جاناتان استیل
تحلیلگران ایران، که در پی کشف “شکافهای رژیم” هستند، ماه گذشته به هیجان آمدند. بازار اصفهان، تهران و چندین شهر دیگر، برای اولین بار دراین نسل، دست به اعتصاب زدند.
در هزار توی پاساژهای سرپوشیده، همواره جواهرفروشها ثروتمندترین بازاریان بودهاند. به ندرت پنجرۀ ویترینهای درخشان آنها، دست کم خالی از یک مادر و دختر که به درون شیشه خیره شدهاند یافت میشود. هنگامی که دو چادر مشکی برای خرید داخل میشوند یا از مغازه خارج می شوند، کسانی دیگری جای آنها را میگیرند. شکار یک حلقۀ عروسی مناسب، داستانی همیشگی است و بازار آن هیچگاه سرد نمیشود.
این ها تا سه هفته پیش ادامه داشت که طلافروشان اصفهان مغازههای خود را بستند و به سرعت جواهرفروشان شهرهای دیگر از این حرکت تبعیت کردند. تجار ادویه و فروشندگان لباس به آنها پیوستند و هردرهای چوبی سنگین بازار اصفهان بسته شد.
پلیس به سرعت به منزل مظنونین رهبری اعتصاب یورش برد. اما سرکوبی آنها تنها عامل پایان اعتراض در یک یا دو روز بعد از آن نبود. دولت وارد عمل شد، بازداشت شدگان را آزاد نمود و اعلام کرد طرحهای افزایش مالیات، که علت بروز خشم بازار بود، برای یک سال معلق خواهد شد.
در خارج از ایران، منتقدان دولت ایران یادآور شدند که بازاریها از دوران سقوط شاه در سه دهۀ گذشته تا کنون اعتصاب نکرده بودند. آنها که بر اساس عقاید رایج ضد غرب بودند و با روحانیون ارتباط تنگاتنگی داشتند، به پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1979 یاری رساندند. آنهاهنوز سهم بزرگی از بازار عمده فروشی و شبکههای توزیع در ایران را کنترل میکنند. مبالغ اهدایی آنها به تاسیس مساجد کمک میکند. اگر بازاریها ساختارها را بشکنند، واقعۀ بسیار بزرگی روی خواهد داد.
ممکن است یک فرد آرزومند چنین فکری کند، اما این نظریه اشتباه است. اول اینکه عاملی که موجب خشم بازاریان شد، مبلغ مالیات ( با مقدار نسبتاً پایین 3 درصد) نبود، بلکه این واقعیت بود که آنها میبایست برای اولین بار دفاتر خود را باز کنند. آنها در حال مقابله با تلاشهای هوشیارانۀ محمود احمدینژاد، رئیس جمهور ایران برای حاکم کردن نوگرایی بودند، نه اعتراض به حکومت استبدادی. دوم این که تئوری “شکاف در رژیم” نیازمند یک شکنندگی یکپارچه و سراسری است. اما من پس از مسافرت به 7 شهر ایران، این کشور را حتی نزدیک به این شرایط هم ارزیابی نمیکنم. تفاسیر ایران شناسان نیز به همین صورت است. برعکس، آرامش و طبیعی بودن اوضاع این کشور شما را متعجب میسازد. کلیشۀ غربی مبنی بر اینکه ایران کشوری خطرناک و یک تهدید برای غرب است، به طور گسترده مورد توجه قرار میگیرد. مردم این کشور به طور معمول با جملۀ “به ایران خوش آمدید” از شما استقبال میکنند، که بخشی از آن برای تمرین زبان انگلیسی است، اما برای این نیز هست که از شما به خاطر اینکه در برابر هراسها مقاومت کرده و برای مشاهدۀ ایران با چشمان خود به آن سفر کردهاید، تشکر کنند.
چنین تحلیلگرهایی مانند بیژن خواجهپور که رئیس یک شرکت مشاور استراتژیک در تهران است، مشاهده میکنند که ایران در طول زمان، در حال یک پارچه شدن است. وی میگوید، همانطور که افراد جوان با اشتیاق زبان انگلیسی و مهارتهای کامپیوتری را فرا میگیرند، از مُدهای جهانی پیروی میکنند، به موسیقی غربی گوش میدهند و از مصرفگرایی پشتیبانی میکنند، شکاف میان شهرهای بزرگ و شهرهای رعیتی کوچکتر در حال کوچک شدن است. سعید لیلاز، ویراستار روزنامۀ اقتصادی سرمایه، دست کم به یک گرایش مخالف در اقتصاد اشاره میکند – افزایش شکاف میان درآمدها در سه سال اخیر.
سفرهای به شدت تبلیغاتی احمدینژاد به روستاها و شهرهای کوچک، و دست و دل بازیهای وی در مورد پروژههای محلی، موجب افزایش برابری نشده است. تورم بسیار بالا، که به 30 درصد در سال رسیده است، بیشترین صدمه را به اقشار کم درآمد میزند. لیلاز میگوید: “در آخرین سال ریاست جمهوری خاتمی (رئیس جمهور سابق ایران) ضریب آماری جینی برای نابرابری درآمد0.39 بود. اما اکنون 0.43 است که با بدترین دوران شاه با مقدار 0.45 اختلاف زیادی ندارد.“
کاهش بهای نفت و عدم احتمال هر گونه حرکت رو به جلو در آیندۀ نزدیک، در حال سوق دادن ایران به پرتگاه یک بحران اقتصادی است؛ مشابه آنچه کشورهای غربی با آن روبرو هستند. چنین چیزی استانداردهای زندگی را بسیار بیشتر ازتحریمهای غربی تهدید میکند. متخصصان محاسبه میکنند که ایران دست کم به قیمت 76 دلار برای هر بشکۀ نفت نیاز دارد تا کمبود بودجۀ دولت جبران شود و معاملاتی که به تخفیف بالایی در واردات نیاز دارند، کاهش نیابند. بهای کنونی هر بشکه نفت ایران 60 دلار است. با این حال احتمال اینکه بحران اقتصاد ایران منجر به یک تحول سیاسی شود، به دوری شانس بروز یک انقلاب در آمریکا و اروپا در پی شکست نئولیبرالیسم است.
نظام ایران منعطف و بهبود پذیر است. ممیزیهای رسانهای قوی هستند، اما در حال از دست دادن قدرت هستند. تلویزیون ملی گزارش داد که اعتصابات بازار به این دلیل بوده که بیشتر خانوادهها در شهرهای کوچک و نیز تهران، به استفاده از آنتنهای ماهوارهای که از بازار سیاه تهیه میشود، به تماشای تلویزیونهای بیگانه میپردازند. دولت باید به جای نادیده گرفتن اخبار بد، تفسیر خود را از آنها ابراز کند.
به دلیل انتخابات ریاست جمهوری که قرار است در ژوئن آینده برگزار شود، دستهبندیهای سیاسی به همراه بحثهای داغی دربارۀ سیاستهای داخلی و خارجی، در حال پر کردن رسانههای چاپی، و نیز مجلس است. اگر انتخاباتی که نتایج آن غیر قابل پیشبینی باشد، یکی از نشانههای دموکراسی است، بدون شک در این کشور دموکراسی برقرار است. خواجه پور میگوید: “نکتۀ کلیدی این است که ما این روزها دارای یک حزب سیاسی مقتدر یا دستور کار نیستیم. تمام اینها اقلیت هستند.” ممکن است تا شش کاندید تایید صلاحیت شده در دور اول رقابت ریاست جمهوری شرکت کنند. پس از آن دور دوم انتخابات به سبک فرانسوی برگزار خواهد شد.
احمدینژاد نمایندۀ محافظه کاران است. آنها ترجیح میدهند که خود را “اصولگرایان” بنامند، زیرا معتقد به اصول اسلام و هویت ایرانی (غیرغربی) معتقد هستند. اما احمدینژاد به کرات مورد حملۀ “اصولگرایان افراطی” و نیز محافظه کاران معتدل دیگری چون خود قرار گرفته است. امیر محبیان، یکی از مفسران اقتصادی روزنامۀ محافظه کار رسالت، از بکار رفتن عبارتهای ضعیف در برابر حضار خارجی توسط احمدینژاد و نیز جنبههای مختلف سیستم مالیاتی و سیاستهای رفاهی وی انتقاد میکند.
مناقشات در مورد علی کردان، وزیر کشور ایران، که در این هفته به دلیل جعل مدارک دانشگاهی خوداستیضاح خواهد شد، در مجلس در حال ظهور است. چنین چیزی ممکن است موجب شود دولت احمدینژاد نتواند رای اعتماد بیاورد. برخی از مفسران میگویند ممکن است مخالفان اصلاحطلب او، از این مورد پشتیبانی نکنند. یکی ازتحلیلگرانی که ترجیح میدهد نامش فاش نشود میگوید: “آنها نمیخواهند وی را قربانی کنند. آنها فکر میکنند که وی به هیچ عنوان در انتخابات سال آینده دوباره پیروز نخواهد شد.“
ممکن است منتقدان غربی ادعا کنند که با وجود مبارزات حزبی مفرط، سیاستهای ایران در طیف باریکی از عقاید محبوس شده است و به همین دلیل ایران را یک کشور غیر دموکراتیک میدانند. اما آیا اروپاییان و آمریکاییها نیز آنچه را که فرانسویها “پانسه” (تفکر) مینامند، به طور منحصر به فرد نمایش نمیدهند؟ تنها زمانی که ردههای سیاسی شروع به مدارا کردن کنند، یا برای پذیرفتن حاشیۀ رو به رشد منازعات اجبار باشد، جوامع به سمت یک بیثبانی حرکت خواهند کرد.
حتی احمدینژاد نیز تقریبا یک شبه- دنیاگرا است. یکی از مفسران میگوید: وی که از نظر سیاسی توسط جنگ هشت ساله با عراق شکل گرفته است “طرز تفکری را به نمایش میگذارد که بهای زیادی برای به همراه داشتن قدرت روحانیون قائل نیست.” فرد دیگری اشاره میکند که رئیس جمهور احساس می کند که با امام غائب (معادل مسیح موعود در اعتقادات شیعی) در ارتباط مستقیم است و میتواند بدون وساطت روحانیون عمل کند.
به طور خلاصه، ایران پیچیده است. ژرفای آن حتی توسط ایرانیها نیز قابل اندازهگیری نیست. نتیجۀ آن برای دولتهای خارجی چنین است: انتظار تغییر رژیم در آیندۀ نزدیک را نداشته باشید. و مهمتر از همه اینکه برای تحمیل چنین چیزی تلاش نکنید.
منبع : گاردین 3 نوامبر