شدن در چرخهی خشونت است، شاید بتواند کمی از احساسات و هیجانات سرکوب شده ی مردم در طول این سالها را تسکین دهد اما به طور قطع در دراز مدت به نفع جنبش و در راستای اهداف آن نسیت.فراموش نکنیم که تعداد قربانیان این جنبش در 6 ماه گذشته هیچ گونه تناسبی با خواسته های قانونی و مدنی شهروندانمان نداشته است پس زمان را با تعارف کردن به هم از دست ندهید.
کارشناس ارشد مشاوره
1- طبق نظریه ی “تحلیل روابط متقابل روان هر انسان” دارای 3 جزء است
والد
بالغ
کودک
“والد” هر فرد همان دستورالعملهای والد خودتان و یا کسی است که شما را تربیت کرده است. جزء بالغ هر انسان بر اساس اطلاعات و منطق تصمیم می گیرد نه بر اساس عواطف.
چنانچه خانواده ها به فرزندانشان اجازه ی استفاده از این جزء را بدهند، فرزندانشان مستقل بار می آیند. پیام “من خوبم-توخوبی” از بالغ انسان صادر می شود.
بخش “کودک” روان هر انسان مشمول کلیه ی عواطف و احساسات وی است: [شفیع آبادی، عبدالله. نظریه های مشاوره و رواندرمانی -1365بری، آدلید :کتاب کوچک T.A-1385]